├── scripts └── separateLong.py ├── CONTRIBUTING.md ├── README.md ├── LICENSE.md ├── Unchecked sentences (5)ab.txt ├── sentences10.txt ├── sentences09.txt ├── sentences04.txt ├── sentences07.txt ├── sentences06.txt ├── sentences08.txt ├── sentences16.txt ├── Unchecked sentences (4)b.txt ├── sentences11.txt ├── sentences19.txt ├── sentences05.txt ├── sentences20.txt ├── sentences17.txt ├── sentences02.txt ├── sentences03.txt ├── friends ├── freind-1ae.txt └── freind-1af.txt └── Unchecked sentences (6)ac.txt /scripts/separateLong.py: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | #!/usr/bin/env python3 2 | from sys import argv 3 | 4 | MAX_CHAR_SIZE = 100 5 | 6 | with open(argv[1], "r") as read: 7 | text = read.read() 8 | 9 | list_of_text_and_lengths = sorted(list(map(lambda line: (line, len(line)), text.splitlines() )), key=lambda index: index[1]) 10 | 11 | too_long = [] 12 | 13 | with open(argv[1] + ".edited", "w") as writer: 14 | for i in list_of_text_and_lengths: 15 | if i[1] <= MAX_CHAR_SIZE: 16 | writer.write(i[0] + '\n') 17 | else: 18 | too_long.append(i[0]) 19 | 20 | with open(argv[1] + ".long", "w") as writer: 21 | for i in too_long: 22 | writer.write(i + '\n') -------------------------------------------------------------------------------- /CONTRIBUTING.md: -------------------------------------------------------------------------------- 1 |
2 | 3 | ## مشارکت: 4 | 5 | برای کمک به پروژه متن باز [common voice](https://voice.mozilla.org/) بنیاد موزیلا ما نیاز به جملاتی داریم که بعدا توسط دیگر فارسی زبان ها ضبط بشه و به دیتابیس اضافه بشه چند نکته در این مورد وجود داره که حتما باید رعایت بکنید. 6 | 7 | 8 | 9 | دو راه برای نوشتن جمله ها وجود داره: 10 | 11 | * خود شما جملات رو بنویسید. 12 | 13 | * جملات موجود در سایت های عمومی(به دلیل مسائل کپی رایت) رو مرتب کنید و بنویسید. 14 | -------------------------------------------------------------------------- 15 | ۱. خود شما جملات رو بنویسید. 16 | 17 | * در حالت ایده آل، باید 5 ثانیه خواندن هر جمله (حداکثر 10 ثانیه) طول بکشه. بنابراین برای جملات تقریبا 5 تا 10 کلمه را هدف قرار دهید. 18 | * جملات 1 یا 2 کلمه‌ای نیز خوب است، اما نه برای همه جملات! سعی کنید ترکیب جملات کوتاه و متوسط داشته باشید، اما سعی کنید همه آنها را زیر 10 ثانیه خوانده شدن حفظ کنید 19 | * سعی کنید از کلمات مختلف استفاده کنید. این کار به غنی سازی واژگان ابزارهای یادگیری ماشین کمک خواهد کرد. 20 | * استفاده از جملات با نشانه های نگارشی(نقطه ؛ کاما وعلامت سوال) نیز عالی است، اما زیاد خود را درگیر ان نکنید 21 | * اگر زبان شما از هر نماد خاص استفاده می کند (ex.â، ü، ß، ð) این عالی است. با استفاده از نحوه تلفظ ان ها به فارسی، به دستگاه برای تشخیص صداهای مختلف کمک می کند. 22 | * سعی کنید اسم های مناسب (نام ها(محمد علی و ....) و نام های خانوادگی پر استفاده (محمدی احمدی و......) ، نام خیابان ها، مکان ها و غیره) را وارد کنید. 23 | 24 | * اعداد خوب هستند، اما لطفا عدد را به جای نوشتن ارقام به صورت حروف بنویسید (به عنوان مثال "پانصد و بیست و هفت" به جای "527") 25 | 26 | ۲. جملات موجود در سایت های عمومی(به دلیل مسائل کپی رایت) رو مرتب کنید و بنویسید. 27 | * بهترین منابع مورد نظر شما، پادکست ها، روزنامه ها، وبلاگ ها ، زیرنویس های فیلم و هر چیز دیگری است که ممکن است شامل مکالمات روزمره باشد. 28 | * جلسات دولتی، کتاب ها و مقالات نیز بسیار عالی است هرچند که متون رسمی کمتردر اولویت ماست. 29 | * متاسفانه ما هنوز نمی توانیم مقالات ویکیپدیا را داشته باشیم. بنابراین از آنجا کپی نکنید(مسائل کپی رایت). 30 | * دو منبع عالی برای بررسی عبارتند از: Crawl Common وOpen Subtitles. اگر هر مجموعه مشابهی را در زبان محلی خود پیدا کنید، عالی است 31 | 32 | ## سخن آخر 33 | 34 | این که هرچند مسائل کپی رایت در ایران جدی گرفته نمیشه اما شما سعی کنید اون ها رو رعایت کنید منابع بسیاری برای بهره گیری وجود داره و در اخر کیفیت مهم تر از کمیت هست 35 | 36 | ## نحوه نوشتن جملات (هر سطر یک جمله) 37 | 38 | علی به خانه رفت. 39 | 40 | چرا ما اینجاییم؟ 41 | 42 | جامعه متن باز بسیار بزگ است. 43 | 44 | منبع: [Common Voice](https://voice-sprint.mozilla.community/) 45 |
46 | -------------------------------------------------------------------------------- /README.md: -------------------------------------------------------------------------------- 1 |
2 | 3 | # جملات فارسی برای common voice 4 | 5 | مجموعه ای از جملات به زبان فارسی برای پروژه common voice موزیلا 6 | 7 | ## مشارکت: 8 | 9 | برای کمک به پروژه متن باز [common voice](https://voice.mozilla.org/) بنیاد موزیلا ما نیاز به جملاتی داریم که بعدا توسط دیگر فارسی زبان ها ضبط بشه و به دیتابیس اضافه بشه چند نکته در این مورد وجود داره که حتما باید رعایت بکنید. 10 | 11 | 12 | 13 | دو راه برای نوشتن جمله ها وجود داره: 14 | 15 | * خود شما جملات رو بنویسید. 16 | 17 | * جملات موجود در سایت های عمومی(به دلیل مسائل کپی رایت) رو مرتب کنید و بنویسید. 18 | -------------------------------------------------------------------------- 19 | ۱. خود شما جملات رو بنویسید. 20 | 21 | * در حالت ایده آل، باید 5 ثانیه خواندن هر جمله (حداکثر 10 ثانیه) طول بکشه. بنابراین برای جملات تقریبا 5 تا 10 کلمه را هدف قرار دهید. 22 | * جملات 1 یا 2 کلمه‌ای نیز خوب است، اما نه برای همه جملات! سعی کنید ترکیب جملات کوتاه و متوسط داشته باشید، اما سعی کنید همه آنها را زیر 10 ثانیه خوانده شدن حفظ کنید 23 | * سعی کنید از کلمات مختلف استفاده کنید. این کار به غنی سازی واژگان ابزارهای یادگیری ماشین کمک خواهد کرد. 24 | * استفاده از جملات با نشانه های نگارشی(نقطه ؛ کاما وعلامت سوال) نیز عالی است، اما زیاد خود را درگیر ان نکنید 25 | * اگر زبان شما از هر نماد خاص استفاده می کند (به عنوان مثال ُ ، ِ ، َ ) این عالی است. با استفاده از نحوه تلفظ ان ها به فارسی، به دستگاه برای تشخیص صداهای مختلف کمک می کند. 26 | * سعی کنید اسم های مناسب (نام ها(محمد علی و ....) و نام های خانوادگی پر استفاده (محمدی احمدی و......) ، نام خیابان ها، مکان ها و غیره) را وارد کنید. 27 | 28 | * اعداد خوب هستند، اما لطفا عدد را به جای نوشتن ارقام به صورت حروف بنویسید (به عنوان مثال "پانصد و بیست و هفت" به جای "527") 29 | 30 | ۲. جملات موجود در سایت های عمومی(به دلیل مسائل کپی رایت) رو مرتب کنید و بنویسید. 31 | * بهترین منابع مورد نظر شما، پادکست ها، روزنامه ها، وبلاگ ها ، زیرنویس های فیلم و هر چیز دیگری است که ممکن است شامل مکالمات روزمره باشد. 32 | * جلسات دولتی، کتاب ها و مقالات نیز بسیار عالی است هرچند که متون رسمی کمتردر اولویت ماست. 33 | * متاسفانه ما هنوز نمی توانیم مقالات ویکیپدیا را داشته باشیم. بنابراین از آنجا کپی نکنید(مسائل کپی رایت). 34 | * دو منبع عالی برای بررسی عبارتند از: Crawl Common وOpen Subtitles. اگر هر مجموعه مشابهی را در زبان محلی خود پیدا کنید، عالی است 35 | 36 | ## سخن آخر 37 | 38 | این که هرچند مسائل کپی رایت در ایران جدی گرفته نمیشه اما شما سعی کنید اون ها رو رعایت کنید منابع بسیاری برای بهره گیری وجود داره و در اخر کیفیت مهم تر از کمیت هست 39 | 40 | ## نحوه نوشتن جملات (هر سطر یک جمله) 41 | 42 | علی به خانه رفت. 43 | 44 | چرا ما اینجاییم؟ 45 | 46 | جامعه متن باز بسیار بزرگ است. 47 | 48 | منبع: [Common Voice](https://voice-sprint.mozilla.community/) 49 |
50 | -------------------------------------------------------------------------------- /LICENSE.md: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | CC0 1.0 Universal 2 | 3 | Statement of Purpose 4 | 5 | The laws of most jurisdictions throughout the world automatically confer 6 | exclusive Copyright and Related Rights (defined below) upon the creator and 7 | subsequent owner(s) (each and all, an "owner") of an original work of 8 | authorship and/or a database (each, a "Work"). 9 | 10 | Certain owners wish to permanently relinquish those rights to a Work for the 11 | purpose of contributing to a commons of creative, cultural and scientific 12 | works ("Commons") that the public can reliably and without fear of later 13 | claims of infringement build upon, modify, incorporate in other works, reuse 14 | and redistribute as freely as possible in any form whatsoever and for any 15 | purposes, including without limitation commercial purposes. These owners may 16 | contribute to the Commons to promote the ideal of a free culture and the 17 | further production of creative, cultural and scientific works, or to gain 18 | reputation or greater distribution for their Work in part through the use and 19 | efforts of others. 20 | 21 | For these and/or other purposes and motivations, and without any expectation 22 | of additional consideration or compensation, the person associating CC0 with a 23 | Work (the "Affirmer"), to the extent that he or she is an owner of Copyright 24 | and Related Rights in the Work, voluntarily elects to apply CC0 to the Work 25 | and publicly distribute the Work under its terms, with knowledge of his or her 26 | Copyright and Related Rights in the Work and the meaning and intended legal 27 | effect of CC0 on those rights. 28 | 29 | 1. Copyright and Related Rights. A Work made available under CC0 may be 30 | protected by copyright and related or neighboring rights ("Copyright and 31 | Related Rights"). Copyright and Related Rights include, but are not limited 32 | to, the following: 33 | 34 | i. the right to reproduce, adapt, distribute, perform, display, communicate, 35 | and translate a Work; 36 | 37 | ii. moral rights retained by the original author(s) and/or performer(s); 38 | 39 | iii. publicity and privacy rights pertaining to a person's image or likeness 40 | depicted in a Work; 41 | 42 | iv. rights protecting against unfair competition in regards to a Work, 43 | subject to the limitations in paragraph 4(a), below; 44 | 45 | v. rights protecting the extraction, dissemination, use and reuse of data in 46 | a Work; 47 | 48 | vi. database rights (such as those arising under Directive 96/9/EC of the 49 | European Parliament and of the Council of 11 March 1996 on the legal 50 | protection of databases, and under any national implementation thereof, 51 | including any amended or successor version of such directive); and 52 | 53 | vii. other similar, equivalent or corresponding rights throughout the world 54 | based on applicable law or treaty, and any national implementations thereof. 55 | 56 | 2. Waiver. To the greatest extent permitted by, but not in contravention of, 57 | applicable law, Affirmer hereby overtly, fully, permanently, irrevocably and 58 | unconditionally waives, abandons, and surrenders all of Affirmer's Copyright 59 | and Related Rights and associated claims and causes of action, whether now 60 | known or unknown (including existing as well as future claims and causes of 61 | action), in the Work (i) in all territories worldwide, (ii) for the maximum 62 | duration provided by applicable law or treaty (including future time 63 | extensions), (iii) in any current or future medium and for any number of 64 | copies, and (iv) for any purpose whatsoever, including without limitation 65 | commercial, advertising or promotional purposes (the "Waiver"). Affirmer makes 66 | the Waiver for the benefit of each member of the public at large and to the 67 | detriment of Affirmer's heirs and successors, fully intending that such Waiver 68 | shall not be subject to revocation, rescission, cancellation, termination, or 69 | any other legal or equitable action to disrupt the quiet enjoyment of the Work 70 | by the public as contemplated by Affirmer's express Statement of Purpose. 71 | 72 | 3. Public License Fallback. Should any part of the Waiver for any reason be 73 | judged legally invalid or ineffective under applicable law, then the Waiver 74 | shall be preserved to the maximum extent permitted taking into account 75 | Affirmer's express Statement of Purpose. In addition, to the extent the Waiver 76 | is so judged Affirmer hereby grants to each affected person a royalty-free, 77 | non transferable, non sublicensable, non exclusive, irrevocable and 78 | unconditional license to exercise Affirmer's Copyright and Related Rights in 79 | the Work (i) in all territories worldwide, (ii) for the maximum duration 80 | provided by applicable law or treaty (including future time extensions), (iii) 81 | in any current or future medium and for any number of copies, and (iv) for any 82 | purpose whatsoever, including without limitation commercial, advertising or 83 | promotional purposes (the "License"). The License shall be deemed effective as 84 | of the date CC0 was applied by Affirmer to the Work. Should any part of the 85 | License for any reason be judged legally invalid or ineffective under 86 | applicable law, such partial invalidity or ineffectiveness shall not 87 | invalidate the remainder of the License, and in such case Affirmer hereby 88 | affirms that he or she will not (i) exercise any of his or her remaining 89 | Copyright and Related Rights in the Work or (ii) assert any associated claims 90 | and causes of action with respect to the Work, in either case contrary to 91 | Affirmer's express Statement of Purpose. 92 | 93 | 4. Limitations and Disclaimers. 94 | 95 | a. No trademark or patent rights held by Affirmer are waived, abandoned, 96 | surrendered, licensed or otherwise affected by this document. 97 | 98 | b. Affirmer offers the Work as-is and makes no representations or warranties 99 | of any kind concerning the Work, express, implied, statutory or otherwise, 100 | including without limitation warranties of title, merchantability, fitness 101 | for a particular purpose, non infringement, or the absence of latent or 102 | other defects, accuracy, or the present or absence of errors, whether or not 103 | discoverable, all to the greatest extent permissible under applicable law. 104 | 105 | c. Affirmer disclaims responsibility for clearing rights of other persons 106 | that may apply to the Work or any use thereof, including without limitation 107 | any person's Copyright and Related Rights in the Work. Further, Affirmer 108 | disclaims responsibility for obtaining any necessary consents, permissions 109 | or other rights required for any use of the Work. 110 | 111 | d. Affirmer understands and acknowledges that Creative Commons is not a 112 | party to this document and has no duty or obligation with respect to this 113 | CC0 or use of the Work. 114 | 115 | For more information, please see 116 | 117 | -------------------------------------------------------------------------------- /Unchecked sentences (5)ab.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | 2 | پسره از اونا که یه من ژل مالیدن به سرشون، قیافه اشون هم مث تازه از حموم در اومده ها 3 | اون ورتر می ره 4 | هِر و کِرتون رو همه دارن تماشا می کنن، جنابعالی حواست کجاست که خانم 5 | نصف ماشین ما رو کرده قاب دستمال؟ دختره انتر موبایلش رو در آورده، نشسته تو ماشین زنگ 6 | همچین ستاره هم آهوی یه ساله نیس 7 | صد تا مث مارو تشنه می بره لب جوب، هالك بر می 8 | ولی از پسره خیلی تعریف می کرد 9 | منم یه جورای خوشحال شدم که داره ازدواج می کنه 10 | 11 | لطفاً شما از این فیلم های مثلث عشقی زیاد نبینین، من خیلی خوشم نمیاد 12 | می فهمی؟ 13 | فشار می داد 14 | هی می خواستم باهاش حرف بزنم، نمی تونستم 15 | انگار الل شده بودم 16 | اینقدر مچ 17 | ببیین من تحقیق کردم 18 | نمی دونم تو چه جوری می تونی با یه همچین آدمی ولش کن 19 | بازی راه می انداختی و ادا اطوارای خیلی حالیمونه رو در می آوردی، به این می گن صداقت، 20 | نه، گفت کار داره 21 | من گفتم فیلم رو دیدی برو 22 | بعضی جاهاش رو هم با هم زدیم جلو 23 | 24 | شوخی کردم 25 | می خوام آزمایش بدم ببینم می تونم یكی از کلیه هام رو بهت قالب کنم 26 | 27 | یه سال فهمیدیم مرتیكه یه زن و دو تا بچه تو نوشهر داره 28 | تا یه سال جنگ و دعوا داشتیم 29 | 30 | مسخره 31 | بدش من 32 | تو هم با این فال گرفتنت 33 | ولت کنم، این تو باغ وحش راه می ندازی 34 | 35 | مردایی که خوبن، آدمای ضعیفین، حالم رو بهم می زنن 36 | دوست دارم باهاشون مث خودشون 37 | راننده شخصی خانم بودم 38 | واسه یه شلوار صد تا مغازه رو زیر و رو کرد 39 | می دونست، منم شاکی 40 | لجن تویی که به این راحتی به دیگرون تهمت می زنی 41 | دیگه نمی خوام ریختت رو ببینم 42 | 43 | هاش 44 | خیلی دلم براش می سوزه 45 | کاش می تونست یه کلیه پیوند بزنه 46 | خیلی ماهه 47 | می گم 48 | اِ ما 49 | کارو می کنه 50 | بعدا بهم گفت درختا بوی بابا رو می ده 51 | هنوز دوسال نگذشته بود که سر و کله 52 | بتونه خالص شه 53 | هر وقت دلم می گرفت می رفتم تو انبار رو پرتغاال دراز می کشیدم و به راه 54 | شبا که تنها می شدم سعی می کردم که به صدای ستاره ها گوش بدم 55 | مادر بزرگم می گفت 56 | گرانتی چیه؟ پدر سگ مصبش با یه ماگزیما اومد 57 | فكر کنم باباهه خودش رو تكون بده ازش 58 | به خدا همین دو هفته پیش اون فیلم خفن سه رنگ کریشچوفسچی اصالً چیزی فهمیدی؟ امید 59 | هیچی صبرای خرکی، نه گفتنشون مث آب خوردنه، اهلِ فلسفه بافی و ملق زدن تو کائنات و 60 | پنجاه و هفتیا اسبن، خوش اندام، با حال، خون گرم، خوش پوش 61 | به آرایش و زیبایشون هم 62 | بعضی هاشون حتی از مارکز هم بی پدرترن، باید بخونی 63 | آدم حسابیاشون هم مكزیكی ان 64 | 65 | تقصیر دائیم نبود، خانومش خیلی چیز بود، چی می گن، از اونا که باید هفته ای سه دفه می رن 66 | ولی این ایدزه، هیچ کاریش نمی تون بكنن 67 | تو هم خوب می دونی 68 | پس سعی نكن مث بچه ها 69 | سگ برینه به قبر پدرت 70 | آخه صد تومن، صد تومن تا سر شب باید جمع کنی، اونوقت یه قرتی 71 | بشه، با اون لباسا که به تنشون زار می زنه، اومده می گه: آقا لطفاً درست صحبت کنین 72 | گفتم، 73 | ببین اون جوری که اون پسر خاله بازی در می آورد و آدرس می داد، یعنی صد دفه خودش از 74 | ستاره دیشب می گفت اونایی که متولد سال ببرن خیلی پر تالش و رئیس مآبن، مث خود ببر 75 | 76 | تو از زیر زبونش بكش 77 | باهاش حرف بزن، ببین چشه؟ تازگیا حتی تو کارای سالن هم نمی آد 78 | عكسا بود، نبود؟ آخر فیلم مث دیونه ها همه وایستاده بودن توپ بدمینتون بازی می کردن 79 | انگار 80 | اگه من گفتم حداقل با یه کسی حشر و نشر داشته باشه به خاطر اینكه یه خورده از اون فضا بیاد 81 | بخورن، گوشت قرمز، پروتئین توی این گرما اُور می پوشه 82 | می گفت ماهی یه دفه میره دیالیز 83 | 84 | سهراب پیدا شد 85 | بعد از ازدواج با مامانم ما رو به هر بهونه ای کتك می زد 86 | یه ماه از عید رد 87 | شمع از امامزاده دزدیدم، آوردم توی انبار روشن کردم تا تموم بشه 88 | واسه شهال دعا می کردم که 89 | مَه 90 | من هی می گم این پسره خیلی با معرفتِ، تو بگو نه 91 | حیف نیس؟ به سمت اتاق می رود 92 | جفتشون گوزیدن به آب، ازدواج ازدواج مال آدمای عالفه که از بیكاری در بیان نه واسه 93 | تو شانس آوردی که تونستی بعدِ دو سال خالص شی، اونم بدون توله 94 | انقدرآدما گیر این تار 95 | ستاره درحال صحبت کردن به اتاق می رود 96 | نور گوشه ای از صحنه را روشن می کند 97 | تصویر شهاب را 98 | اِ تو چت شده؟ واسه چی این پیرهن رو اینجوری کردی؟ شهال تو رو خدا بگو چی شده؟ به 99 | من حالم از این آدما به هم می خوره 100 | خودتم خوب می دونی 101 | صد دفه بهت گفتم دوست ندارم با 102 | فكر کنم تو بیشتر از رنگش خوشت اومده 103 | نه به خدا، مثالً اون فیلم چی بود عكاسه هی چلپ 104 | نمی تونه 105 | زنه سیریشه 106 | با اون مهریه و خانواده عباس که طالق و مث گناهه کبیره می دونن 107 | 108 | بیچاره کلیه هاش رو از دست داده 109 | اینا وقتی اینجوری می شن، بدبختا دیگه نمی تونن هیچی 110 | نشده بود که واسه شهال یه خواستگار آورد 111 | مامان خیلی اصرار کرد تا شهال قبول کنه 112 | اما بعد از 113 | من اعتقادایِ خودم رو به صد تا مث تویِ کثافت نمی فروشم 114 | اگه فكر کردی با زبون بازی یه 115 | جمع اش کن، حاال ما لی لی به الالت گذاشتیم، فكر کردی چه خبره؟ تقصیر منه که اِنقد بهت 116 | تقریباً 117 | البته شهال انقدر توداره که اگه امید کاردم بكنه تو شكمش به روی خودش نمیاره 118 | 119 | فردا عقد کنونشونه 120 | امروز اومده بود واسه آرایش 121 | نمی دونی یه ریز داشت از پسره تعریف می 122 | اخمات رو وا کن 123 | الالالی الی الالی الال 124 | عینك بهت میاد 125 | الالالی الی الالی الال 126 | بعد یه 127 | شهال سیلی به امید می زند 128 | امید غافگیر شده است 129 | مبهوت به سمت شهال می رود 130 | شهال از روی اوپن 131 | خیلی از هنرمندا رو اینجوری کشتن 132 | مثالً لورکا رو دقیقاً مث سگ کشتنش 133 | توی مزارع نیشكر 134 | دیشب خواب دیدم رو تخت بیمارستانم 135 | فقط بابا باال سرم بود 136 | مچ دستم رو گرفته بود و محكم 137 | آره، یعنی ببین اوشو می گه هر آدمی یه دارما داره، یعنی چیزی که دنبالشه 138 | هدف و مقصدی 139 | رابطه اون با تو فرق داره 140 | اون فیلم میاره 141 | بعضی وقتا هم یه چیزی میاره با هم می خوریم، 142 | صادقانه؟اینكه مث مداد نتراشیده سیخ سیخ می اومدی گرگم به هوا بازی می کردی و خاله خاله 143 | نه بابا 144 | مال جر و بحث با اون قرتی پاچه ور مالیده اس 145 | دخترِ اومده پایین، عوض عذر خواهی، 146 | من گفتم نمی دونم فیلمای هفته رو ستاره کجا گذاشته، گفت می ذاره تو کاورِ اون پیرهن سفیده 147 | یه فیلمی چند وقت پیش دیدم، خیلی خفن بود 148 | زنه با شوهرش رفته بود آفریقا 149 | بعد زنه عاشق یه 150 | خب دوست داره رنگ کنه 151 | ببین اون یه جورایی افكار خاصی داره 152 | حاال اگه خیلیا خوششون نمیاد 153 | بعد از فوت بابام شهال می رفت برگای درختا رو بو می کرد، من اون وقتا نمی فهمیدم چرا این 154 | یه جورایی آره، ولی من زیاد خوشم نمیاد، باحالهِ ها، ولی خیلی غُده 155 | یه جوریه 156 | فكر می کنه 157 | به خاطر دیروز می گه 158 | کره خر، اونم فیلمیه ها، دیروز که اومدم فیلما رو بدم، دم در گفت وقت 159 | این امید خیلی ماهه، اگه بدت نیاد خودم دفه بعد که از این چیزا آورد یه ماچش می کنم که دفه 160 | ها ویكتور خارا نه می دونی چه جوری کشتنش؟ وقتی پینوشه توی شیلی کودتا کرد اونم با 161 | من یه دائی دارم یكی از دوستای خانومش، البته االن زنش نیس، قبالبوده، بعداً جدا شدن، البته 162 | لیال، تو رفته بودی تو اتاق من؟ رفته بودی تو اتاق من؟ دارم ازت می پرسم رفته بودی تو اتاق 163 | این جوجه ماشینیا که مدل به مدل با خانم بُر می خورن به ما ربط نداره 164 | ولی دوستای ما به عالم 165 | نه 166 | من از این کثافت کاریا خوشم نمیاد 167 | یا آدم با یه نفر هس یا با هیچ کس 168 | از این مسخره بازی 169 | حساب تو با این جماعت فرق داره 170 | سرت تو کار خودته 171 | اشتباهی با اینا بُر خوردی 172 | منم می فهمم این 173 | ببین این تازگیا با یه کسایی رفت و آمد پیدا کرده که من نمی دونم از کجا اینا رو گیر میاره 174 | 175 | آشپزخانه چاقویی بر می دارد و رو به او می ایستد 176 | امید سرش را پائین می اندازد و از در خارج می شود 177 | 178 | صدای چراغ قرمز، چهار راه پر هیاهو، من دخترك گل فروشی را می بینم که چشمانش محبت آرزو می کند، 179 | الال، الال، گل پونه، بابات رفته نگیر بونه، الالال، گل الله، مامان رفته خونه خاله 180 | تو هم یه روز 181 | -------------------------------------------------------------------------------- /sentences10.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | و بسیاری دیگر 2 | به شدت آسیب دیدم 3 | دلیلتان را بیابید 4 | حرفش را قطع نکنید 5 | آن را امتحان کنید 6 | گوش کنید و بیاموزید 7 | به من توجه نمی‌کردند 8 | اما از برخی جهات خیر 9 | دلیلتان را پیدا کنید 10 | این شغل رویایی من بود 11 | هم‌پیمانی قدرتمند است 12 | و من تنها قربانی نبودم 13 | به من کاملاً توجه کنید 14 | خب، هم‌پیمان کیست؟ همه ما 15 | برای من، همه‌اش سه تا است 16 | نحوه تلفظ نامم را بیاموزید 17 | روی همین صحنه، در همین سالن 18 | من تنها زن حاضر در سالن بودم 19 | پس فقط عقب بایستید و گوش دهید 20 | خیلی زود تمام انرژیم تحلیل رفت 21 | این حرف‌ها آشنا به نظر می‌رسید 22 | اما این بر روی همه صدق نمی‌کند 23 | و خودم هم به هم‌پیمان نیاز دارم 24 | انعکاس مثبت دهید و اعتبار ببخشید 25 | یا با موانع و تبعیض مواجه شده‌اند 26 | تیمتان را متنوع‌تر و جامع‌تر کنید 27 | داشتم در آتش تبعیض جنسیتی می‌سوختم 28 | شغلی که به خاطرش استخدامم کرده بودند 29 | اول باید بدانیم چه حسی از زندگی دارند 30 | و این بدترین تجربه کاری در زندگیم بود 31 | اینجاست که هم‌پیمان شدن اهمیت می‌یابد 32 | ضمیر من را بدانید -- آقا، خانم، ایشان 33 | همه ما می‌توانیم هم پیمان یکدیگر باشیم 34 | و می‌توانستم از یک هم‌پیمان استفاده کنم 35 | داشتم تغییری بزرگ را در دنیا شکل می‌دادم 36 | شماره سه، زندگی کسی را به کلی تغییر دهید 37 | برای مثال، اولین ارائه‌ای که در شرکت داشتم 38 | فرهنگ اطرافم می‌خواست من را به شکست بکشاند 39 | و زیاد سخت نیست که ما پشتیبان یکدیگر باشیم 40 | احتمال قطع صحبت افراد ابراز نشده بالاتر است 41 | می‌تواند به خاطر برابری و عدالت اجتماعی باشد 42 | استان‌سرایی، تاثیرگذاری اجتماعی، تغییر رفتار 43 | تازه فهمیدم این من نیستم که دارم شکست می‌خورم 44 | "هی، این خانم ایده جالبی دارد بگذار گوش کنیم 45 | افراد ابراز نشده را به ادامه صحبت فرا بخوانید 46 | پس از امتیازتان برای ایجاد تغییر استفاده کنید 47 | و افرادی که نیستند ولی باید در کنار ما بایستند 48 | در شرکت شما، در تیم شما، در شهر یا روستای شما 49 | "خیلی متاسفم که حرفتان را قطع کردم، ادامه دهید 50 | به حاضرین در سالن و همکاران اجرایی نگاه می‌کردم 51 | می‌گفتند برخی از ایده‌هایم مردود و ناکارآمد است 52 | بنابراین، افراد به دلایل گوناگون هم‌پیمان هستند 53 | هم پیمانی یعنی واقعا دیدن افرادی که کنار ما هستند 54 | همواره، افرادی با امتیازات کمتر از شما وجود دارند 55 | و در حال خلق فرصت‌های برابر برای دیگران رشد می‌کنند 56 | این خیلی برای افراد مهم است پس اگر نمی‌دانید بپرسید 57 | خود و تیمتان را برای ایجاد تغییر پاسخگو بار بیاورید 58 | بنابراین در صنعت فناور به راه‌حل‌های سریع نیاز داریم 59 | (خنده) در صنعت فناور یک تعصب عمده به جوانگرایی داریم 60 | و واقعاً متعهد شوید تا تغییر را از همین جا آغاز کنید 61 | و در نهایت، پشتیبان ایجاد تغییر در کل شرکت‌تان باشید 62 | یعنی، در طول انجام ماموریتشان کاملاً در کنارشان باشید 63 | تغییر در یک نفر، یک عمل و یک کلمه در یک لحظه رخ می‌دهد 64 | میلیون‌ها نفر از مردم همین الان احساس مشابه من را دارند 65 | به خاطر موانع زیادی که شرایط جامعه جلوی آنها قرار می‌دهد 66 | تا تاثیرگذاری اجتماعی این نهاد‌های بهداشتی را افزایش دهیم 67 | لپ‌تاپتان را ببندید، موبایل‌هایتان را بگذارید و توجه کنید 68 | قله‌ای از تمام مهارت‌هایی که در طول سال‌ها بدست آورده بودم 69 | دلیلتان را بیابید و برای کسی که به شما نیاز دارد قیام کنید 70 | این یکی خیلی مهم است، هم‌پیمانی را به روال عادی تبدیل کنید 71 | سپس یک نفر دیگر را جلو می‌انداختند تا از حرفهایشان دفاع کند 72 | و سپس، به آنها کمک کنیم تا موفق شوند و به همراه ما رشد کنند 73 | بعضی‌ها باید ده برابر کار کنند تا جایگاه مشابهی بدست بیاورند 74 | شماره دو، از افراد ابراز نشده با روش‌های ساده‌ای حمایت کنید 75 | دخالت کنید؛ شما می‌توانید معادلات حاکم بر سالن را تغییر دهید 76 | ولی هیچ عصای جادوگری برای اصلاح این تنوع و این جامعیت وجود ندارد 77 | زبان مورد استفاده من را یاد بگیرید تا بتوانید هویتم را توصیف کنید 78 | زبان من را بدانید تا بتوانید معلولیتم، نژادم و مذهبم را توصیف کنید 79 | می‌دیدم موبایل‌هایشان را بر می‌دارند و به لپ‌تاپهایشان نگاه می‌کنند 80 | خب، شما به عنوان هم‌پیمان چه می‌توانید بکنید؟ با آسیب نزدن شروع کنید 81 | هم‌پیمانی درباره درک عدم تعادل فرصت‌ها و کار کردن برای اصلاح آن‌ها است 82 | و به کل مجموعه بگویید بدون سخنرانی فرد ابراز نشده در جلسه حاضر نمی‌شوید 83 | این مشکلات داشتند اعتماد به نفس، توان رهبری و خلاقیتم را تحلیل می‌بردند 84 | اگر شما فرد ممتازی هستید، شما راحت‌تر می‌توانید از هم‌پیمانان حمایت کنید 85 | رفتارها و الگو‌های کم‌ارزشی مثل این هر روز و به کرات، شما را خسته می‌کنند 86 | در ناامیدی کامل، یک مقاله خواندم در مورد فرهنگ محیط کار سمی و ریزخشونت‌ها 87 | و این کار شروع می‌شود با فراموش کردن چیزی که ما از موفقیت و فرصت می‌دانیم 88 | کار ما به عنوان هم‌پیمان این است که ریزخشونت‌ها را بشناسیم و انجامشان ندهیم 89 | من و شما می‌توانیم برای همدیگر هم‌پیمان شویم، چه در محیط کار باشیم چه بیرون 90 | در سال ۲۰۱۳، من مدیر اجرایی یک موسسه مهندسی بین‌المللی بودم در سان‌فرانسیسکو 91 | در صنعت فناور، مثل همه صنایع دیگر، افراد زیادی هستند که فرصت ابراز نداشته‌اند 92 | یا می‌تواند میان فرزندانتان باشد، پس فرزندانتان با فرصت‌های برابر رشد می‌کنند 93 | آموزششان دهید یا حمایتشان کنید، به همراه رشدشان فرصت‌های بیشتری به آنان بدهید 94 | وقتی با هم شکوفا می‌شویم، تیم‌های بهتر، محصولات بهتر و شرکت‌های بهتری می‌سازیم 95 | و این یک تاثیر منفی واقعی روی همکارانمان، شرکت‌هایمان و مجموع ظرفیت نوآوریمان دارد 96 | چون ما تاریخی طولانی از سرکوب و نابرابری داریم پس ما نیاز داریم با هم روی آن کار کنیم 97 | داوطلب شوید -- در برنامه STEM داوطلب شوید، تا به جوانان دست کم گرفته شده روحیه بدهید 98 | وقتی که در کنار یکدیگر هستیم، وقتی از یکدیگر حمایت می‌کنیم، با هم دیگر شکوفا می‌شویم 99 | و من هر روز سخت کار می‌کنم تا با افرادی که امتیازات کمتری نسبت به من دارند هم‌پیمان شوم 100 | به عنوان یک زن سفید پوست با گرایش غیر تراجنسی در ایالت متحده، از خیلی جهات دارای امتیاز هستم 101 | به محضی که سخنرانی را شروع کردم، وقفه‌های بی‌مورد شروع شد افراد پشت سر هم صحبتم را قطع می‌کردند 102 | الگوها و رفتار‌هایی مثل این روزانه بر افراد با خود ابرازی ضعیف در همه زمینه‌های کاری تاثیر دارد 103 | کار ما به عنوان هم‌پیمان، شنیدن، آموختن، صرف نظر کردن و بازآموزی و یاد گرفتن مداوم از اشتباهات است 104 | هنگامی که شرکت‌ها، هم‌پیمانی را به افرادشان آموزش می‌دهند، برنامه‌های جامع و متنوع، قوی‌تر می‌شوند 105 | اگر ایده‌ای عالی داشته باشم، این ایده را انعکاس دهید 106 | آن را به من نسبت دهید تا با همدیگر شکوفا شویم 107 | به اینگونه افراد پیشنهاد شغلی بدهید و آنها را تشویق کنید 108 | تا آن کار را بپذیرند تا فرصت‌های جدیدی بدست آورند 109 | می‌تواند به خاطر کسب و کار باشد 110 | چون داده‌ها نشان می‌دهد تیم‌های متنوع و جامع مولدتر، سودمندتر و خلاق‌تر هستند 111 | از جایگاه بالا رفتم و در مقابل مخاطبین قرار گرفتم 112 | تا در مورد استراتژی که به اعتقادم برای شرکت درست بود توضیح دهم 113 | شاید کسی را دیدید که تنها فرد ابراز نشده در سالن است 114 | یک کاری بکنید، یک چیزی بگویید 115 | وقتی که با هم کار می‌کنیم تا تیم‌های متنوع‌تر و جامع‌تر بسازیم 116 | داده‌ها نشان می‌دهد ما خلاق‌تر، مولدتر و سودمندتر می‌شویم 117 | اگر کسی تازه‌وارد باشد یا تنها کس ابراز نشده باشد، یا فقط دست و پاچه باشد 118 | اینها تفاوت زیادی در نحوه ابراز ایده‌اش ایجاد خواهند کرد 119 | اخیراً دریافتم که من همچنان معطل خجالت و ترس هستم 120 | از آن لحظه در محیط کارم، احساس می‌کنم کاملاً تنها، باخته و بدون پشتیبان هستم 121 | ریزخشونت مثل تحقیر هر روزه، توهین‌ها، افعال منفی و کنایه‌های غیر کلامی 122 | چه عمدی باشد چه نباشد، توان شما را برای درست کار کردن از بین می‌برد 123 | با آنکه کار‌های مهم‌تری بود، بیشتر چیز‌هایی که رخ می‌داد رفتارها و الگو‌های کم‌اهمیتی بودند 124 | که به شکل فرسایشی به توانایی من برای انجام کارم لطمه وارد می‌کرد 125 | چیزی که در طول تمام زندگی به ما گفته شده است 126 | اینکه اگر سخت کار کنیم نتیجه آن پشتکار را خواهیم دید 127 | ما چیزی بدست می‌آوریم که مستحقش هستیم 128 | ما با رویاهایمان زندگی می‌کنیم 129 | جنسیت شما، نژاد شما، قومیت شما، مذهب شما، معلولیت شما 130 | گرایش جنسی شما، جایگاه اجتماعی شما، جغرافیای شما 131 | همه اینها می‌توانند فرصت‌های بیشتر یا کمتر در راستای موفقیت به شما بدهند 132 | من رئیس بخش فرهنگ و بازاریابی بودم 133 | با بزرگترین سیستم‌های مراقبت بهداشتی ملی کار کردم 134 | با استفاده از تکنولوژی و با تغییر فرهنگ تا به طور ریشه‌ای مصرف آب و انرژی آن‌ها را کاهش دهیم 135 | یعنی افرادی که لزوماً به عنوان زن یا مرد شناخته نمی‌شوند 136 | افرادی که دوجنسه هستند، اقلیت‌های نژادی و قومی، کل افراد خاص به لحاظ جنسی 137 | افراد معلول، جانبازان، همه افراد بالای ۳۵ سال 138 | ما زمانی که تنوع و جامعیت را می‌بینیم یک اشتباه می‌کنیم 139 | می‌گوییم آن بخش از پروژه در فلان جا که افراد متنوعی روی آن کار می‌کنند 140 | تا اینکه بگوییم این کار مال همه‌ما است و باید باهم انجامش دهیم -------------------------------------------------------------------------------- /sentences09.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | مردم خشمناک هستند 2 | این فهرست را یادداشت کنید 3 | دوم اینکه نوع شواهد مهم است 4 | و صد درصد بر‌پایه شواهد است 5 | هنگام یک انقلاب خبررسانی است 6 | آنهم بطور ناشناس، و بطور رایگان 7 | و اینجاست که من می‌توانم وارد شوم 8 | در نظر بگیرید که فراموش خواهید کرد 9 | این یک مصاحبه شناختی نامیده می‌شود 10 | اول از همه، جیمزکومی درست فهمیده‌بود 11 | مدرک مورخ و همزمان تهیه شده بهتر است 12 | دقیقاً چه وقت و درکدام تاریخ روی داد؟ 13 | در نظر بگیرید که لازم است آنرا بنویسید 14 | شواهد دست‌نخورده و همزمان ارزش طلا دارد 15 | ولی وقت آن رسیده که ورای هش-تگ حرکت کنیم 16 | و آن‌ها را توانمند ساخت تا دارای صدا شوند 17 | وقت آن رسیده گوناگون بودنمان را بزرگ بداریم 18 | می‌خواهم کمک کنم خاطره خود را بدل به مدرک کنید 19 | و درآخر اینکه آنچه می‌نویسید با موضوع مرتبط باشد 20 | این کار را قبل از آنکه از آن با کسی حرف بزنید بکنید 21 | ولی همچنین بی‌اندازه ساده می‌توان با زمان از یاد برد 22 | در هنگام واقعه و بعد از آن چه احساسی به شما دست داد؟ 23 | می‌خواهم شما این را پیگیری کنید و جا‌های خالی را پر کنید 24 | اما ابزار خبررسانی همان‌قدر مفید است که جمع حاضران شنونده 25 | راهجویی از میان موانع خبررسانی می‌تواند بکلی سرگیجه‌آور بشود 26 | مدرکی که حتی ناباوری مثل من هم نمی‌تواند از آن هیچ ایرادی بگیرد 27 | و در راستای توصیه‌های مشاورتی می‌توانید آنرا بدون نام تحویل دهید 28 | از دید ما همه برنده خواهند بود وقتی که نور بر پیکر این دشواری بتابیم 29 | وقت آنست که این را تغییر دهید اگر متعهد به درون‌گیری و گوناگونی هستید 30 | این‌ها همه جزییاتی هستند که بی‌اندازه ساده می‌توان بطورهمزمان ثبت کرد 31 | یادداشت‌های مشهور امروز که بعدها بسیار مفید وافع شد مثل کومی باید باشیم 32 | اکنون با اقتدار در یک مصاحبه حافظه مبتنی بر شواهد، قدم بقدم جلو می‌روید 33 | اکنون این شما را قدم بقدم در دادن اطلاعاتی که مرتبط باشد رهنمون می‌شود 34 | طوریکه درآخر، پس از پاسخگویی به ربات -- که یک سامانه پیامگذاری خودکار است 35 | چطور می‌توان بسخن درآمد در جامعه‌ای که باحتمال خود ما را مواخذه خواهد کرد؟ 36 | یک نمونه از این سفارش‌ها آنکه یک ابزار خبررسانی بی‌نام آنلاین داشته‌باشید 37 | دوم، چه کسی آنجا بود؟ آیا شاهدی حضور داشت؟ این در ادامه بسیار ضروری خواهد شد 38 | در کدام موقعیت مکانی و کجا اتفاق افتاد؟ پس از رخداد از آن با چه کسی حرف زدید؟ 39 | این همان شیوه‌ای است که پلیس، هنگامی که کارش را درست انجام می‌دهد بکار می‌برد 40 | صدای خود را به توییتر و رسانه‌های گروهی می‌برند تا بگویند این را باید تغییر داد 41 | وقت آن رسیده تا صدای آن‌هایی باشیم که دیرزمانی است از داشتن صدا محروم مانده‌اند 42 | چطور می‌توان بصدا درآمد در جامعه‌ای که تجربه ما را فاقد اعتبار و حقیر می‌شمارد؟ 43 | فقط از این طریق، بگفته آن‌ها، می‌توان بر بسیاری از ترس‌های مرتبط با خبررسانی چیره شد 44 | زیرا تنها با کمک هم می‌توانیم ریشه‌های اساسی و پیامد‌های آزار و اذیت را از میان برداریم 45 | چراکه هر یک از ما در جایی از زندگی خود، آزار و اذیت و یا تبعیض را در محل کار تجربه خواهد کرد 46 | و من حالا توجهم را معطوف کمک‌رسانی بمردم در انجام ضبط و گزارش آزار و تبعیض در محل کار می‌کنم 47 | نیاز به صحبت کردن با یک شخص ندارد، ترس از داوری شدن وجود ندارد، و در هر وقت و هر جا شدنی است 48 | از دید ما این مهم است که شما بتوانید با کارفرمای خود همکاری کنید تا از عهده این دشواری برآیید 49 | وقت آن رسیده که از آزار و تبعیض گزارش به آن‌هایی ببریم که می‌توانند این نابسامانی را درست کنند 50 | آیا مدرک دیگری دارید مثلا پیام واتس‌اپ، عکس یا ایمیلی که احتمالاً مورد شما را تحکیم و حمایت کند؟ 51 | یک ابزار برخط برای خبررسانی بی‌نام است که ثبت و گزارش آزار و تبعیض محیط کار را امکان‌پذیر می‌کند 52 | ما می‌دانیم روش‌هایی که هم‌اکنون در بسیاری از سازمان‌ها بکار برده می‌شود بطرز موثر عمل نمی‌کنند 53 | اکنون این سه اندرز آغاز خوبی خواهد بود، ولی بر بسیاری از سدهای دیگر گزارش‌رسانی نمی‌تواند چیره شود 54 | من یک دانش‌پژوه حافظه هستم 55 | در باب اینکه رویداد‌های عاطفی مهم را چگونه به یاد می‌آوریم، تخصص دارم 56 | بنابراین اگر کارفرما جدا مصمم به تغییر باشد 57 | ما تصمیم گرفته‌ایم ابزار پاسخ دادن را در اختیار آنها هم بگذاریم 58 | انسان، بنابه تحقیقات، خود را دست بالا می‌گیرد 59 | توانایی به خاطر آوردن دقایق مهم احساسی پس از گذشت مدت زمانی 60 | تمرکز ویژه من روی روند مصاحبه حافظه است 61 | چگونه ممکن است در سندیت گزارش‌هایی که ایجاد می‌کنیم تاثیر جدی بگذارد؟ 62 | و برای اکثر این مردم بسیاری هرگز قادر به سخن گفتن از آن با کارفرمای خود نخواهند بود 63 | در بیشتر موارد آزار و تبعیض یک تجربه انزوا و تنهایی‌آور است 64 | ولی مردمی که زیرمیز کار پنهان شده‌اند را باید بیرون آورد 65 | وقت آن رسیده آن‌ها را که قدم پیش می‌گذارند بزرگ بداریم 66 | حتی وقتی حس کنند که باید ناشناس بمانند 67 | پشت نقاب ناشناس، چنین کنیم 68 | پرسش منطقی نخست که هرکس که مورد تعرض واقع می‌شود 69 | از خود می‌پرسد این است، حالا چه کنم؟ 70 | چیزی که می‌خواهم شما را در آن یاری دهم 71 | سه چیز هست که از پژوهش در این زمینه آموخته‌ام 72 | که می‌توان فورا درخواست کرد هنگامی که در کار مورد آزار یا تبعیض قرار گرفته‌باشیم 73 | افرادی که از آن‌ها درباره رویداد‌های مهم عاطفی پرسیده می‌شود 74 | ن‌ها مطابق مصاحبه شناختی پرسش می‌شود 75 | با یک مصاحبه بد می‌توان جزییات را فراموش کرد یا بد بخاطر آورد 76 | در حالیکه یک مصاحبه خوب می‌تواند زندگی کسی را برای ابد بهبود بخشد 77 | اول آنکه چه اتفاقی افتاد؟ 78 | با جزییات هر چه بیشتر، آن وضعیت را توصیف کنید 79 | درهمان روزی که ماجرا رخ داده‌است، چنانچه امکان آن باشد 80 | و اگر یک سازمان هستید، این برای شماست 81 | به افراد در استخدام خود امکان دسترسی به سازوکار خبررسانی بهتر و بمراتب موثرتری را بدهید 82 | بسیاری اوقات می‌بینیم مردم پیام‌های فیس‌بوکی می‌آورند 83 | شواهدی که تاریخ دارد می‌آورند، ولی چندان مرتبط نیستند، چندان بدرد نمی‌خورند 84 | چه برای خود شما اتفاق بیفتد چه برای کسی که می‌شناسید 85 | ضبط و گزارش آنچه رخ داده است می‌تواند شیوه گفتگو از این مساله را واقعاً بهبود بخشد 86 | همین که ماجرا را بکسی تعریف کنید برای دوست، خویشان، همکارتان یا درمانگر 87 | امکان بالقوه تحریف یا تغییر خاطره شما از آن رویداد وجود دارد 88 | حالا برای این‌کار لازم نیست خود را داخل اتومبیل حبس کنید 89 | ولی لطفا بمحض وقوع حادثه‌ای، از شما می‌خواهم همان وقت هرآنچه رخ داده را یادداشت کنید 90 | رییس پیشین FBI در اتومبیل خود می‌نشست 91 | پشت در‌های قفل شده 92 | پس از ملاقات با رئیس جمهور و بطور کامل هرچه را از آن ملاقات بیاد می‌آورد، یادداشت می‌کرد 93 | اذیت‌و‌آزار و تبعیض بطور تکان‌دهنده‌ای یک بخش مشترک از واقعیت زندگی بسیاری از مردم هستند 94 | دامنه این واقعیت تا محل کار کشیده می‌شود 95 | با این‌همه مهر سکوت زدن‌ها در پیرامون‌مان، چه برخوردی می‌توان کرد؟ 96 | چیزی که مساله را سخت‌تر هم می‌کند آنکه، اغلب تنها گواه آنچه بر ما رفته‌است، خاطرات ما هستند 97 | چه در فن آوری و چه امور مالی، ورزش، یا خدمات 98 | گویی هر روز خبر دیگری از سوءاستفاده از قدرت به گوشمان می‌رسد 99 | از رفتار دیگری که فجیعانه نامناسب با محیط کار است 100 | بدین ترتیب اگر سازمان‌ها با ما همکاری کنند 101 | اگر بطور جدی متعهد شوند تا کاری کنند 102 | در برابر آزار و تبعیض محیط کار 103 | می‌توانند به شما پاسخ دهند حتی وقتی تصمیم دارید ناشناس بمانید 104 | پس از حرف زدن با آن، ربات یک نسخه PDF که تاریخ‌زده و بطرز ایمن امضا شده را ثبت می‌کند 105 | که می‌توانید بعنوان سند نگه‌دارید تا رسیدن زمان مناسب، یا در همان وقت تسلیم رییس خود کنید 106 | بنا به کمیته برابری و حقوق بشر سازمان ملل که گزارشی در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد 107 | یک توصیه کلیدی برای غلبه بر ترس‌های دیگر 108 | در ارتباط با خبررسانی اینگونه رخدادها به کارفرمایان وجود دارد 109 | وقت آنست که از آزار طوری سخن بگوییم که فراگیرتر باشد 110 | نه تنها از آزار جنسی، بلکه مردم را تشویق کنیم به افشا کردن آزار و تبعیضی 111 | که بر پایه ویژگی‌هایی همچون سن، ناتوانی، و قومیت است 112 | براحتی می‌توان یک بازگویه احساسی آشفته از آنچه روی داده‌است نوشت 113 | قابل درک است چرا که آنچه رخ داده احساسی است 114 | ولی درواقع شاید آن جزییات بعدا واجد اهمیت نباشند برای یک بازجویی 115 | اکنون در همین راستا و با دانش به آنچه در پیرامون من می‌گذرد 116 | و با بکارگیری علوم حافظه، علومی که من سالیانی است در آن دست بکار هستم 117 | من با چند نفر دیگر نشستیم را با هم بوجود آوردیم 118 | تحقیقات نشان می‌دهد که 119 | به ویژه زنان، مردم رنگین‌پوست و کسانی که آشکارا خود را خوب می‌دانند 120 | باحتمال قویتری هدف آن واقع می‌شوند 121 | برای برخی، این بخشی همه‌جانبه و دائمی از واقعیت‌شان است 122 | پس از بررسی گزارش‌های آزمایشگاهی و کار 123 | ضمن مطالعه این جوانب هم در دادگاه و هم در قالب پژوهش مجموعه 124 | چیز‌هایی که می‌تواند سبب خطا در حافظه شود را تفکیک کرده‌ام 125 | آن‌ها که پرونده را بطور جدی بخطر می‌اندازد 126 | مسلما می‌توان با یادداشت دست‌نوشته واقعه را گزارش کرد 127 | ولی چطور ثابت کنیم آنرا کی نوشته‌ایم؟ 128 | بجای آن کامپیوتر یا گوشی همراه تان را بیاورید 129 | یادداشتی بنویسید که تاریخ خورده‌باشد 130 | تا بتوان نشان داد که این در آن زمان نوشته شده‌است -------------------------------------------------------------------------------- /sentences04.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | حسابش با شما 2 | ولی بعد از هفته اولم، 3 | آیا واقعاً حمل شده است؟» 4 | این معارفه من در آنجا بود 5 | این زیستگاه طبیعی من نبود 6 | عمل آوردن سریع هوش احساسی کار سختی است 7 | هیچ ایده‌ای نداشتم راجع به چه حرف می‌زند 8 | ما همه‌ قرار است۱۰ سال بیشتر زندگی کنیم 9 | ولی صبر کنید -- اینجا یک نقطهٔ روشن است 10 | سن من دو برابر دوجین مهندس در آن اتاق بود 11 | من به حرف‌هایشان گوش می‌کردم و فکر می‌کردم 12 | و نه اپلیکیشن اوبر و لیفت روی موبایلم داشتم 13 | و یا بجای آن، کنجکاوی را جایگزین داوری کنم 14 | بسیار خب، ماجرا واقعاً هیجان‌انگیز شد، نه؟ 15 | تکنولوژی بالا در کنار روابط نزدیک با مشتری 16 | و قضاوت را به این جوانان نابغه واگذار کنم، 17 | بدون اینکه قبلا دورهٔ رسمی مدیریتی دیده باشد 18 | و در زمینه صنعت میزبانی اطلاعات انباشته‌ دارم 19 | درحقیقت، قدرت به طرف ۱۰ سال جوانترها درحرکت است 20 | چگونه می‌توانید این را بر زندگی‌تان اعمال کنید؟ 21 | بداهه‌کاری بین نسلی در موسیقی و هنر شناخته شده است 22 | من از ۲۶ تا ۵۲ سالگی کارآفرین هتل‌های کوچک بوده‌ام، 23 | بهترین کاری که می‌توانم بکنم این است که نامرئی بمانم 24 | شاید آنها به خاطر ندارند که: جهان دارد پیرتر می شود! 25 | و ناگهان، نابغهٔ ۲۵ ساله‌ای که جلسه را مدیریت می‌کرد 26 | فقط معذب آنجا نشستم، و خوشبختانه، او سراغ کس دیگری رفت 27 | جامعه یک شکاف عدم ارتباط ۲۰ سالهٔ جدید ایجاد کرده است 28 | شاید وقتش رسیده که به خرد به اندازهٔ اختلال اهمیت بدهیم 29 | من در صندلیم فرو رفتم، و بی‌صبرانه منتظر پایان جلسه بودم 30 | ولی در واقعیت، ما غالبا در حال مربی‌گری برای یکدیگر هستیم 31 | خودم را یک مارگارت مید امروزی در میان نسل جوان تصور کردم، 32 | من وارد آن شرکت شده بودم چون در رشته‌ام خیلی باتجربه بودم، 33 | و بنابراین فکر می‌کردم یک سری چیزها را در طول مسیر آموخته‌ام 34 | اوایل، لورا هیوز متوجه شد که من کمی در این محیط سردرگم شدم، 35 | نه ریش‌سفیدهای قدیم، که در حقیقت با احترام به آنها نگاه می‌شد 36 | پنج سال و نیم پیش، نه چیزی راجع به «اقتصاد مشارکتی» شنیده بودم، 37 | «حمل کردن یک ویژگی»؟ در آن لحظه، چیپ فهمید عمیقاً در دردسر افتاده 38 | و همچنین نقش یک مربی سرخانه برای مدیرعامل برایان چسکی را ایفا کنم 39 | بنابراین، در آن لحظه تصمیم گرفتم که یا می‌توانم پا به فرار بگذارم، 40 | شواهد نشان می‌دهد شرکت‌های دارای تنوع نژادی و جنسیتی موثرتر هستند 41 | شاید وقتش رسیده که عامدانه‌تر دربارهٔ چگونگی همکاری جمعی عمل کنیم 42 | چرا هر چه سن بالا می‌رود درباره انسانیت‌مان باهوش‌تر و خردمندتر می‌شویم؟ 43 | روز سوم شروع کارم در یک استارت‌آپ پر شور در سیلیکان ولی بود اوایل سال ۲۰۱۳ 44 | ولی در این اتاق بخصوص، احساس یک تازه کار در بین نابغه‌های تکنولوژی را داشتم 45 | گوگل درک نمی‌کند، دستکم هنوز، نکات ظریفی مثل هماهنگی ریز بین قلب و ذهن انسان 46 | و ببینم آیا می‌توانم دیدگاه عاقلانه‌ام را با دیدگاه نوگرایانهٔ آنها تطبیق دهم 47 | اوج قدرت بدنیمان شاید ۲۰ سالگی است، اوج قدرت مالی و درآمد ما شاید ۵۰ سالگی باشد 48 | و به سرعت دریافتم که من هم می‌توانم همان اندازه به آنها ارائه کنم که آنها به من 49 | بعضی از ما حس یک کارتن شیر را داریم، با مهر تاریخ انقضا روی پیشانی‌ چروکیده‌مان 50 | به من زل زد و پرسید، «اگر تو یک ویژگی را حمل می‌کردی و هیچکس از آن استفاده نمی‌کرد 51 | ما به دنبال کار کردن بیشتر در زندگی هستیم، و همچنان کمتر و کمتر احساس قرابت می‌کنیم 52 | " درست است؟ ولی وقتی به قدرت در محیط کار امروزی می‌رسیم، ۳۰ سالگی، ۵۰ سالگی جدید است 53 | وقتی من دیدمش مثل خیلی از هم‌نسلانش در نسل هزاره، او درواقع تا نقش مدیریتی رشد کرده بود 54 | موفقترین شرکت‌های امروز و در آینده حقیقتاً راه خلق ترکیبی قدرتمند از این دو را خواهند آموخت 55 | واقعیت عریان تکانم داد: من چه چیزی برای ارائه دارم؟ من قبلا هرگز در یک شرکت‌ تکنولوژی نبوده‌ام 56 | دریافتم که جهان جدید اشتراک‌گذاری خانه به دیدگاه‌های قدیمی من درباره هتل‌های حقیقی نیازی ندارد 57 | یکی از تناقضات زمان ما این است که نسل‌ «بیبی بومر» پرجنب‌وجوش‌تر هستند و دنبال زندگی سالم‌ترند، 58 | » لورا ۲۷ سالش بود، او چهار سال برای گوگل کار کرده بود و بعدش یکسال و نیم برای آنها کار کرده بود 59 | قدرت، به شکل بی‌سابقه‌ای بسوی جوان‌ها سرازیر می‌شود به دلیل افزایش وابستگی ما به DQ : هوش دیجیتال 60 | طی زمان، در کمال تعجب من، ده‌ها و ده‌ها کارمند جوان در آنجا دنبالم بودند برای جلسات مربی‌گری خصوصی 61 | میانسالی قبلا بین ۴۵ تا ۶۵ بود، ولی به نظر من الان میانسالی ماراتونی ۴۰ ساله شده، از ۳۵ تا ۷۵ سالگی 62 | شماری از تحقیقات اروپایی انجام شده که نشان می‌دهد 63 | تیم‌های دارای تنوع سنی بسیار موثرتر و موفق‌تر هستند. 64 | بسیاری از ما به شکل قابل توجیهی نگران هستیم. 65 | مردم تجربیات ما را به عنوان بدهی تلقی می‌کنند و نه سرمایه 66 | این جمله قدیمی را شنیده‌اید. 67 | یا شاید جمله نسبتا جدید است. 68 | شصت سالگی چهل سالگی جدید است، از لحاظ بدنی 69 | تقریباً ۴۰ درصد از ما در ایالات متحده رئیسی داریم که از ما جوانتر است 70 | آن آمار به سرعت رو به افزایش است 71 | شاید وقتش رسیده که عبارت «کارکنان دانش محور» را بازنشسته کرده 72 | و عبارت «کارکنان خردمحور» را جایگزینش کنیم 73 | ممکن است مرز مشترک داشته باشیم. 74 | ولی ما لزوما به قدر کافی بهم اعتماد نداریم 75 | دانشمان را به اشتراک بگذاریم 76 | ولی اوج عاطفی ما در میانسالی و فراتر از آن است. 77 | چون ما درباره خود و دیگران الگو‌های شناختی ایجاد کرده‌ایم 78 | من همچنین به عنوان یک ریش‌سفید مدرن دریافتم 79 | نقشم این بود که در منظر عام کارآموزی کنم و در خفا مربی‌گری 80 | با صرف وقت بیشتر در آنجا، دریافتم که ممکن است 81 | نوع جدیدی از «ریش‌سفیدها» در حال پدیدار شدن در محیط کار هستند 82 | رویکرد لورا به رهبری حقیقتا در دنیای تکنوکرات شکل گرفته بود 83 | رویکردی بر اساس اهداف و مهلت‌های از پیش تعیین شده 84 | و شاید زمانش رسیده که واژه «ریش‌سفید» را دوباره معنی کنیم. 85 | یک بُعد مدرن به آن بیفزاییم 86 | ما بنیانگذاران جوان شرکتها را در در ابتدای ۲۰ سالگی می‌بینیم. 87 | تا به ۳۰ سالگی برسند به غول‌های جهانی بدل شده‌اند 88 | موتور‌های جستجو در جواب دادن به شما عالی هستند. 89 | ولی یک راهنمای خردمند و دانا می‌تواند به شما سوال درست را پیشنهاد کند 90 | نه، نکته قابل توجه در مورد مدیران جدید ارتباطشان است. 91 | توانایی آنها در استفاده از خرد بی‌انتها و اعمال کردنش بر مشکلات امروزی 92 | اما درباره سن چطور؟ این یک سوال مهم است 93 | زیرا برای اولین بار در طول تاریخ، ما هم زمان پنج نسل‌ها را در ادارات داریم، بطور غیرعمدی 94 | برای بیشتر ما میانسال‌ها، این فقط یک احساس نیست، حقیقتی تلخ است. 95 | وقتی که ناگهان کارمان را از دست می‌دهیم و تلفن دیگر زنگ نمی‌خورد 96 | در آنجا این ترکیب برای من به این شکل بود. 97 | من به یک شریک جوان و باهوش متصل شده بودم. 98 | کمکم می‌کرد تا یک بخش میزبانی را ایجاد کنیم 99 | و زمانش رسیده که ببینیم چطور می‌شود فیزیک این خرد را تغییر دهیم. 100 | به طوری که در دو مسیر جریان یابد، از پیر به جوان و از جوان به پیر 101 | من اهمیت نمی‌دهم اگر شما در جهان B-به-B باشید، جهان B-به-C یا جهان C-به-C یا جهان A-به-Z باشید. 102 | تجارت اساسا H-به-H است: انسان به انسان 103 | چگونه می‌توانیم شرکت‌ها را مجاب کنیم به دسترسی به خرد جماعت میانسال؟ 104 | درست به همان اندازه که از نابغه‌های دیجیتالی جوانشان حمایت می‌کنند؟ 105 | این مدل گفتگو در دنیای تجارت «مربی گری متقابل» نامیده می شود. 106 | هوش دیجیتال نسل هزاره، در مقابل هوش هیجانی نسل ایکس و نسل بعد از جنگ دوم 107 | هر چه بیشتر درباره نسل ما دیدم و آموختم، بیشتر متوجه شدم 108 | اغلب به یکدیگر اعتماد کافی نداریم 109 | در واقع دانش خودمان را به اشتراک بگذاریم 110 | دانش من از واقعیات، مثلا این که، یک نظافتچی چند اتاق را در یک شیفت هشت ساعته تمیز می‌کند. 111 | شاید در جهان خانه-اشتراکی آنقدر اهمیت نداشته باشد 112 | با آن ترکیب عالی از الگوریتم و خرد مردمی، توانستیم یک حلقه بازخورد فوری را ایجاد کنیم. 113 | به میزبان‌ها در درک بهتر نیازهای میهمانان ما کمک کرد 114 | بطور خلاصه، برایان چسکی مدیرعامل مرا به دلیل دانشم در این صنعت دعوت به کار کرد 115 | ولی چیزی که واقعاً ارائه دادم خردی بود که به خوبی کسب کرده بودم 116 | و هنوز، انتظار داریم که این رهبران جوان دیجیتال به شکلی معجزه‌آسا تجسم خردهای رابطه باشند 117 | ما کارگر‌های قدیمی‌تر دهه‌ها صرف آموختن آن کرده‌ایم 118 | امروزه ما پنج نسل در محیط کار داریم 119 | می‌توانیم مانند پنج کشور‌ جداگانه عمل کنیم 120 | یا می‌توانیم شروع کنیم به یافتن راهی برای پل زدن روی مرز‌های نسلی 121 | یکی از چیز‌هایی که او در چند ماه اول به من گفت این بود 122 | خیلی خوب است که رویکردت به مدیریت، خلق چشم‌اندازی قانع‌کننده است که برای ما ستاره شمال است 123 | بنابراین در جلسات اغلب کنار دست من می‌نشست تا بتواند مترجم تکنولوژی من باشد 124 | می‌توانستم سوالم را بنویسم و او می‌توانست جواب دهد که معنی‌اش این می‌شود 125 | پس چرا فقط هشت درصد شرکت‌هایی که برنامه‌ استخدام افراد متنوع و فراگیر دارند 126 | در واقع این استراتژی را گسترش داده‌اند تا سن را هم به میزان اهمیت جنسیت و نژاد در نظر بگیرند؟ 127 | محیط‌های کاری مدرنی که به توافق‌های تجاری زمان ما خیانت کردند. 128 | من معتقدم که این محیط‌ها شبکه‌ خرد میان نسلی را می‌گشایند بنابراین همه ما می‌توانیم از هم بیاموزیم 129 | سه شریک بنیانگذارِ نسل هزاره شرکت مرا دعوت به کار کرده بودند که به شرکت آنها بپیوندم 130 | در شروع این شرکت نوپا و زود بازده به آنها کمک کنم 131 | آن را به یک برند میزبانی جهانی تبدیل کنند. 132 | شخصا، به چه کسی می توانید مراجعه کنید تا یک رابطه مربیگری دوجانبه را خلق کند؟ 133 | و از نظر سازمانی، چگونه می‌توانید شرایطی خلق کنید 134 | یک جریان خرد میان نسلی را بپروراند؟ 135 | این است اقتصاد مشارکتی جدید 136 | من این مدل تعامل میان‌نسلی را با لورا و تیم درخشان علوم داده‌هایمان تجربه کردم. 137 | وفتی که روی بازسازی و تکامل سیستم بررسی نظیر به نظیر کار می‌کردیم 138 | با استفاده از ذهن تحلیلی لورا و بینش انسان محور من 139 | دانش پردازشی من درباره «چگونه کارها را انجام می‌دهید؟» 140 | که براساس فهم انگیزه‌های نهفته همه حاضران در جلسه است 141 | بطور باورنکردنی ارزشمند بود 142 | آن هم در شرکتی که بیشتر افرادش تجربهٔ سازماندهی زیادی نداشتند 143 | یک ریش‌سفید مدرن به همان اندازه که کارآموز است مربی است 144 | زیرا آنها دریافتند که، در جهانی که به سرعت در حال تغییر است، ذهن نوآموز آنها و کنجکاوی موثرشان اکسیر حیات است 145 | نه فقط برای خودشان بلکه برای هر کسی که اطرافشان است -------------------------------------------------------------------------------- /sentences07.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | ندای زمان ما 2 | هدف ما مشخص است 3 | این یک تراژدی است 4 | حالا دو برابرش کنید 5 | ششصد و پنجاه میلیون 6 | این عدد سرسام آوری است 7 | و باز هم درست می‌گویند 8 | می‌خواهند به شهر بروند 9 | و باز هم درست می‌گویند 10 | و آن‌ها فرصت کار دارند 11 | و باز هم، درست می‌گویند 12 | و دختران به من می‌گویند 13 | که نتوانند کار پیدا کنند 14 | ۱/۸ میلیارد جوان منتظرند 15 | تا برای تغییر مبارزه کنند 16 | جمعیت آمریکا را تصور کنید 17 | این در نهایت مسئولیت ماست 18 | ما در انقلاب صنعتی چهارمیم 19 | جوانان ۲۵ درصد جمعیت هستند 20 | دعوت آنها باید ندای ما باشد 21 | بیشترین مقدار در تاریخ بشریت 22 | الان وقتش است، نیاز مبرم است 23 | می‌دانید؟ آن‌ها درست می‌گویند 24 | می‌خواستند دنیا را تغییر دهند 25 | ولی آنها ۱۰۰ درصد آینده هستند 26 | ولی ما فکر می‌کنیم که شدنی است 27 | یا شاید کسب و کاری برای خودشان 28 | و نیاز است که الان برشمرده شوند 29 | ولی در عین حال فرصت بزرگی هم هست 30 | و متاسفانه آن‌ها هم راست می‌گویند 31 | فقط به مقدار کمی از جوانان می‌رسد 32 | چون به ما می‌گوید که آن‌ها نگرانند 33 | می‌خواهند کشاورزی نوین را بیاموزند 34 | دختران با تعصب و تبعیض مواجه هستند 35 | آرزوها و امید‌های بسیار جالبی دارند 36 | ولی همچنین به من می‌گویند که می‌ترسند 37 | همچنین شغل‌هایی که هنوز ابداع نشده‌اند 38 | در خانه، آنلاین، در مدرسه در گروهایشان 39 | برآورده کردن نیازهایشان مسئله بزرگی است 40 | هر ماه،۱۰ میلیون جوان به سن کار می‌رسند 41 | و ما می‌خواهیم رویاهای بزرگ داشته باشیم 42 | به نام "نسل نامحدود" یا Gen-U یا Gen you 43 | ولی این ایده‌ها و برنامه فقط یک شروع است 44 | که جوانان خودشان آن را نام‌گذاری کرده‌اند 45 | ما با همکاری جوانان طراحی و تولید می‌کنیم 46 | ولی این فرصت، این سهم جوانی، اعطا نشده است 47 | آن‌ها مخصوصاً درمورد آینده‌شان نگران هستند 48 | یا مهارت‌های مناسب کار یا در پیدا کردن شغل 49 | تصور کنید چه خواهند ساخت: پیشرفت، اختراعات 50 | با قلدری و آزار از طرف دیگران روبه رو هستند 51 | و یا شاید شما فرصت تحصیلات خوب را داشته‌اید 52 | و زنگ خطر را برای آینده‌شان به صدا می‌آورند 53 | این‌ها شانسی برای دیدن امرارمعاش خودشان است 54 | آن‌ها آیندهٔ مشترکمان را در دست‌هایشان دارند 55 | می‌خواهند تکنولوژی دیجیتال و سبز را بیاموزند 56 | تغییر اجتماعی، تغییر سیاسی تغییر در جوامع‌شان 57 | و آن‌ها به من از امیدها و آرزوهایشان می‌گویند 58 | پس تعجبی نیست که دختران نگران آینده‌شان باشند 59 | برای چیزی که می‌خواهند در زندگی به دست بیاورند 60 | می‌ترسند که با بحران‌های مهم و فوری روبرو شوند 61 | این‌ها همه مهارت‌هایی است که یک کشور نیاز دارد 62 | و خیلی‌ها مادر شدند وقتی خودشان هنوز بچه بودند 63 | این هدف فوری است، لازم است و بلندپروازانه است 64 | جوانان همچنین به من می‌گویند که نگران کار هستند 65 | و با این پروزه ما همچنین کاری جدید انجام می‌دهیم 66 | با جن یو آن‌ها رهبری می‌کنند، ما را به سوی آینده 67 | جوانان همچنین به من می‌گویند که نگران خشونت هستند 68 | می‌خواهند بگویند زمان ماست، نوبت ماست، آینده ماست 69 | می‌خواهند پرستار، رادیولوژیست داروساز و پزشک بشوند 70 | در آفریقای جنوبی، برنامه‌ای به نام دختران تکنو هست 71 | نگرانند که ممکن است تحصیلات لازمه را به دست نیاوردند 72 | می‌خواهند مهارت‌های آینده را برای کار آینده بیاموزند 73 | پس ما دنبال راه‌حل‌های پیشرفته هستیم راه‌حل‌های جدید 74 | من دیده‌ام که این برنامه‌ها چطور تغییر ایجاد می‌کنند 75 | جوانان نمی‌خواهند که روی مزرعه یا مناطق روستایی باشند 76 | می‌خواهند مهارت‌هایی مثل ساخت و ساز و برق را بیاموزند 77 | ولی ده‌ها میلیون از جوانان به این خوش شانسی نبوده‌اند 78 | نسل عظیمی از جوانان در شرف به ارث بردن دنیای ما هستند 79 | اگر به این بحران‌ها نگاه کنید، می‌فهمید که فوری هستند 80 | گاهی اوقات والدین دیگر نمی‌توانند مخارجشان را بپردازند 81 | این تعداد زنانی است که قبل از ۱۸ سالگی ازدواج کرده‌اند 82 | ما می‌خواهیم این ایده‌ها را در مقیاس وسیع‌تر عملی کنیم 83 | ۱/۸ میلیارد زن و مرد جوان در حال ورود به بزرگسالی هستند 84 | آیا آماده هستند؟ در حال حاضر، تعداد بسیار کمی آماده‌اند 85 | می‌خواهند تمام مهارت‌های لازم برای آینده را داشته باشند 86 | یک جوان می‌تواند صدها دوست در رسانه‌های جمعی داشته باشد 87 | صدها میلیون با استثمار روبه رو هستند و سواستفاده و خشونت 88 | شاید شما هیچوقت با خشونت یا تعصب و تبعیض مواجه نشده‌اید 89 | ما ایده‌های ریز و درشت نیاز داریم، ایده‌های محلی و جهانی 90 | راه‌حل‌هایی که به جوانان فرصت مبارزه برای آینده‌شان را بدهد 91 | بعضی درس را ادامه می‌دهند، اما بسیاری وارد نیروی کار می‌شوند 92 | و حالا با این برنامه و این مربی‌ها، می‌توانند اینکار را بکنند 93 | ما در برهه‌ای از زمان هستیم که دنیا برای کار سریع تغییر می‌کند 94 | و برای شانس تلاش و مبارزه فراخوان می‌دهند تا دنیایی بهتر بسازند 95 | در این برنامه دخترانی بودند که مهارت‌های کامپیوتر را می‌آموختند 96 | این بحران‌های فوری ممکن است در زندگی شما یا اطرافیانتان دیده نشوند 97 | در حال حاضر، ۱/۸ میلیارد نفر جوان بین ۱۰ تا ۲۴ سال در جهان وجود دارند 98 | بحران جمعیت، بحران تحصیل، بحران کار، بحران خشونت، و بحرانی برای دختران 99 | درجهان، ۶ تا از ۱۰ بچه و جوان حداقل توانایی خواندن و ریاضیات را ندارند 100 | جوانان همچنین به من می‌گویند نگرانند که مهرات‌های لازم را آموزش نبینند 101 | با ازدواج در کودکی مواجه هستند با حاملگی‌های زودرس و مرگ آور مواجه‌اند 102 | فرصت و صدای بیشتری می‌خواهند، که بتوانند جمع شوند و به همدیگر کمک کنند 103 | ۲۰۰ میلیون نوجوان در دنیا خارج از مدرسه هستند، رقمی نزدیک به جمعیت برزیل 104 | و آن‌هایی که در مدرسه هستند احساس می‌کنند که مهارت‌های درست را نمی‌آموزند 105 | برای رسیدن به تعداد بیشتری جوان در مجامع بیشتری، در جا‌های بیشتری در دنیا 106 | هر ۷ دقیقه یک نوجوان دختر یا پسر در جایی از دنیا به دلیل خشونت به قتل می‌رسد 107 | با یک مربی و مقداری بودجه، یک اپ جدید طراحی کردند که به جامعه‌شان کمک می‌کند 108 | وظیفه ماست که میراثی از امید و فرصت برایشان بگذاریم برای آنها و همچنین با آنها 109 | هر روز، ما در مورد جوان‌هایی می‌خوانیم که ایده‌ها و آرزوهایشان را بکار می‌گیرند 110 | به همین علت یونیسف و همکاران عام و خاصش در حال راه اندازی یک ابتکار جهانی هستند 111 | یکی از هر سه زن در طول زندگی‌اش با سوءاستفاده فیزیکی یا سواستفاده جنسی مواجه است 112 | در ویتنام، برنامه ایست که کارآفرینان جوان را با نیاز‌های جوامع خودشان آشنا می‌کنند 113 | وقتی در لبنان بودم برنامه‌ای به نام دختران آی تی را دیدم، یا دختران به دست می‌آورند 114 | این روشی است که بعدا آن‌ها خود را شاغل و در مهندسی علوم و یا برنامه‌های فضایی ببینند 115 | هیچ کشوری نمی‌تواند موفق باشد اگر نزدیک به نیمی از جمعیت جوانش نتواند بخواند یا بنویسد 116 | می‌خواهند تجارت و کارآفرینی را بیاموزند، تا بتوانند کسب و کاری برای خودشان راه بیندازند 117 | می‌خواهیم تا سال ۲۰۳۰ هر جوانی در مدرسه درحال یادگیری و آموزش، یا انجام کار مناسب سن باشد 118 | در مراکز ایدز، در کمپ پناهندگان، همچنین در پایان دادن به قلدری آنلاین و در ازدواج زودهنگام 119 | این دانش آموزان به کلاس می‌آیند و با یک معلم همراه می‌شوند آنها به مدرسه‌های روستایی متصل‌اند 120 | با این برنامه& گروهی به دست می‌آید 121 | تصمیم می‌گیرند مشکل حمل و نقل را حل کنند برای معلولان جامعه‌شان 122 | شاید دارو‌های جدید یا روش‌های جدید جابجایی 123 | روش‌های جدید ارتباط، اقتصاد پایدار، و یا حتی شاید صلح جهانی 124 | این دختران از محله‌های بی بهره هستند 125 | دارند برنامه STEM را تحصیل می‌کنند:علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضی 126 | و دنیای ما ماهی ۱۰ میلیون کار جدید به وجود نمی‌آورد 127 | رقابت برای به دست آوردن کار‌های موجود بسیار تنگاتنگ است 128 | وقتی نیاز است که یک چهره دوستانه بیابند 129 | کسی که به عنوان دوست با او حرف بزنند 130 | چنین کسی را پیدا نمی‌کنند 131 | بخش مورد علاقه من در کار در یونیسف این است 132 | می‌توانم با جوانان صحبت و ملاقات کنم و بشنوم‌شان از همه جای دنیا 133 | می‌توانیم ترجمه همزمان برای جوانان داشته باشیم 134 | تا بتوانند تحصیلات خوب داشته باشند به زبان خودشان در هر جایی از دنیا؟ 135 | می‌توانیم اینکار را بکنیم؟ 136 | جوانان از ما برنامه درس و تحصیل همزمان می‌خواهند 137 | جایی که بتوانند یاد بگیرند و درآمد داشته باشند 138 | تصور کنید که در دنیای امروز یک جوان هستید 139 | نیازمند کار و به دنبال امرار معاش 140 | آماده برای ساختن آینده، و فرصت‌ها سخت پیدا می‌شوند 141 | هر مدرسه، در هرجایی از دنیا 142 | مهم نیست چقدر دورافتاده یا کوهستانی 143 | پناهنده‌ها می‌توانند به اینترنت وصل باشند؟ 144 | ما همه جواب‌ها را نمی‌دانیم 145 | دولت‌ها و موسسات غیرانتفاعی، دانشگاه‌ها و مجامع و نوآوران 146 | و در مورد آن تعداد اندک خوش شانس در مدرسه؟ 147 | خیلی‌ها مدرسه را ترک می‌کنند 148 | چون نگرانند که مهارت‌های لازم برای امرارمعاش را به دست نیاورند 149 | در بنگلادش، ما همکارانی داریم که دارند دهها هزار جوان را در زمینه فنی آموزش می‌دهند 150 | تا بتوانند مکانیک موتور، یا خدمات تلفن همراه بشوند 151 | در آرژانتین، برنامه ای هست 152 | ما در آن دانش آموزان را در حومه شهر و جا‌های صعب العبور ارتباط می‌دهیم 153 | با چیزی که به ندرت دیده‌اند: یک معلم مدرسه 154 | و یک معلم مدرسه راهنمایی، که به آنها در مورد تکنولوژی دیجیتال آموزش می‌دهد 155 | یک تحصیلات راهنمایی مناسب، بدون اینکه لازم باشد محل زندگیشان را ترک کنند 156 | آیا ممکن است تا مهارت‌هایی که در آینده لازم است با تحصیلات مدرسه شما در ارتباط باشد؟ 157 | تا واقعاً بتوانید از مدرسه به کار بروید 158 | ما می‌توانیم اینکار را بکینم 159 | می‌توانیم به جوامع نزدیک برسیم، که کمتر بهره‌مند هستند و کمکشان کنیم 160 | جوانان همچنین می‌گویند که می‌خواهند سایر جوانان را کمک کنند 161 | هر یک از ما می‌توانیم کمک کنیم؟ 162 | در زندگی روزمره در محل کار، راه‌هایی هست که جوانان را پشتیبانی کنیم؟ 163 | جوانان از ما کارآموزی می‌خواهند، برای فرصت کار، برای کارآموزی 164 | پس اگر ما بتوانیم این ایده‌ها را جمع کنیم 165 | می‌توانند هزارها و میلیون‌ها نفر را بهره مند کنند در دنیا 166 | این یک بستر آزاد است 167 | جایی که آدم‌ها می‌توانند بیایند و ایده‌ها و راه‌حل‌هایشان را به اشتراک بگذارند 168 | در مورد اینکه چه چیز شدنی است و نشدنی 169 | و مهمتر اینکه چه چیز ممکن است راه حل باشد 170 | شانس این را داشتند که با افراد حرفه ای کار کنند 171 | مستقیما بیاموزند چطور می‌توان یک معمار، یک طراح و یا یک دانشمند شد 172 | وقتی این دختران و لبخندشان را می‌دیدید، نور در چشمانشان، بسیار هیجان زده بودند 173 | امید برای آینده داشتند -------------------------------------------------------------------------------- /sentences06.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | روشن شد 2 | مرد: آه 3 | خیلی خوب 4 | مرد: سلام 5 | کسی را داشت 6 | مرد: آه، عالی 7 | (تشویق) متشکرم 8 | اسم من کایلا است 9 | کافی است؟ نه کاملاً 10 | اجازه بدهید، یک، دو، سه 11 | حس اشتباه خطرناک از امنیت 12 | اجازه بدهید به شما نشان دهم 13 | در صورت وجود دیوار کمی کمتر است 14 | و برخی از آن‌ها واقعاً عالی هستند 15 | و برخی از اخبار خوب نیز وجود دارد 16 | نام شما چیست؟ فین میرستاد: اوه، فین 17 | برای خواندن شروط برروی یک گوشی متوسط 18 | که موجب صرف زمان بسیار بیشتری می‌شود 19 | من از این وسایل پرنقص پرهیز خواهم کرد 20 | ۳۱ ساعت، ۴۹ دقیقه و ۱۱ ثانیه زمان برد 21 | حالا می‌خواهم داستانی درباره عشق بگویم 22 | در کنترل تاریخ تولد تبلیغ، ۲۰ سال دیگر 23 | اما قدرت با تخیل کودک شما ممزوج نمی‌شود 24 | همانطور که ملاحظه می‌کنید، خیلی زمانبر بود 25 | هنگامیکه ما با شرکت سازنده کایلا روبرو شدیم 26 | تمامی این موارد در دنیای امروز اتفاق می‌افتد 27 | کایلا در دنیا بعنوان اسباب‌بازی سال انتخاب شد 28 | و همین تعداد اندک به مقدار کفایت الزام آور نیستند 29 | درحالیکه خارج از خانه جاییکه کایلا و دوستانش هستند 30 | بله، ما می‌گویم، من شروط برنامه‌ها را مطالعه کرده‌ام 31 | (خنده) و خواندن یک موضوع است، فهمیدن موضوع دیگری است 32 | و من قصد دارم برای شما از رو بخوانم، زیرا پیچیده است 33 | اما البته، تمامی موارد استفاده از داده‌ها بدنهاد نیست 34 | و ما، شهروندان؟ ما می‌توانیم از صدای‌مان استفاده کنیم 35 | خوب این امر منجر به چه شد؟ کایلا در کشور آلمان ممنوع شد 36 | مرد: آیا مادرتان پیش شماست؟ فین: اوه، نه او در فروشگاه است 37 | آیا شما می‌خواهید بیرون باهم بازی کنیم؟ فین: ایده خوبی است 38 | داستانهایی که امروز به شما گفته‌ام نمونه‌های تصادفی نیستند 39 | اولیاء باید بدون توجه تمامی موارد تغییر یافته را می‌پذیرفتند 40 | و برای توصیف این مسئله، اکنون من قصد دارم کایلا را روشن نمایم 41 | همه جا وجود دارد، و نشانه‌هایی هستند که باید اصلاحات صورت گیرد 42 | در هر رسانه ای در حال حاضر شناخته شده یا در آینده ایجاد شده است 43 | بنابراین رفتم به خانه پیش همسرم … (خنده) که تازه ازدواج کرده‌ایم 44 | و تمامی این اطلاعات می‌توانست در اختیار اشخاص ثالثی قرار داده شود 45 | برخی از آن‌ها تنها ایرادات کمی دارند و یا نیاز به کار بیشتر دارند 46 | اما، کایلا همچنان در فروشگاه‌های سراسر جهان برای خرید عرضه شده است 47 | هرکسی با گوشی هوشمند خود می‌تواند با کایلا متصل گردد در یک محدوده مکانی 48 | ما تصمیم گرفتیم شرایط برنامه‌های محبوب بر روی گوشی‌های متوسط را بخوانیم 49 | با تبلیغات شما را در زمانیکه بسیار آسیب‌پذیر هستید، مورد هدف قرار می‌دهند 50 | کایلا با یک ابزار بلوتوثی مجهز شده بود که تا ۱/۸ کیلومتری امکان انتقال دارد 51 | برای بیش از یکسال از انتشار مقاله ما پی بردیم که تعداد قوانین حمایتی اندک است 52 | بیش از زمان فیلم ماراتن یکی از فیلم‌های هری پاتر است و بعلاوه فیلم پدرخوانده 53 | و البته، ما خوبیم درحالیکه جزییات نهایی‌مان را منتشر می‌کنیم با نیمه دیگرمان 54 | آیا بهتر نیست صحت اسناد و قابلیت هک زنده کایلا را با هم بررسی کنیم؟ او اینجاست 55 | بدین معنی است که من و یا هر فرد غریبه‌ای امکان برقراری ارتباط با عروسک را دارد 56 | به همین دلیل من و همکارانم تصمیم گرفتیم نگاه دقیق‌تری به این موضوع داشته باشیم 57 | تنها تصور نمایید که کودکان شما در حال مشاهده تصاویر پرشور قرار ملاقات شما هستند 58 | مکالمات ضبط شده بچه، دوستان و خانواده، برای اهداف تبلیغاتی می‌توانست استفاده شود 59 | نیاز است تا قوانین حفاظتی و حریم خصوصی پیش از ورود این وسایل به بازار اصلاح گردد 60 | دستکاری ناخودآگاه: شرکتها براساس تصاویر و گفتگو‌های شما، قادر به تحلیل شما هستند 61 | اگر ما پی ببریم که در حال مشاهده و نظارت هستیم، ما رفتار خودمان را تغییر خواهیم داد 62 | همانطور که ما با این آزمایش نشان دادیم، رسیدن به رضایت آگاهانه نزدیک به غیر ممکن است 63 | دولت باید بستر امن اینترنت را ایجاد کند با حصول اطمینان از نحوه اجرا و قوانین به روز 64 | این مورد زنگ خطر را برای من به صدا درآورد، چون حرفه من حمایت از حقوق مصرف کنندگان است 65 | آیا فکر می‌کنید منصفانه است که بار مسئولیت را بر دوش مصرف‌کننده قراردهیم؟ من فکر نمی‌کنم 66 | آن‌ها یکسری اسناد نشان دادند که باید برای بررسی موانع امنیتی، شما یک متخصص کامپیوتر باشید 67 | ما بهتراست از شما بخواهیم کمتر آن را بپذیرید و پیش از موافقت با آن‌ها، شروط را بهتر بفهمیم 68 | برای یادآوری به جهان که فن‌آوری تنها زمانی به نفع جامعه است که به قوانین اساسی احترام بگذارد 69 | برای بازی با کایلا، لازم بود برنامه‌ای را دانلود نمایید تا به همه ویژگی‌های آن دسترسی پیدا کنید 70 | وابسته‌ها، مجوزها و جانشینان‌های آن غیر قابل جبران که یعنی شما نمی توانید نظر خود را تغییر دهید 71 | اما آیا ما در حس نادرستی از امنیت به خواب رفته‌ایم؟ آن به راحتی با کلیک برروی یک جعبه آغاز می‌شود 72 | دوران کودکی خود را بخاطر دارید، احتمالاً شما اسباب بازی مورد علاقه‌ای که همدم همیشگی شما بود داشتید 73 | بیش از ۹۰۰ صفحه، و در محل کار نشستیم 74 | آن‌ها را بلند بلند خواندیم، جریان آزمایش به صورت زنده در سایت ما 75 | شرکت‌های دوستیابی سیاست‌های خود را در سطح جهانی تغییر داده‌اند 76 | پس از اینکه یک شکایت قانونی ارائه کردیم 77 | دائمی که یعنی برای همیشه غیراختصاصی، قابل انتقال 78 | قابل واگذاری،پرداخت کامل، حقوق و مجوز جهانی برای استفاده 79 | چون اگر می‌دانیم چیزی که بی‌گناه در نظر می‌گیریم برخواهد گشت 80 | تا به ما آسیب بزنند، ما صحبت را متوقف خواهیم کرد 81 | فین: حالا من کایلا را خاموش می‌کنم 82 | ما به هیچ رمز یا دور زدن موانع حفاظتی برای انجام این کار نیاز نداریم 83 | برخی از برنامه‌های معروف دنیا برنامه‌های دوستیابی است 84 | کسب و کاری که ارزش آن در حدود سه میلیون دلار در سال است 85 | ما گزارشی را در ۲۰ کشور منتشر کردیم 86 | که در آن خطا‌های امنیتی را بیان می‌کر 87 | و بسیاری از موضوعات مشکل ساز دیگر را 88 | از قفسه‌ها توسط شرکت آمازون و وال-مارت حذف شد 89 | و کایلا در حال حاضر در موزه جاسوسی برلین با آرامش در حال استراحت است 90 | این بدان معناست که همه تاریخچه قرار ملاقات شما و یا هر چیزی که با هم مرتبط است 91 | با هر هدفی برای همیشه قابل استفاده خواهد بود 92 | و اگر نمی‌توانیم کنترل کنیم اطلاعات ما را چه کسی داشته باشد 93 | چطور از آن استفاده کند؟ 94 | ما کنترل زندگی‌مان را از دست داده‌ایم 95 | و بدتر از آن، هنگامیکه ما ضوابط و شرایط را می‌خوانیم، ما پی می‌بریم 96 | و من لازم دارم برای خواندن آن عینک مطالعه خود را بردارم 97 | کایلا قابلیت اتصال به شبکه جهانی و دارای تکنولوژی تشخیص صدا بود 98 | به منظور جوابگویی سوالات فرزند شما، همچون یک دوست پاسخ می‌داد 99 | در واقع آن با شرکت‌های جمع‌آوری‌کننده اطلاعات شخصی مرتبط هستند 100 | در حالیکه خانواده بی‌آزار شما در محیط امن خانه در حال گفتگو هستند 101 | حالا، عدم تعادل قدرت پایدار شده است 102 | زیرا ما با جمع‌آوری اطلاعات شخصی و استفاده از آن‌ها در سطحی که قابل تصور نیست موافقت کرده‌ایم 103 | مشابه شما، من نیز چندین برنامه بر روی گوشی خود دارم 104 | در صورت استفاده درست، می‌تواند زندگی آسانتر، راحتتر و حتی ممکن است سالمتر شود 105 | و به منظور فهم آن از تمامی زوایا و به منظورانجام کامل و درست یک کار 106 | دریافتم که مجبورم یکی از برنامه‌های محبوب دوستیابی را دانلود کنم 107 | یک برنامه مرتبط با سلامتی اطلاعات شما را به شرکت بیمه درمان می‌فروشد 108 | و شما را از دریافت پوشش‌های بیمه‌ای در آینده باز می‌دارد 109 | و آن واقعاً مشکل است 110 | زیرا شرکتها ۲۰ تا ۳۰ سال است که بر سر مدیریت بهتر اینترنت بحث دارند 111 | زیرا کاربران با شرایط و ضوابط موافقت کرده‌اند 112 | اما این شما را در امنیت قرار نخواهد داد 113 | زیرا به راحتی با اتصال به اینترنت، شما در موقعیتی قرار می‌گیرید 114 | ورود و خروج از آن غیرممکن است 115 | و برای اینکه به جهان نشان دهیم چقدرغیر واقعی است 116 | که از مصرف کنندگان توقع داشته باشیم که شرایط را واقعاً مطالعه کنند 117 | ما آن‌ها را پرینت گرفتیم. 118 | از نظر شما ایراد ندارد من پروفایلم را بر روی یک برنامه دوستیابی قرار دهم برای اهداف کاملاً علمی؟ 119 | این است آنچه ما پیدا کردیم 120 | با ارسال محتوا و محتوای مرتبط شده با تصاویر 121 | چت و دیگر ارتباطات در سرویس دوستیابی 122 | شما به صورت خودکار به این شرکت می‌بخشید. 123 | اما چه کسی به دنبال آن است؟ 124 | ذخیره سازی و انتشار اطلاعات ما درحالیکه فکر و احساسات ما را نشر می‌دهد؟ 125 | من و گروه همراه تصمیم به بررسی این مورد گرفتیم 126 | زیرا کایلا با کار‌های جالبی که یاد می‌گرفت چه انجام می‌داد؟ 127 | آیا او دوست صادق و مطمئن دیگری داشت تا حرف‌هایش را با او در میان بگذارد؟ 128 | بله، شما درست حدس زدید 129 | سازمان‌هایی همچون سازمان ما که برای حقوق مصرف‌کنندگان مبارزه می‌کند 130 | نمی‌تواند در همه جا باشد 131 | همچنین مصرف کنندگان نمی‌توانند این کار را خودشان انجام دهند 132 | همچون کریستوفر رابین که خرس وینی داشت 133 | و ذهن شما پراز مخلوقات بی‌انتها بود؟ 134 | چه می‌تواند معصوم‌تر از دوران کودکی باشد؟ 135 | خوب اجازه بدهید دوستم کایلا را معرفی کنم 136 | و چگونه می‌توانیم به آن تغییر برسیم؟ 137 | با اولویت‌بندی حریم خصوصی و امنیت، آن‌ها می‌توانند اعتماد و وفاداری در کاربران خود ایجاد کنند 138 | زیرا به چه منظور ما درب ساختمان را قفل می‌کنیم؟ 139 | اگر هرکس بتواند از طریق این وسایل وارد منزل شما شود 140 | شما امکان دارد فکر کنید این مسئله برای من اتفاق نخواهد افتاد 141 | و با میلیون‌ها وسیله همچون ماشین‌ها، کنتور‌های انرژی و حتی جاروبرقی 142 | انتظارداشتیم تا سال ۲۰۲۰ به صورت آنلاین معرفی شود 143 | ما فکر کردیم این موردی است که ارزش بررسی‌های بیشتری را دارد 144 | اختفاء پشت منوی اصلی، یک کادر تیک دار است 145 | به شرکت سازنده اجازه دسترسی به تمامی عکس‌های شخصی شما در فیس‌بوک را می‌دهد 146 | در خصوص من بیش از ۲٫۰۰۰ تصویر، و برخی از آن‌ها کاملاً شخصی 147 | اما بطور جدی، هرچند این عملیات تجاری چه مفهومی برای شما خواهد داشت؟ 148 | منتج از سابقه سایت‌های بازدید شده، الگوریتم‌ها ممکن است تصمیم بگیرند 149 | آیا شما وام مسکن را دریافت خواهید کرد یا خیر؟ 150 | اما آیا واقعاً شروط را ملاحظه کرده‌اید؟ 151 | آیا مطمئن هستید که آن‌ها به نظر خیلی طولانی نیستند 152 | شارژ گوشی شما تمام می‌شود 153 | و در آخرین لحظات خستگی موجب عدم درک مطالب شد 154 | و نیاز است از آن برنامه استفاده کنید؟ 155 | من از یکی از همکاران خواستم بیرون با گوشی هوشمند خود بایستد، و او متصل شود، و برای اینکه این را کمی ترسناک‌تر کنیم … (خنده) اجازه بدهید ببینیم بچه‌ها چه چیزهایی را می‌توانند در امنیت اتاق‌شان از کایلا بشنوند -------------------------------------------------------------------------------- /sentences08.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | و اینجا می‌بینید 2 | این فقط سنگ بناست 3 | و بیایید انجامش دهیم 4 | چهارم، توزیع مجدد ثروت 5 | نمی‌توانم این کار را بکنم 6 | اما مشکلات اساسی وجود دارد 7 | حالا، در دو محور رسم شده است 8 | اینجا روند تا ۲۰۱۵ را داریم 9 | ما به تفکری رادیکال نیازمندیم 10 | این بخشی خارق‌العاده از کار است 11 | اما اگر واقعاً سخت‌تر پیش برویم؟ 12 | اما دوستان عزیز، حتی این هم کافی نیست 13 | سیستم زمین همچنان انعطاف لازم را دارد 14 | اکنون، نیاز داریم یک قدم به عقب برگردیم 15 | حالا، نقطه‌ای که آنجا می‌بینید ۱۹۸۰ است 16 | ولی نیازمند تفکر رادیکال و متفاوتی هستیم 17 | و این اولین باری است که نشان داده می‌شود 18 | ولی بسیاری از اهداف توسعه پایدار محقق نشد 19 | که این روندهای همگرای جهانی را بدست می‌دهد 20 | که می‌تواند ما را بطور بالقوه به آنجا برساند 21 | حتی خارج از این سالن هم واقعاً نباید ارائه شود 22 | هر چه بالاتر، به فضای عملیاتی امن نزدیکتر هستیم 23 | در وضعیتی بودیم که در واقع فضای عملیاتی امن بود 24 | این چیزی است که ما دانشمندان را زنده نگه می‌دارد 25 | و می‌توانم بگویم واقعاً نتایج ما را شگفت‌زده کرد 26 | حالا، چطور این کار را می‌کنیم؟ خب، به این نگاه کنید 27 | و صادقانه بگویم این قضیه من را خیلی زیاد می‌ترساند 28 | حالا، این موضوع به ما فرصت ایجاد چند سناریو را داد، 29 | باید بازشناسیم که اهداف توسعه پایدار ۱۲ سال مهلت دارد 30 | حالا، این سناریویی است بر اساس نحوه عمل فعلی تا آینده 31 | اگر توانمندیمان برای تحقق تعهدات را سی درصد افزایش دهیم 32 | و ما قادر بودیم که الگوها و روندهایی واقعاً همگرا بیابیم 33 | برای مثال هدف ۸ را در نظر بگیرید، کار شایسته و رشد اقتصادی 34 | باید به اهداف توسعه پایدار در میان مرزهای سیاره‌ای دست یابیم 35 | محور y توانمندی ما را در ماندن در مرزهای سیاره‌ای نشان می‌دهد 36 | امروز، سه سال مانده به پایان مهلت، همچنان داریم وقت تلف می‌کنیم 37 | مدل‌سازی، تعامل و گفتگوها ما را قادر می سازد پنج تحولی را تعیین کنیم 38 | در سال ۲۰۱۵، شاهد دو دستاورد خارق‌العاده امیدوارکننده برای انسانیت بودیم 39 | همه دوست داریم در گوشه بالا سمت راست باشیم، امن و جهانی مناسب برای آینده 40 | واقعا شگفت‌انگیز و متعالی است، علی رغم اینکه در طول این مسیر حرکت نمی‌کنیم 41 | این نقطه هدفی است که باید از آن عبور کنیم و تمرکز خود را روی تحولاتی بگذاریم 42 | باید آینده‌ای متحول و مخرب را پیش‌بینی کنیم اگر تفکر خارج از جعبه داشته باشیم 43 | و همچنین این قضیه من را امشب به اینجا کشانده است، چون دریچه موفقیت همچنان باز است 44 | هیچ کس تابحال تلاشی برای ترکیب تحلیلی اهداف توسعه پایدار با مرزهای سیاره‌ای نکرده است 45 | اینها اهداف امیدوارکننده تحول جهانی برای موفقیت فراگیر بشری در سیستم زمین پایدار هستند 46 | اکنون، بطور علمی می‌توانیم این مرزها را بسنجیم که سیستم زمین را برای بشریت پایدار می‌سازد 47 | بله، به تکمیل اهداف توسعه پایدار نزدیکتر می‌شویم، ولی همچنان به قیمت خطر ناپایدار کردن سیاره 48 | که می‌تواند ما را به فضای عملیاتی امن برساند و اهداف امیدوارکننده اجتماعی و اقتصادی را محقق کند 49 | اینجا اطلاعاتی که از دنیای واقعی بدست آمده را می‌بینید 50 | از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۵ کالیبراسیون شده است 51 | اگر به استخراج منابع طبیعی و سوزاندن سوختهای فسیلی ادامه دهیم 52 | محال است به هدف ۱۳ برسیم 53 | در حقیقت، تنها کاری که می‌توانم بکنم این است 54 | به شما اطمینان دهم که این اولین بار است که انجام می‌شود 55 | ما تضادهای ذاتی بین این اهداف داریم 56 | و خطر دنبال کردن یک هدف ترجیحی 57 | به قیمت فدا شدن دیگر اهداف وجود دارد 58 | به عبارت دیگر، می‌توانیم جهانی امن و به معنای کلمه جهان بسازیم 59 | ولی باید واقعاً این مأموریت را جدی بگیریم 60 | سوم تغییر واقعی پارادایم توسعه است 61 | یاد گرفتن از بسیاری از کشورهای در حال توسعه که خیلی سریع حرکت کرده‌اند 62 | همچنان زمین، وظایف و خدمات اکوسیستمی را برای ما انجام می‌دهد 63 | به ما امکان بازگشت به فضای عملیاتی امن را می‌دهد 64 | که می‌تواند از توانایی سیستم زمین برای مهیاسازی رفاه اجتماعی و اقتصادی دور کند 65 | این یک مطالبه است 66 | و برای اینکه واقعاً آن را کنکاش کنیم 67 | فقط ایده‌پردازی درباره آن نکنیم، ما جامعه علمی را گرد هم آوردیم. 68 | صدهزار نقطه اطلاعاتی از سراسر جهان 69 | که بر توانایی هفت منطقه‌ بنا شده است 70 | که می‌توانند تمام اهداف توسعه پایدار را نابود کنند 71 | اگر وارد ناحیه زرد شویم، وارد ناحیه نامطمئن خطرناکی شده‌ایم 72 | و در ناحیه قرمز، به احتمال زیاد از نقاط حساسی تجاوز خواهیم کرد 73 | چه می‌شد اگر ما رشدی اقتصادی همچون چین می‌داشتیم 74 | در حالی که در چارچوب پارامترهای زیست‌محیطی از یک تمدن اکولوژیک عمل می‌کردیم؟ 75 | و اینجا هفت منطقه جهان را در حبابها می‌بینید 76 | چگونه در مشاهدات تجربی ما تا سال ۲۰۱۵ بر اساس سرانه تولید ناخالص ملی رشد می‌کنند 77 | منظورم این است، این بخش زیبایی از کار است؟ 78 | و مشتاقم تمام امشب را برای بیان جزئیات آن در خدمت شما باشم 79 | ولی شما را ناامید خواهم کرد 80 | حالا، یک مثال از نحوه کالیبراسیون 81 | اینجا شما اطلاعاتی از اهداف توسعه پایدار در اختیار دارید 82 | برای ریشه‌کنی فقر، سلامت، آموزش و غذا 83 | اگر با همین روند ادامه دهیم مثل امروز، می‌توانیم برخی از اهداف توسعه پایدار را محقق کنیم 84 | ولی به قیمت فدا کردن پایداری سیستم زمین 85 | و نه فقط این، بلکه نسل‌های آینده را که حتی توانمندی بالاتری دارند، به خطر میاندازیم 86 | زیرا سیستم زمین را از نقاط حساس فراتر می‌بریم 87 | سه سال مانده به پایان مهلت 88 | باید بپذیریم که شاهد فعالیتهای محدودی برای رسیدگی به این موضوع هستیم 89 | که می‌توانیم برای همه شهروندان زمین آینده‌ای نیکو به ارمغان آوریم 90 | بیش از نه میلیارد، با یک سیستم پایدار زمین در سال ۲۰۵۰ و پس از آن 91 | این شامل یک ماژول آب و هوا، یک ماژول زیست-کره و یک مدل اقتصاد جهانی است 92 | الگوریتم دارد و مجموعه کاملی از دستاوردهای خارق‌العاده است 93 | حالا، اگر خود را در همه این پنج مورد ملزم کنیم 94 | این را آزمایش کرده‌ایم 95 | مسیری شگفت‌انگیز بسوی فضای عملیاتی امن روی زمین حاصل شده است 96 | در حال حاضر، ما در سه سال تحقق عملی اهداف توسعه پایدار باید یک خط رسم کنیم 97 | نتیجه بگیریم که به قولهایمان عمل نمی‌کنیم. 98 | بنابراین، اولین باری است که فرصتی قوی در اختیار داریم 99 | برای اینکه آینده دستیابی به اهداف توسعه پایدار درون مرزهای سیاره‌ای را کنکاش کنیم 100 | آزمایش چند آینده محتمل 101 | کسب و کار مثل همیشه، تحولات جهانی، طرح‌های سرمایه‌گذاری در کسب و کار 102 | گزینه‌های حکومتی متفاوت، سیاست‌ها، تأمین مالی 103 | نیازمند تعریف فضای عملیاتی امن بر سیستم پایدار زمین هستیم 104 | و چارچوب مرز سیاره‌ای از سوی جامعه علمی در سال ۲۰۰۹ معرفی شد تا دقیقاً همین کار را کند 105 | اما باید فراتر از این برویم 106 | به این شناخت برسیم که اهداف توسعه پایدارmباید در این فضای عملیاتی امن اتفاق بیفتد 107 | پس این روند ما را به نتیجه‌ای ناامیدکننده سوق می‌دهد 108 | حتی اگر به روش فعلی به آینده برویم در اهداف توسعه پایدار رد می‌شویم 109 | از مرزهای سیاره‌ای تجاوز می‌کنیم 110 | اکنون شهروندان جهان دارند پی برده‌اند که با خطرهای فزاینده زیست‌محیطی روبرو هستیم 111 | در حقیقت، سیاره‌ای پایدار پیش‌نیازی برای برخورداری بشر از رفاه روی زمین است 112 | از بهترین متفکرین و مدلسازان و یک مدل کاملاً جدید پیچیده از سیستمی دینامیک را توسعه دادیم 113 | مدل زمین-۳، که بر مدل‌هایی که در ۵۰ سال اخیر موجود بودند بنا شده است 114 | اکنون، فکر می‌کنم وقت آن است که یک قدم به عقب برگردیم 115 | آیا رهبران جهانی می‌دانند که چه چیزی را سه سال پیش در مجمع عمومی امضا کرده‌اند 116 | اول، پذیرش اهداف توسعه پایدار 117 | طرحی جمعی و جهانی برای انسانیت برای ریشه کن کردن گرسنگی 118 | ترویج توسعه اقتصادی مناسب و بهداشت مناسب 119 | در چارچوب اهداف زیست محیطی جهانی 120 | اگر سریعتر حرکت کنیم بر اساس رشد اقتصادی 121 | واقعاً بر روی یک درصد افزایش درآمد سالانه متفق باشیم 122 | اقتصاد جهانی تا ۲۰۵۰ سه برابر شود؟ 123 | این مسیر را به ما می‌دهد 124 | پس این همان جهان متداول فعلی است 125 | بطور فزاینده‌ای در حال تحقق اهداف توسعه پایدار است 126 | میلیونها نفر از فقر خارج شده‌اند، ولی با فدا کردن فضای عملیاتی امن بر روی زمین 127 | در وضعیتی هستیم که می‌تواتیم به تحولات طی ۱۲ سال آینده و پس از آن فکر کنیم 128 | که ما را بر ایجاد برون‌یابی‌ها قادر ساخته تا شبیه‌سازیهایی برای پیش‌بینی آینده بسازیم 129 | تمام مسیر تا ۲۰۵۰، که توانمندی مشابه برای بدست آمدن اهداف توسعه پایدار را نشان می‌دهد 130 | دوم، پس از ۲۱ سال مذاکرات، ما توافق‌نامه الزام آور پاریس را پذیرفتیم 131 | تمام ملتهای جهان که گرمایش جهانی را زیر دو درجه سلسیوس نگه داشته بودند 132 | ۱/۵ درجه سلسیوس را هدف گذاری کردند 133 | در حقیقت، حتی خطر مواجهه با زمین داغ گلخانه‌ای را هم در پیش داریم 134 | که به تعضیف و خلق ناپایداری‌های ژئوپلیتک منجر می‌شود 135 | که به سخت‌تر شدن حیات برای میلیاردها انسان روی زمین دامن خواهد زد 136 | این اسلاید چارچوب ۹ فرآیند زیست‌محیطی را کاملاً نشان می‌دهد 137 | که پایداری سیستم زمین را تنظیم می‌کند 138 | با مهیاسازی فضای عملیاتی امن 139 | جایی که شانس بالایی برای رفاه بشر و شکوفایی و برابری خواهیم داشت 140 | چه می‌شد اگر می‌توانستیم که ده درصد اول ثروتمندان به خود اجازه نمی‌دادند 141 | که حداکثر بیش از ۴۰ درصد از ثروت‌ ملتها را جمع کنند 142 | توزیع مجدد و فوری ثروت، ترمیم توانایی برقراری عدالت در سراسر مناطق؟ 143 | دوم تغییر سریع به سمت سیستم غذایی پایدار است 144 | سرمایه‌گذاری سالانه ۱% در تشدید پایدار 145 | افزایش تولید کشاوزی از زمینهای موجود 146 | حرکت واقعی به سمت عمل و سرمایه‌گذاری در راه‌حلها چیزی که امروز در دسترس ما است 147 | اول انتشارات گازی را هر دهه به نصف برسانیم در امتداد مسیر علمی توافق پاریس 148 | دو برابر کردن سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر 149 | خلق یک دموکراسی انرژی جهانی 150 | که امکان تحقق چند هدف توسعه پایدار را به ما می‌دهد 151 | در تمام بخشهای اجتماع، از آب و هوا تا قراردادهای تجاری؟ 152 | یک سناریوی سخت‌تر وضعیت ما را کمی بهتر می‌کند 153 | اما همچنان، در اهداف توسعه پایدار رد می‌شویم 154 | و فضای عملیاتی امن برای بشریت را نمی‌توانیم به نتیجه برسانیم 155 | این وضعیت را باید به عنوان زنگ خطر بیدارباش تصور کنیم 156 | اما همچنین بعنوان فرصتی برای تغییر به سمت تحول جایی که دنده‌ عوض می‌کنیم 157 | و واقعاً اهداف توسعه پایدار را بعنوان مبحث تحول در فضای عملیاتی امن بر روی زمین تصور می‌کنیم 158 | و در نهایت، پنجم، افزایشی شدید در تحصیلاتو بهداشت بیشتر 159 | دسترسی به کار، کنترل زاد و ولد، سرمایه‌گذاری کلان در حوزه زنان در سراسر جهان 160 | که به ما امکان تحقق اهداف توسعه پایدار مثل جنسیت، نابرابری توسعه اقتصادی و شهری را بدهد 161 | فکر می‌کنم باید چند سوال سخت از خود بپرسیم 162 | آیا هیچ شانسی برای حصول اهداف توسعه پایدار تا سال ۲۰۳۰ داریم؟ 163 | آیا واقعاً بده و بستان‌های ذاتی هست که با پارادایم فعلی توسعه ناسازگار است؟ 164 | اما شاید همکاریهایی وجود دارد که ما واقعا می‌توانیم تغییرات را تسریع کنیم؟ 165 | اهداف امیدوارکننده اجتماعی و اقتصادی را بطور جدی در نظامی حیات‌پذیر بر روی زمین دنبال می‌کند -------------------------------------------------------------------------------- /sentences16.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | دادشمم اومد 2 | بازی شروع شد 3 | خدایا کمکم کن 4 | مردم جیغ میزدن 5 | یکم هوا سرد بود 6 | کارامون تموم شد 7 | آقاهم قبول کرد! 8 | نیمه دوم شروع شد 9 | تا زانو برف بود 10 | دیگه سرکار نمیرم 11 | ما باید گل میزدیم 12 | نیمه ی اول تموم شد 13 | خرداد متفاوتیم بود 14 | ماه هاست سکوت کردم 15 | تو برفا دراز کشیدم 16 | تو گروه مرگ افتادیم 17 | عجب لحظه شیریننی بود 18 | پر از انرژی مثبت بود 19 | تو اسفند شهر خوشحاله 20 | ساعت حدودای هفت بود 21 | بعدشم رفتیم گل فروشی 22 | درسا رو یکم ردیف کردم 23 | فقط به عشق فوتبال بود 24 | دنیای سگا خیلی باحاله 25 | ساعت هفتم برگشتم خونه 26 | ! ساعت حدود ده شب بود 27 | اسپانیا، پرتغال، مراکش 28 | پیشاپیش نوروز ۹۷ مبارک 29 | توپ همش دست مراکشیا بود 30 | اولین دعاهای سال نودو هفت 31 | هوا تاریک بود و نسبتا سرد 32 | یه ذره بغض کردم نمیدونم چرا 33 | ایشالله که همه چیز درست بشه 34 | من بچه که بودم عاشق گل بودم 35 | امیدوارم زودتر هوا سردتر بشه 36 | اردیبهشت امسال خیلی جذاب بود 37 | اردیبهشت امسال خیلی زود گذشت 38 | سمت محله ی ما خیلی باحال بود 39 | بوی گل ها هم حس خوبی بهم داد 40 | حتی جلوی اتفاقات بدتر رو گرفته 41 | راستی چقدر حال و هوای عید خوبه 42 | پارکه عالم جدایی داره برا خودش 43 | پس فردا داداش جان هم عقد میکنه 44 | شبکه نمایش،یه فیلم ایرانی میداد 45 | رفتیم بیرون و تو خیابون جشن بود! 46 | هر لحظه امکان داشت دروازه باز بشه 47 | بعد چند دقیقه با مامان رفتم بیرون 48 | وای خدا چه برفی از دیشب داره میاد 49 | خانومه که بچه دار شد،به شوهرش گفت 50 | امید ابراهیمی و جهانبخش مصدوم شدن 51 | داور حدود پنج دقیقه فقط اضافه گرفت 52 | ماه رمضون تموم شد و امروز عید فطره 53 | اخرین روزای اسفند حال خوبی رو دارم 54 | صبح هم با مامان و بابا رفتیم بیرون 55 | چقدر هم از ته دل با این ادما خندیدم 56 | وقتی برگشتیم حدودا ساعتای نه شب بود 57 | خوشحالم از این که هوا زودتر تاریک میشه 58 | ماشین سواری تو شبم یه لذت دیگه ای داره 59 | همش میگفتم خوب از این دقایق استفاده کن! 60 | زمان داشت میگذشت و رسیدیم به دقیقه نود 61 | بازی تموم شد و همچنان به صعود امیدواریم 62 | حدود سه ساعت از اغاز سال نودوهفت میگذره 63 | من و مامان تو اون سرما دوتا بستنیم زدیم 64 | همه ریخته بودن بیرون و بزن و برقص میکردن 65 | باید برای امتحان ترم فرداهم درس میخوندم،  66 | خداروشکر که بیرون رفتن دیگه حالمو بد نمیکنه 67 | ، تو آسمون منور میزدن، عکسای یادگاری میگرفتن 68 | راه رفتن تو خیابون تو اون لحظه مزه خاصی داشت 69 | اگه قرار نیست اون چیزی رو که میخوام بهم بدی، 70 | خدایا امروز به کیروش و شاگرداش قدرت مضاعف بده 71 | کلیم اتیش بازی میکردن و یه عالمه ابشاری میزدن 72 | خانومه کلی خوشحال شد و خیلی ذوق زده تشکر کرد!!! 73 | بعد از بازی به مامان بابام گفتم بریم بیرون شلوغه 74 | خداحافظ اردیبهشت ۹۷ ، بازم تکرار شو و تنهام نزار 75 | چقدر فاصله ها زیاد شده تو این دنیای پر هرج و مرج 76 | شبهای پاییزی قشنگ ترین زمانیه که ازش آرامش میگیرم 77 | جمعه، بیست و پنجم خرداد ماه هزاروسیصد و نود و هفت 78 | همسایه ساختمون بغلیمون،یه آقای بسیار مودب و آقاست 79 | به قول دوستم مهسا تو پاییز آدم همه چیز یادش میمونه 80 | تا رسیدیم خونه حدود یک ساعت به بازی باقی مونده بود 81 | حسابی از جو مثبت خیابون لذت بردیم و بعد رفتیم خونه 82 | امروز هیچ کاری نکردم و فقط از اتمسفر پاییز لذت بردم 83 | اتفاقات تلخ پارسال تکرار نشه و پاییز خوبی باشه برام 84 | داداشم هم قرار بود بیاد خونه و بازی رو با هم بیینیم 85 | هوا دم کرده بود از بس دود ماشینا تو شهر بلند شده بود 86 | من و مامان هر روز میریم بیرون میگردیم و خوش میگذرونیم 87 | ایران باید اخرین توپ رو به سمت دروازه مراکش ارسال میکرد 88 | شاید سه روز دیگه،شاید سه هفته دیگه و یا شاید چندماه بعد 89 | برام خیلی عجیب بود،مگه مرد باید اجازه بده که سرکار نره!!! 90 | مرتب تو اینستاگرام بودم و اخبار مربوط به ایران رو چک میکردم 91 | سامان قدوس قبل از ارسال توپ به توپ بوسه زد و توپو ارسال کرد 92 | کلی بارون اومد و سابقه نداشته که تو خرداد اینقدر بارون بیاد 93 | کسایی که تا همین چند سال پیش حداقل ماهی یکی دوبار میدیدمشون 94 | پرچم ایرانو تو دستشون داشتن، میرقصیدن، تشویق ایسلندی میکردن! 95 | امروز هم روز آخر اردیبهشت پر انرژی ترین روز اردیبهشتی من بود 96 | ما بینشونم منور میزدن که تا اون بالاها میرفت و نورش پخش میشد 97 | بازی اسپانیا پرتغال هم مساوی شد و ایران صدر نشین گروه مرگ شد  98 | امشب حال عجیبی دارم،فردا مسافرم،بعضیارم قراره بعد دوسال بیینم 99 | ممکنه تا ۴۵ دقیقه همه چیز تموم شه و پایان اون همه انتظار باشه 100 | به قدری با ادب حرف میزد و هی معذرت خواهی میکرد که رو مخ من بود 101 | تمام خاطراتم که تو این چندتا پاییز گدشته داشتم تو ذهنم خطور کرد 102 | بازیکن مراکش گل به خودی زد و کل ایران رفت رو هوا از خوشحالییییی 103 | هوای خوب،بیشتر روزابارونی، وجود حس ارامش و بودن در کنار آدمای خوب 104 | خوراکی هم خریده بودیم و فقط پفک کم داشتیم که با مامان رفتیم خریدیم 105 | دیگه داشتم طعم واقعی زمستون رو فراموش میکردم که این برف خوشگل اومد 106 | ظهرش زن داداشم اومد دنبالم و رفتیم خونشون و با هم فیلم ترسناک دیدیم 107 | حالا منتظر دو بازی بعدمون با اسپانیا و پرتغالیم و امید به صعود داریم 108 | اما این سکوت باید بالاخره روزی شکسته بشه، اونم در زمان و شرایط مناسب 109 | غروب بود، هوا هم داشت روبه تاریکی میرفت و صدای ترقه ها هم بیشتر میشد 110 | دقایق اول فشار زیادی رو بازیکنامون بود و به طرز وحشتناکی استرس داشتیم 111 | انگار رویای برد تیم مراکش که تنها امیدمون برای برد بود داشت نابود میشد 112 | این اولین بار بودم تو عمرم که یه همچین خوشحالیو تو فوتبال تجربه میکردم 113 | کمکم کن که به اون چیزی که قسمتمه قانع باشم و بتونم به زندگیم ادامه بدم 114 | خیلی شلوغ بود،ماشینو تو یکی از کوچه ها پارک کردیم و رفتیم شیرینی فروشی 115 | چندباری که زنگ درمون رو زده بود و اجازه دادیم بیاد و بره پشت بوم خونشون 116 | منم از خدا خواسته قبول کردم و فرصت خوبیم برای سپری کردن تایم تا بازی بود 117 | به جای اینکه درگیر دغدغه های کسل کننده روزمره باشم طعم اردیبهشت رو چشیدم 118 | تو این ایام باشگاه هم رفتم و قراره یه اتفاقای خوبی برای ورزشم بیفته تابستون 119 | این سکوت ارزش داره و روز به روز قیمتش بالاتر میره پس بی دلیل نباید شکسته بشه 120 | آرزوی امسالم خیلی متفاوت با سالهای قبل بود و اگه امسال بهش نرسم ممکنه دیگه نرسم 121 | ۹ ساعت دیگه هم ایران خودمون با مراکش بازی داره و دل تو دلم نیست که ببینم چی میشه 122 | دیشب نامزد داداشم با ماشین اومد دنبال من و مامان تا بریم کیک عقدشون رو سفارش بدیم 123 | صدای ترقه هم میومد و هر دفه که ترقه میزدن چرت سگشون رو پاره میکرد و از خواب میپرید 124 | صدای فریاد خوشحالی داداشم تو گوشمه خودمم خیلی داد زدم و اونقدر دست زدم دستام سرخ شد 125 | اخرین باری که با این شدت برف دیدم یازده سالم بود و این برف تو این چند سال بی سابقست 126 | ترافیک شدیدیم بود و دیدن نور ماشینا و چراغا و لامپهای مراکز تجاری حس خوبی بهم میدادن 127 | صبح بیدار شدم، با تصویر فوتبالی که که تو ذهنم بود و ده یازده ساعت بعد باید انجام میشد 128 | بازی مثل نیمه اول تند نبود ملایم تر بود ، فشار هم کمتر بود رو ایران ولی این کافی نبود 129 | ۱۵ دقیقه اخر بازی اوضاع بهتر شد و ایران روحیه گرفت، موقعیت گل هم داشتیم ولی به ثمر نرسید 130 | دیروز اولین بازی جام جهانی برگزار شد و عربستان آبروی آسیا رو برد و پنج صفر به روسیه باخت 131 | اسمونم که میدیدی یه عالمه بالن ارزوها داشت که خیلی از زمین فاصله گرفته بودن و حرکت میکردن 132 | خدایا میشه یه کاری کنی این سه ماه پائیز که انقدر برام دوست داشتنیه تلخ نشه و آرامشبخش باشه؟؟؟ 133 | بعضی وقتام یه خواب ناخوشایند میبینی و بعد از این که بیدار میشی خداروشکر میکنی که واقعی نبوده  134 | غلغله بود، انگار کل خیابون عروسی بود 135 | انگار چهارشنبه سوری بود انگار عید بود شبیه همه چیز بود اونشب !! 136 | بعضی وقتا یه خواب خیلی قشنگ میبینی 137 | بعد از این که بیدار میشی حسرت میخوری که چرا این خواب واقعی نبوده 138 | تنها ۴۵ دقیقه برای رسیدن به آرزمون مهلت داشتیم 139 | بین دو نیمه سریع شام خوردیم من که اصلا نفهمیدیم چی میخورم  140 | این سکوتو دلم نمیاد بشکنم،این سکوت منو مقاوم کرده،صبورم کرده. 141 | از هیاهوی اطراف حفظ کرده و شخصیت من رو تغییر داده 142 | مغازه ی گل فروشی هم خیلی کوچیک و دنج بود. 143 | دلم میخواست یکی دوساعت تو اون جو بمونم و با گل فروشیه هم یه گپ بزنیم  144 | هاپوی بانمکیه همش دلش میخواد نازش کنی. 145 | منم کلی نازش کردم بعدشم بردیمش اون پارکی که پاتوق سگای خونگیه و کلی بازی کرد 146 | بعدشم با ماشین رفتیم طرفای برج میلاد،تمام پارک ها رو بسته بودن. 147 | نمایشگاه های ماشینم ماشینای خودشون رو خارج کرده بودن 148 | خلاصه با ماشین اومد دنبال من و مامان و رفتیم مرکز خرید. 149 | من از یه کتونی قرمز خیلی خوشم اومد و زن داداشم برای تولدم خرید 150 | مهمتر اینکه غم و ناراحتی های پاییز گذشته رو هم پاک کرد. 151 | شرایط دوباره ایده آل شد و چیزایی رو که میخواستم پس گرفتم تا حدودی 152 | راستش هیچ سالی سابقه نداشته من زودتر از ایام امتحانات درس بخونم. 153 | جالب اینجاست با لذتم درس میخوندم 154 | جذابترین خرداد رو تجربه کردم 155 | خلاصه بوی شیرینی ها یه حس خوبی بهم داد. 156 | توی کامپیوتر مدلهای کیکم دیدیم و بعد از حدود یک ربع به نتیجه رسیدیم 157 | کیک عقد رو سفارش دادیم 158 | احساس میکنم تو سال ۹۷ اتفاقات جدید و خوبی میتونه برام رقم بخوره 159 | فقط باید با یه سری چیزا بجنگم تا به دستشون بیارم چون یک قدمی من ایستادن 160 | شیرینیا هم بهمون چشمک میزدن و چندتا شیرینیم برای خودمون خریدیم 161 | بدو بدو رفتیم سمت ماشین و بعد از روشن کردن بخاری شیرینیا رو زدیم تو رگ 162 | هنوزم هستن مسائلی که تو زندگیم ازارم میدن 163 | ولی خوبیش اینه که دیگه انزوا رو دوست ندارم 164 | نمیخوام مثل این چهار پنج سال خودمو تو اتاق حبس کنم 165 | عید فطر بود و برای ظهر یکم از ویژه برنامه ی ماه عسل رو دیدم 166 | قبل از چهار پنج ساعت مونده به بازی زن داداشم زنگ زد و گفت میای بریم ونک یکم خرید کنیم؟ 167 | شاید سالها بود پامو نذاشته بودم شیرینی فروشی 168 | این چند سالم کلا جشن و عروسی نداشتیم و با نصف فامیلامونم قطع رابطه کردیم 169 | حتی شب نشینی هم به ندرت داشتیم  170 | بازی امروز با مراکش تقریبا تعیین کننده سرنوشتمون برای صعود به مرحله بعده 171 | چون به این بازی امید داریم و به پیروزی یا مساوی مقابل اسپانیا اصلا امیدی نداریم 172 | به خاطر مشکلاتمون تو روابط با کشورای دیگه یا شاید مشکلات مالی نتونستیم 173 | بازی دوستانه ی مفیدی رو با کشورای دیگه برگزار کردیم 174 | اونم در شرایطی که تو گروه مرگیم 175 | حدود دو هفتست که از دانشگاه تعطیل شدم 176 | تو این ایام حسابی درس خوندم که جام جهانیو با خیال راحت بیینم 177 | شب امتحان به جای درس خوندن مشغول تماشای بازیای جام جهانی باشم 178 | چهارشنبه سوری امسال حال و هوای خوبی برای من داشت 179 | برام خیلی متفاوت تر از چهارشنبه سوری چندسال اخیر بود 180 | ظهرشم دوتا اتفاق که خیلی وقت بود منتظرشون بودم افتاد و حالمو خوب کرد 181 | امروز صبح که از خواب بیدار شدم مورد دوم رو تجربه کردم 182 | اون قدر خوشحال بودم که اون خواب واقعی نیست که باعث شد قدر اون چیزی که دارم رو بدونم 183 | برای نگه داشتنش تلاش کنم و شکرگزار خدا باشم 184 | امسالم سال بدی نبود و لحظات شیرین زیادی داشت برام 185 | فقط تو پاییز نودوشش بخاطر چندتا موضوع خیلی سختی کشیدم 186 | کسی چیزی نفهمید چون با همه با روی باز حرف میزدم 187 | یاد گرفنم وقتی ناراحتم لبخند بزنم و اجازه ندم کسی متوجه درونم بشه -------------------------------------------------------------------------------- /Unchecked sentences (4)b.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | گفتم 20 دقیقه توی وان بمون! 2 | اینقدر از آب میترسی که ذهنت به خاک پناه میبره چرا دیروز نرفتی استخر؟ 3 | این کمتر از دو دقیقه اس ولی بدون حرکت سه دقیقه میتونم زیر آب بمونم 4 | اونم دوست داره بیاد، درسته؟ بنیامین با سر تأیید میکند 5 | چرا خودش نگفت؟ 6 | تو به خاطر بنیامین، به خاطر من، اون چیزی رو گفتی که ما ازت خواستیم 7 | به هرکدومتون بگم بنیامین جلو میآید 8 | میدونی چرا آفتاب طلوع و غروب میکنه؟ 9 | درحال غواصی هستیم؛ وقتی ازش بیرون مییایم و پامون میرسه به زمین، ترسامون شروع 10 | چرا اینقدر الغر شدی؟ چرا این حلقه رو در نمییاری؟ )حلقه را برمی دارد 11 | :سُکسُک! دیدی باختی! پدر لبخند میزند 12 | حاال باید برام بخونی 13 | میدونین یعنی چی؟ تجربهاش بینظیره! نمیدونی چه شور و حالی دارن بچه ها! 14 | شب فقط کسایی زندهموندن که زخمیشدن و برشونگردوندن عقب، تنها راه زندهموندن یه 15 | بهترین رفیق پسر، باید پدرش باشه 16 | بنیامین و آشا از صحنه خارج می شوند 17 | کبوتری نشسته است که از دیار پر گلت شکوفهای گرفتهاست فضای با صفای 18 | بهرنگ باهامون بیاد 19 | همه باهمیم تمام بچههای باشگاه 20 | میخوایم همه باهم باشیم 21 | بهرنگ همه چیز برعکسه؟! اِندفعه سگها، زندهها رو به زیر خاک هدایت میکنن 22 | توی 23 | فَکهام به سرعت و مداوم بههم میخورد و صداش، مثل دارکوبی بود که داشت نوکش رو 24 | میکردیم 25 | قایقها پشت سرمون میاومدن نیرو خالی میکردن و زخمیها رو میبردن 26 | اون 27 | اونوقت میشد وسط یه کابوس با یه تلنگر بیدار شد، یه نفس عمیق کشید و به زندگی 28 | میشه 29 | شمارش معکوس برای رفتن توی خاک 30 | ما از توی آب به این دنیا مییایم و توی 31 | هیچی فکر نمیکردم و از هیچی نمیترسیدم 32 | ولی خاک!! یعنی اون میتونه مثل آب، هم 33 | بده! سه دقیقهوپنج ثانیه به روی زمین میافتند 34 | تکانهای ریزی میخورند 35 | تخت میکشد 36 | ببین خاک رو! با اینا میخوای چیکار کنی؟ من حتا شبها هم خواب خاک 37 | همیشه سعی کن با فکرت دنیا رو ببینی؛ اینجوری مجبور نیستی فقط به چشمات اکتفا 38 | سپری میشه کی میتونه بگه بیستونه سال برای من چهقدر بوده و برای پدر بهرنگ 39 | 2 و با دامان پیراهنت او را بپوشان آنگونه که مادری پسرش را در آغوش میگیرد!« 40 | وقتی داری غرق میشی، باید نفست رو حبس کنی 41 | نذاری آب بره تو ریهات 42 | ساله از پشت سر پدر وارد میشود 43 | آرام آرام و پاورچین به سمتش میآید 44 | پاکسازی اروند جمع بشن 45 | این خودش یه المپیکه بابا! بچهها از همهی شهرها دارن 46 | پشیمون کرد؟ مگه پدر من تونست جای من تصمیم بگیره؟ اون تصمیمش رو گرفتهبود و 47 | سپر بچهها اسلحهای بود که رو سرشون گرفته بودن 48 | نمیدونم از سرما بود یا ترس، 49 | تو شانس آوردی که تیر، کجکی خورده توی کتفت! اصلن استخونات آسیب ندیده 50 | به آشا میگم بیاد پیشت من بههش میگم قول میدی دیگه گریه نکنی؟ 51 | شما هم این ساعت رو به من بده من هر وقت نگاش می کنم یاد شما بیافتم 52 | آشا سر ساله را خم میکند و آب بر رویش میریزد 53 | و مشغول شستن میشود 54 | با ترسات روبهرو شو 55 | فقط همین 56 | من پیشتم و دلیلی نداره از چیزی بترسی 57 | بزنیم، میگن جنازه پسرش پیداشده همهی اهل محل میرن برای تسلیت شما نمییاین؟ 58 | دستهایشان را از پشت میگیرند 59 | مانند کسانی که دستهایشان را پشت بستهباشند 60 | قرصا مگه میتونن هوا رو تمیز کنن؟ اینجا همهاش خاکه، غبار رو نمیبینی؟ 61 | میکنیم تا باهم هماهنگ بشیم ولی حقیقت اینه که توی ذهن هرکسی، زمان یه جوری 62 | بیهوش میشود 63 | پدر آرام به سمت وان میرود و باالی سر ساله میایستد 64 | به ساعت مچیاش نگاه میکنه 65 | دستش را توی وان میکند 66 | تویِ وان نرفتی؟ 67 | بهرنگ؟ کجا رفتی؟ بهرنگ؟ بنیامین از سوی دیگر وارد میشود 68 | تکلیف این دختره چی میشه؟ این عقدکردهاته؟ باید به فکر عروسیات باشی! 69 | بچههای گردان ما هنوز آماده نشدن؛ گفتم بیام باهات خداحافظی کنم 70 | پس حوصلهات زیاده! روحیهات به بابای پدر سوختهات رفته، صبور و تودار 71 | چهکارییه که بدون فکرکردن، هر روز و هر شب انجامش میدی؟ اگر گفتی؟ 72 | افسانهها میگن سگها واسطهی دنیای زندهها با مردههان، مثل سگ اصحاب کهف که 73 | بچههای گردان ما هنوز آماده نشدن،گفتم بیام باهات خداحافظی کنم 74 | پالکاشون، مشخصات، لباسا هفتهی بعد تشیع میشن، قبلش میتونیم بریم برای 75 | دنیا رو اونجوری میبینه که خودش میخواد نه اونجوری که هست؟ آره؟ 76 | امروز که رفتم گلفروشی، فروشنده کلی حرف زد؛ یه چیزی به ذهنم رسید 77 | یا امام غریب! حاال بههش چی بگیم؟ کاش خودت تنها میرفتی! 78 | میایستد 79 | صادقی به سمتش میآید 80 | روبهرویش میایستد به ساعتش اشاره میکند 81 | من اگه پنج تا پسر دیگه هم داشتم اسم همهشون رو میذاشتم بهرنگ! 82 | وسایلت رو بردار بریم استخر! ساله آرام و ناراحت بیرون میرود 83 | اونا عادت بدی که کمتر اکسیژن مصرف کنن، میتونی نفست رو بیشتر حبس کنی 84 | به سمت صادقی میگیرد 85 | صادقی به گلدان خیره میشود و سرش را تکان میدهد 86 | کمی خیره و مستأصل 87 | مین مینا زنت، حالش خوبه؟ زایمان کرد؟ 88 | دستانش را میگیرد و از صورتش جدا میکند 89 | مگه نگفتی مردا گریه نمیکنن؟ 90 | آخه جای نسکافه تو آشپزخونه اس توی کابینت 91 | همیشه هم اونجا بوده 92 | ولی من منظورم این بود که با چه روشی میشه نفس رو بیشتر حبس کرد؟ 93 | مکث میکند 94 | خود را مشغول بازی با گلدان نشان میدهد 95 | فعلن هیچی 96 | می خوای بههش بگی پسرت غواص بوده ولی زنده زنده توی خاک غرق شده؟ 97 | ترسیدم، دستم به هیچ جایی بند نمیشه، دهنم داره پر آب میشه 98 | بابا من اومدم ساعتت رو نشون نده که تقصیر بنیامین بود! 99 | به خاطر عذاب وجدان مجبور بودم زودتر برگردم حاال برم؟ 100 | وای چهقدر بده اینایی که توی دریا غرق میشن! تصورشم عذابآوره! 101 | گویی وضو میگیرد 102 | بنیامین وارد میشود و روبهرویش میایستد 103 | به درون زمین، به مادرت برگرد با اقامتی طوالنی، و شعفی وافر 104 | برمیگردد عینکش را برمیدارد و با آب دست و صورتش را میشوید 105 | فرقی نداره در دو حالت هم اکسیژن به ششها نمیرسه و تموم 106 | کاش پسرا به جای دهن رفیقاشون به چشمای پدراشون نگاه میکردن! 107 | تو دلت مییاد بنیامین تنها بره؟ اینجوری مراقب هم هستیم 108 | بیا بههش دروغ بگیم 109 | بگیم بچهها خبردادن که دیدنش توی اُسرا 110 | کنار آشا زانو می زند و سرش را در وان خم می کند 111 | گویی در کنار تابوت پسرش آرام گرفته، غرق در نوازش و دعا میشود 112 | همه چیز از کنار اون رودخونه شروع شد 113 | خارج می شوند 114 | این پسره اصلن به من نرفته 115 | هرچیزی باید سر جای خودش باشه 116 | کاری نداره، بیا امتحان کنیم! به طرف وان آب میروند 117 | هرچی گشتم پیداش نکردم انگار آب شده رفته توی زمین 118 | اآلن جارو مییارم، اینجارو جارو میکنم 119 | بیرون میرود 120 | اینجا هم مثل خونهی خودتونه 121 | آشا و من، مرتب پیشتونیم 122 | مییاد، رفته خونه، لباس عوض کنه؛ قراره با بهرنگ بیان 123 | بهرنگ 9 ساله با دوچرخه وارد می شود در صحنه می چرخد 124 | کاش نمیآوردنشون یه امیدی داشتیم که شاید یه روزی یه جایی! 125 | میافتد 126 | از داخل وان، ساله برمیخیزد 127 | به او خیره میشود 128 | آدم از زنشم دوبار خداحافظی نمیکنه چه برسه به دوستش 129 | تو برو بیمارستان! دیرت میشه 130 | من خودم یه فکری میکنم 131 | مراقبت از منه 132 | من دوسش دارم 133 | فقط از ساعت مچیاش خوشم نمییاد 134 | بیمزه! بهرنگ چهجوری میتونی اینقدر نفست رو حبس کنی؟ 135 | ما قرار گذاشتیم ده فروردین عروسیاته 136 | چهار ماه دیگه 137 | به این بچهها نگاه کن! کسی رو می بینی بخواد برگرده؟ 138 | من به خاطر شما بغض میکند و سرش را پایین میاندازد 139 | دستورهای غریضی همیشه زجر و عذاب آدم رو بیشتر میکنن 140 | من توی بیمارستان نمیمونم میخوام توی خونه خودم باشم 141 | با خنده و در گامی باالتر چه بیستاره گشته است 142 | همهی بچهها دارن مییان، خیلی خوبه همه باهم باشیم 143 | از امروز تا وقتی برگردین به این جملهام فکر کن! 144 | گنبدی از برایش بساز و آن را در هم مریز ای خاک او را بپذیر 145 | یادت بیار روزهایی رو که باهات خداحافظی نمیکردم! 146 | تماشاگران 147 | آشا و بنیامین وسط صحنه رو به هم ایستادهاند 148 | حاال برو و این حرفم یادت نره! بنیامین دور میشود 149 | اگه کسی بیاد، خبری بشه، من باید توی اون خونه باشم 150 | اونها می تونن چون اونها فکر می کنن که می تونن 151 | من یه دقیقه هم نمیتونم نفسم رو نگه دارم خفه میشم 152 | بهرنگ؟؟ بهرنگ؟؟ خسته شدم خودت رو نشون بده 153 | بهرنگ؟ 154 | میشد مثل اونا هر وقت که خواستیم، بخوابیم و بیدار نشیم! 155 | یعقوب گفت: اینک صبری جمیل برای من بهتر است 156 | ولی هیچکسی هم خبرنداده که شهیدشدنش رو دیده باشه 157 | یه نفس عمیق بکش و نگهش دار! باید طاقت بیاری 158 | ولی از یه جای به بعد ریههام به من گوش نمیدن 159 | دکتر میگه اگه رعایت نکنین وضع چشماتون بدتر میشه 160 | این خونه خیلی ساکته بهرنگ! من همیشه تنهام 161 | گلدانی در دست دارد 162 | آن را بر روی تخت میگذارد 163 | چییه این سبیل؟؟ مثل جاهال شدی! بزنش دیگه! اَه ! 164 | اون کسی که به باباش قول دادهبود، تو بودی نه من 165 | معنی مفقوداالثر همینه 166 | احتمالن توی اروند 167 | به سمت تخت میآید و دستش را با شعف به تاج تخت میزند 168 | باشه! پس قول بدین آشا چند روز پیشتون بمونه! 169 | من نه سالمه و دارم توی رودخونه خفه میشم 170 | آقای صادقی بههتون قول میدم مراقب هم باشیم 171 | این رسمه همهی عروسیهامونه، کییه که ندونه؟! 172 | اینجا جنگه، اینم ارونده نه استخر سرپوشیده! 173 | هفتهی بعد اسمشم انتخاب کردیم بهرنگ 174 | من به شما قول می دم یدونه خوشگلش رو برات بخرم 175 | فقط گشایشهای بسته دوست داری باهم بازی کنیم؟ 176 | تا حاال ندیدی کسی با چشم بسته شطرنج، بازی کنه؟ 177 | بیستونه سال گفت برمیگرده آخرم حرفش درست شد! 178 | معجزه بود و من از ته دل میخواستم من ترسیدهبودم 179 | شانس آوردی خواهرت توی همین بیمارستان پرستاره 180 | خواستهای ازت دارن فقط یه کم رسیدگی و توجه، همین 181 | بابات همسن تو بود، حرف گوش نمیکرد، تو چی؟ 182 | تموم شد، انداختمش بیرون یادم رفت بگیرم 183 | از صبح شما سه نفر دارین پچ پچ میکنین لب حوض 184 | چی؟ دنبال شیشهی نسکافه میگردم 185 | پیداش نمیکنم 186 | گُلی که تنهاس، آسیبپذیرتره و عمرش کوتاهتره 187 | همهاش فکر میکنم دارن خاک میریزن توی حلقم 188 | شیم بخاطر اونها عاقالنه تر و پخته تر رفتار کنیم 189 | فقط از خدا یه چیز میخوام یه روز پدر بشی 190 | تو حرف خودییا رو باور میکنی یا دشمن رو؟ 191 | من بههش دروغ گفتم بهرنگ! دروغ گفتم! 192 | ولی اون تور رو میبخشه 193 | اون خیلی مهربونه 194 | شما این همه صبر کردی، این چند روزم روش! 195 | فردا باهم میریم استخر 196 | به سمت تخت میرود 197 | میدونی چی آدم رو آشفته میکنه و بهم میریزه؟ 198 | ولی اونجا خاکی نیس، من امروز دستمال کشیدم 199 | ما رفیقیم، خیلی وقتا هم همبازی و حریف! 200 | تا حاال این جوری به قضیه فکر نکرده بودم 201 | اتفاقن باید ببینیش هم تو، هم باباش 202 | دستی من رو از آب بیرون میکشه، من 203 | آب، از تنهایی و بیشتر از همه از سگها میترسیدم 204 | خبر داری این آقا چهار ماه دیگه چهکاره اس؟ 205 | اینا خاکن 206 | چشام دیگه همه جارو محو میبینه 207 | زندگیام رو کنم؟ چرا نمیرین پی زندگیتون؟ 208 | آره آره شما نمیذارین فراموشش کنم 209 | :من اینو دوست دارم هم خوشگله هم مردونه 210 | چهقدر؟ کدوم ساعت، کدوم عقربهها اینو نشون میدن؟ 211 | من کمکتون میکنم از بهرنگ خبری ندارین؟ 212 | یکی، باید سبیل جاهلی بذاره 213 | جدی میگم قول؟؟ 214 | اگه قرار بود بیای، اآلن پیش ما بودی 215 | نمیرم تا وقتی قرصات رو نخوری، نمیرم!! 216 | بدون چشمک شبت چه بیستاره گشتهاست 217 | من جرأت ندارم بههش بگم بههش چی بگیم؟ 218 | بنیامین چند قدم جلو میآید رو به تماشاگران 219 | سرش را به نشانهی نفی تکان میدهد 220 | دوست دارم توی این حوض سرم رو بشوری 221 | عمه! خونهی خودتون حموم داری، وان داری 222 | آشا با حوله، سر بهرنگ را خشک میکند 223 | توی اتاقش یا الی ظرفها رو نگاه کردین؟ 224 | بهرنگ اگه بابات بپرسه من راستشو میگم 225 | به خودم میگفتم اآلنه که سه دقیقه تموم بشه 226 | -------------------------------------------------------------------------------- /sentences11.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | موافقم 2 | پول شماست 3 | اسلاید‌سازم 4 | ماهی خوشحال 5 | این سهم منه 6 | اشتباه بزرگ 7 | پا‌های خوشحال 8 | اغراق نمی‌کنم 9 | تجارت خوبی است 10 | اقیانوس خوشحال 11 | مشکل را حل کنید 12 | فروختن کاری نکرد 13 | این اتفاق نیفتاد 14 | از علی علیه فورمن 15 | عاشق این کار هستیم 16 | برای مثال پل سینگر 17 | این تجربه را داشتیم 18 | تجربه‌اش را داشتیم 19 | از خودم در نمی‌آورم 20 | اما سرآخر، وا دادند 21 | هدیه دانشگاهی شماست 22 | درست مثل اوبر اشتراکی 23 | بلکه واقعاً ترسناک است 24 | از کد تخفیف استفاده کن 25 | پل به جنگ آرژانتین رفت 26 | و این یک گام بزرگ نیست 27 | نه از ترسناک بودن دیوها 28 | می‌فهمم چرا نگاه می‌کنی 29 | «هی، تلفنت را به من بده 30 | که برات کد تخفیف بفرستم 31 | می‌گذارید نشان دهم؟» نه 32 | فقط سهام خود را فروختند 33 | نبرد یک شخص علیه یک کشور 34 | باید دوستشان داشته باشیم 35 | مشکی در اعمال فشار ندارند 36 | راه دیگری برای انجامش هست 37 | بعد بری روزن‌استین را داریم 38 | باید با بچه‌ها مهربان باشیم 39 | (خنده) مرد‌های ترسناکی هستند 40 | حال شاید بگویید، پل بازنده شد 41 | پس آنچه لازم است کمی فشار است 42 | خب بگذار برات روشن کنم قضیه را 43 | کفشهای دوستدار محیطزیست می‌خرم 44 | » اپل مشغول کار کردن روی آن است 45 | اما لازم است هیپسترها را ببخشیم 46 | (خنده) می‌خواست یک پولی دربیاورد 47 | ما عاشق مشارکت در مسائل روز هستیم 48 | و البته چالش‌ها بقوت خود باقی است 49 | و تاثیر خیلی مثبتی روی جان نگذاشت 50 | زمان استفاده دوباره از آن صدا است 51 | آن‌ها را از این موارد آگاه ساختید 52 | این چیزی است که اعمال فشار می‌نامم 53 | همین الان از اوبر اشتراکی پیاده شدم 54 | آنها درباره اهمیت عاطفی هم صدا بودند 55 | » «چی؟ رفیق، نه، من فقط اسلاید می‌سازم 56 | (خنده) فقط، رفتن تو بزرگراه و گشت زدن 57 | سهام طی همان دوره از بازار جلو زده است 58 | پلاستیک کفشهام شاید برات ناخوشایند باشه 59 | از مبارزه تایسون و هالیفیلد گنده‌تر بود 60 | و این مساله من با سرمایه‌گذاران آگاه است 61 | ون‌گارد و بلک‌راک -- با هم تریلیونی هستند 62 | تصور کنید که چه جهان سبزتر و بهتری خواهد شد 63 | (خده) «هی، متوجه شدم که به پاهام نگاه می‌کنی 64 | سهامداری که می‌تواند در شرکتی عامل تغییر باشد 65 | بنابراین دوستان، این پیشنهاد من است: پول شماست 66 | صندوق بازنشستگی شماست، صندوق ثروت حکومتی شماست 67 | حال می‌توانید تمرکز را روی درست کردنشان بگذارید 68 | و تعدادی از بهترین شرکتها در حال پیشی گرفتن هستند 69 | سرمایه‌گذار‌های آگاه به مسائل عاطفی اهمیت می‌دهند 70 | و حمایت عده‌ای از بزرگترین سرمایه‌گذاران را دارند 71 | » خرس از آنجا عبور نمی‌کند! بلکه چادر را دور می‌زند 72 | شما نمی‌توانید روش خود را به جهان سبزتر هدایت کنید 73 | این‌ها نسخه امروزی گانگسترهای اصیل وال‌استریت هستند 74 | برخی کنشگرها چیپس دوست دارند اما قطعا پول می‌خواهند 75 | نمی‌توانی از از یک گنگستر قدیمی پول بگیری و پس ندهی 76 | پس چه باید کرد؟ برای تغییر این سناریو چه باید کرد، 77 | آن‌ها عاشق چپپس هستند! (خنده) کنشگرها عاشق پول هستند 78 | پارلی کار جمع‌آوری ضایعات پلاستیکی از اقیانوس را دارد 79 | آدیداس از ضایعات پلاستیک برای ساخت کفش استفاده می‌کند 80 | تفاوت این است که بری و پل برای پول این کار را می‌کنند 81 | و روشی که پول در می‌آورند، روشی که ارزش خلق می‌کنند، 82 | از صدای خود استفاده کنید و باور داشته باشید که مهم است 83 | و زیاد درباره مشارکت مدیریت در مسائل عاطفی صحبت می‌کنند 84 | عمرا جان و بری را ببینید که در کافه هولز فود قهوه بزنند 85 | و در کل، جایی که اعتبار بخشیدن سزا باشد باید اعتبار دهیم 86 | مادامی که باهدف شما مطابقت داشته باشد، کار شما درست است 87 | قادر به این کار هستند چون کنشگرها قبلا توانستند نشان دهند 88 | ترسی که در دل یک مدیرعامل شرکت و هیات مدیره ایجاد می‌کنند 89 | آدیداس با سازمانی به نام پارلی برای اقیانوسها تیم شده است 90 | از طریق صاحب شدن مدیریت موسسات تجاری است تا تغییر ایجاد کنند 91 | و حق شماست که پول خود را مطابق با ارزش‌های خویش مدیریت کنید 92 | چرا؟ چون بری فشار آورد، و در این روند ۳۰۰ میلیون دلار کاسب شد 93 | اسلایدهای پاورپوینت می‌سازم، نگاه نمی‌کنم--» «نه، اشکالی نداره 94 | تو هم از کفشها می‌خوای؟» و فرد را در موقعیت دشوار قرار می‌دهند 95 | این صدای شما بود که سرمایه‌دارها را در وهله اول باوجدان‌تر کرد 96 | و عده‌ای دیگر خواهند گفت که روش‌های مورد استفاده آن‌ها فاحش است 97 | در آن لحظه، دعا می‌خوانی، «آه، خدایا،‌ لطفا این خرس از اینجا بره 98 | آرژانتین به پل ۶۰۰ میلیون دلار بدهکار بود و بدهی‌اش را نمی‌پرداخت 99 | حال، چرا برای سرمایه‌گذار باید مهم باشد؟ و شرمنده که با شما موافقم 100 | و بزرگترین گشایش؟ توجه متخصصان ارشد سرمایه‌گذاری را به این جلب کنید 101 | همین هم باید درباره شرکت‌هایی با عملکرد ضعیف در مسائل عاطفی صدق کند 102 | آن‌ها باید ارتباط روشنی بین عملکرد عاطفی و عملکرد مالی خود ارائه دهند 103 | گروه رو به رشدی از سرمایه‌گذارها معرف به سرمایه‌گذار‌های آگاه را داریم 104 | می‌توان روش خود را به سبد سهامی سبزتر هدایت کرد، اما نه به جهانی سبزتر 105 | دعوی‌های قضایی بی‌فایده و طولانی، کمپین‌های عمومی رسواگر -- لازم نیستند 106 | و ادامه داشت تا افسران نیروی دریایی اسلحه کشیدند و عملیات به پایان رسید 107 | مثل آدیداس: آدیداس اقیانوس را تمیز می‌کند و در این فرایند پول در می‌آورد 108 | پلیس غنا را وادار کرد با جرثقیل بیایند و تهدید به سوار شدن در کشتی را کنند 109 | شیوه عمل آن‌ها سلب کردن است یا هدایت پول به سرمایه‌های متمرکز در عاطفی است 110 | در یک مرحله، سعی کرد یک کشتی نیروی دریایی آرژانتین را در ساحل غنا مصادره کند 111 | پل سینگر شروع کرد به رفتن به اقصا نقاط دنیا و مسدود کردن دارایی‌های آرژانتین 112 | اخیراً موضع سختگیرانه‌ای علیه زندان‌های خصوصی در آمریکا داشتند و چقدر هم بجا بود 113 | موضع اتخاذ شده با با هدف شما مطابقت دارد: صرفه‌جویی در آب، حقوق کارگر، گوناگونی 114 | کفشها از این پلاستیک‌ها درست می‌شوند: هم برای محیط زیست خوب است هم برای کسب و کار 115 | صدای مدیرعامل بلک‌راک در این نامه‌های سالانه درباره این مساله همچنان بلندتر شده است 116 | امروز، وقتی یک شرکت عملکرد مالی ضعیف دارد، چه کسی مسئول است؟ متخصص ارشد سرمایه‌گذاری 117 | اکنون شواهد کافی هست که نشان دهد ارتباط روشنی بین عملکرد عاطفی و عملکرد مالی وجود دارد 118 | شرکت‌هایی که برای محیط زیست و جامعه نقش مثبت دارند، همچنین از لحاظ مالی هم موفق هستند 119 | اما خبر خوب این است، و شاید حسن آینده جمعی ما چیزی بیش از یک اقدام شهروند شرکتی خوب است 120 | بعنوان گروه، آن‌ها در تسریع تغییرات بزرگ در موسسات بزرگ موفق بودند، و این موضوع کوچکی نیست 121 | و می‌گویم جنگ را برد، بجایی این که پولش را در یک نوبت بگیرد ۲۰ برابر مبلغ اولیه را پس گرفت 122 | پس آن‌ها که هستند؟ سرمایه‌گذاران کنش‌گر هستند: کارل آیکان، دن لووب، پل سینگر، بری روزن‌استین 123 | سعی کرد یک کشتی ۱۰۷ متری را بگیرد در حالیکه افسران نیروی دریایی با تفنگ‌های بزرگ در کشتی بودند 124 | و بله، این کار مستلزم استانداردسازی در نحوه اندازه‌گیری عاطفی از سوی ما است، که مشغول آن هستیم 125 | اما در واقع مدیریت را وادار به ایجاد تغییراتی نمی‌کنند که محیط زیست و اجتماع را تغییر خواهد داد 126 | حال، عده‌ای شاید استدلال کنند که تغییرات و ارزشهای ایجاد شده از سوی آن‌ها، ذاتا کوتاه مدت هستند 127 | وقتی سهامشان را وارد می‌کنند عین همان ترسی است که وقتی خرس وارد چادر شما بشود و تاریک است حس می‌کنید 128 | او یک کنگستر اصیل قدیمی وال استریت است، حالا در ۷۰ سالگی عاشق چیپس ترتیلای دوریتو و پول درآوردن است 129 | بعنوان کسی که تازگی پدر شده باید بگویم واقع ناراحت کننده است وقتی تصاویر دلخراش کودکانی را می‌بینم 130 | و از کجا آغاز می‌شود؟ 131 | با انتخاب با موردی که برای آن‌ها مهم است 132 | سپس اتخاذ موضع درباره آن شروع می‌شود 133 | سرمایه‌گذاران آگاه بجای سلب مشارکت و صحبت صرف درباره مشارکت 134 | به واقع مایل به کار کردن با مدیریت شوند 135 | می‌دانم با هیپسترها آشنایید 136 | بنیاد جانا پارتنرز او، چراغ خاموش شروع به خرید سهام هول فودز کرد 137 | در زمانی که هول‌فودز در مخمصه گرفتار بود 138 | اخبار را تفسیر می‌کنیم، دیدگاه‌های خود را در رسانه‌های اجتماعی می‌گذاریم 139 | راهپیمایی می‌رویم، اعتراض می‌کنیم 140 | باید بگویم گروه انگشت‌شماری از کنشگرها هست 141 | خیلی کوچک، که برای سازنده بودن و تشریک مساعی متحمل سختی‌ها می‌شوند 142 | حال مثالی کاملاً متفاوت را در نظر می‌گیریم 143 | صندوق بازنشستگی معلمان شیکاگو، یک سرمایه‌گذار آگاه ۱۰ میلیارد دلاری 144 | وقتی یک هیپستر با گزینه بین یک کفش بدون اسم و آدیداس مواجه می‌شود 145 | مثل این نیست که روز بعد مدیریت از خواب بیدار شد 146 | به بینش ناگهانی رسید و گفت:(ای داد، معلم‌ها سهام خود را فروختند) 147 | ببین، پلاستیک کفشهام از اقیانوس بازیافت شده 148 | الان توی پای منه و نه توی شکم ماهی تو، باهاش راه رفتن بهتر از بلعیدنش هست 149 | حال، مدیرعامل فودهولز، جان مک‌کی و هیات مدیره نمی‌خواستند خود را به آمازون بفروشند 150 | چون تبدیل به نمونه اعلای خیانت بود 151 | تا تغییراتی اتفاق بیفتد که عملکرد عاطفی را بهبود می‌بخشد؟ 152 | زیرا خیلی چیزها هست که دلالت بر ایجاب و ممکن بودن آن‌ها دارد 153 | اما قبل از این که از آن‌ها نومید شویم، باید بگویم 154 | آن‌ها قرار نیست این مشکلات را حل کنند، اما چگونگی‌اش را نشان می‌دهند 155 | پس کارشان چیست؟ 156 | بقیه کارها را رها کرده و با مدیریت کار می‌کنند 157 | جمعی و سازنده، تا تغییرات جهت بهبود عملکرد مالی شرکت ایجاد شود 158 | سالها اعتراض کردید، زیرا حس خوبی نداشتید 159 | درباره این که پول شما در شرکتهایی سرمایه‌گذاری شود 160 | که ارزش‌های آن‌ها مطابق با شما نیست 161 | کمی فشار بر سرمایه‌گذاران آگاه لازم است 162 | تا در عوض کمی فشار بر مدیریت وارد کنند 163 | تا تغییرات برای بهبود محیط زیست و اجتماع اعمال شود 164 | به هیپسترها احتیاج داریم، و به شرکت‌هایی مثل آدیداس 165 | و از همه بیشتر به سرمایه‌گذارنی که بقیه شرکتها را متقاعد کنند تا مثل آدیداس رفتار کنند 166 | که در مرز آمریکا به زور از والدینشان جدا می‌شوند 167 | در جا‌های خصوصی اسکان داده می‌شوند 168 | که به کودکان کمکی در حفظ ارتباطشان با والدینشان نمی‌کند 169 | امروز وقتی، یک کنشگر در کمپینی حضور می‌یابد، این متخصص ارشد سرمایه‌گذاری است 170 | که با مدیرعامل و هیات مدیره و هر شنونده دیگری درباره‌اش حرف می‌زند 171 | حال جهانی را تصور کنید که همه سرمایه‌گذارها با مدیریت جهت ایجاد تغییرات همکاری می‌کنند 172 | صرف پول درآوردن نیست، بلکه اصلاحات در محیط زیست و اجتماع است 173 | وقتی معلوم شد صاحب ۸ درصد شدند، هول‌فودز را مجبور به واگذاری به آمازون کردند 174 | نه بخاطر این که بری می‌خواست تحویل همان روز دوریتوی اورگانیک داشته باشد 175 | و اینجاست که سرمایه‌گذاران آگاه می‌توانند از سرمایه‌گذاران کنشگر تقلید کنند 176 | زیرا سرمایه‌گذاران کنشگر مشکلی در وادار کردن مدیریت به اعمال تغییرات ندارند 177 | سرمایه‌گذاران آگاه آن را انجام می‌دهند تا جامعه و محیط را بهبود ببخشند 178 | در این فرایند پول دربیاورند و با اندکی سازندگی و تشریک مساعی بیشتر آن را انجام می‌دهند 179 | و شما آنجا نشستید در حالی که توی دهانتان پر چیپس است 180 | که همین چند لحظه پیش، از توی چادر جیم شده بودی 181 | تا از کیسه خوراکی‌های آویزان از شاخه بسته چیپس را برداری 182 | پس معلمان شیکاگویی چه کار کردند؟ 183 | آیا از طریق مدیریت به تغییر دست زدند؟ آیا فشار وارد کردند؟ 184 | آیا توی چشمان مدیریت نگاه کردند و گفتند این راه اداره یک کسب و کار نیست 185 | و مهمترین مساله این است 186 | ما از یک سری سرمایه‌گذار آگاه صاحب سهام رسیدیم به سهامدارنی که به مسائل از این دست اهمیت نمی‌دهند 187 | به نظر شما هم در این باره اهمیت نمی‌دهند 188 | اما چه کسی در بین ما روی راه‌حل‌ها کار می‌کند 189 | راه‌حل‌های بزرگ، مسائل بزرگ، مثل خشونت اسلحه 190 | بدرفتاری با کارگرها، سیل، خشکسالی و قحطی 191 | مسئولیت چه کسانی است؟ بوووم! این آدمها 192 | حتی جانا پارتنرز، همان گنسگتر‌های اصیل که جان آن‌ها را حرامزاده‌های طماع می‌نامد 193 | اخیراً نامه سرگشاده‌ای به هیات مدیره اپل نوشتند 194 | هی، تلفن‌های شما برای کودکان اعتیادآور است 195 | چرا سرمایه‌گذار بخواهد اهمیت دهد؟ 196 | چون با عملکرد خوب در مسائل پیش رو 197 | حوزه‌های محیط زیستی، اجتماعی و حکومتی 198 | تنها یک اقدام شهروند شرکتی خوب است، پس نباید برای سرمایه‌گذارها مهم باشد 199 | اما این بار، بجای سوق دادن آن‌ها به رها کردن، آن‌ها را به مشارکت کردن سوق دهیم 200 | کار همکاری حقیقی با مدیریت در جهت ایجاد تغییر‌هایی که عملکرد آن‌ها را بهبود خواهید بخشید 201 | وقتی یک سرمایه‌گذار آگاه پیدایش می‌شود 202 | درباره مساله عاطفی حرف بزند 203 | یک شخص زیردست در بخش ریسک است 204 | با شخص زیردست دیگری در بخش ارتباطات سرمایه‌گذار صحبت می‌کند 205 | و هیچ‌کس از آن با خبر نمی‌شود و این باید تغییر کند 206 | چی؟ دلتان می‌خواست پیتر پارکر باشد؟ 207 | کلکسیون متنوع از مردان خوشپوش و خوش چهره 208 | خب خوب است چون آن‌ها واقعاً قرار نیست این مشکلات را حل کنند -------------------------------------------------------------------------------- /sentences19.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | مغزت رو به کار بنداز 2 | ازش خواسته بودم 3 | تو هم عجیب غریب میزنی 4 | من خودم رو مقصر میدونم 5 | تو تام گردن می شناسی ؟ 6 | تو روی من تأثیر گذاشتی 7 | امروز خیلی بداخلاق شده 8 | .می دونم چه کار می کرد 9 | ازش واقعا استفاده کنی؟ 10 | .با هم رابطه ای نداریم 11 | میشه یه لحظه حرف نزنی؟ 12 | خوب ، همه آماده هستید؟ 13 | .تا از شر اون راحت بشم 14 | یمن! واقعا کشور خوبیه 15 | جویی جونم رو نجات بده 16 | راس ، باورم نمیشه گفتی 17 | می تونی راگبی بازی کنی 18 | من میرم بهشون سلام کنم 19 | یه خورده ازش خوشم اومد 20 | کنترلم رو از دست دادم؟ 21 | لیام ، یه لطفی بهم بکن 22 | .میرم بازی رو تموم کنم 23 | .هیچ سوراخی اونجا نیست 24 | خدای من! اینو نگاه کن 25 | مطمئنی که دکتر نمیخای؟ 26 | نه ، زمین گیرم می کنه 27 | خوب ، فکر کنم باید برم 28 | فکر کنم حق با جویی بود 29 | من نمی تونم گوشت بخورم 30 | عموم ما رو اونجا کشوند 31 | .دو روز دیگه داره میره 32 | تو هم اون گرما رو درای 33 | تو کافه چهار فصل باشیم 34 | .هنوز برنامه مهم مونده 35 | کی میخاد اول شروع کنه؟ 36 | .چون یه قتل بی رحمانست 37 | یه خیار‌شور توی ساندویچمه 38 | می تونم گیاه خوار باشم 39 | موقع درآوردن سینه بنده 40 | واقعا اذیتم می کنه. 41 | به نظر میاد دوستش داری 42 | .عاشق این " ولی " هستم 43 | اون زنه یه جورایی لخته 44 | اطراف تلویزیون نمی زنه 45 | !یه خونواده بزرگ داریم 46 | می ترسیدم که شوکه بشین 47 | قبل از اینکه پرواز کنی 48 | فقط میخام بگمش ، باشه؟ 49 | .باید سریع پول جمع کنم 50 | کاری که گفتم رو کردی؟ 51 | این؟ خوشحالم که پرسیدی 52 | با چاقوی معمولی ببرید؟ 53 | دارم میگم! دارم میگم 54 | تمام شب رو خونه نبوده 55 | یه کم دیگه اونجا بمون 56 | اومدم اینجا که بهت بگم 57 | صدام رو نمی تونی بشنوی 58 | شکم زن حامله مثل طبله 59 | و خیلی دوست داشتنیه 60 | ممکنه یه کم دیر کنه 61 | دوست دخترم هم جنس بازه 62 | آشپزی من رو تسکین میده 63 | کارول ، ما چطور بودیم؟ 64 | .فقط یه لحظه تصور کن 65 | اینجا چه کار می کنید؟ 66 | سفرمون رو کوتاه کردیم 67 | ولی من اینجا قرار دارم 68 | از حالا ، من اسم ندارم 69 | پس قراره چی صدات کنیم؟ 70 | اون خیلی اعتماد می کرد 71 | راس سال 92 اینطور نبود 72 | مشکل از خودته نه اسمت 73 | عین سوراخ موش می مونه 74 | اون این کار رو می کنه؟ 75 | مثل اون مردها هستم. 76 | ای کاش مجبور نبودم برم 77 | نه ، وسایلت رو جمع نکن 78 | فکر می کنید ما احمقیم؟ 79 | پدرم هیچ وقت برنده نشد 80 | هیچ کاری نیست که بکنم- 81 | اون اونجا زندگی می کنه 82 | نمیخام اون کار رو بکنم 83 | !نه ، مال تو رو نخوندم 84 | ممکنه هیچی گیرمون نیاد 85 | برگ دار بودیم. برگ دار 86 | .نه نیستم. خلی هم خوبه 87 | مثلا برای پیشنهاد صلح؟ 88 | صبح در موردش بحث کردیم 89 | .این کار رو می کردید 90 | وقتی اینجا کار نمی کنی 91 | هیچ کاری نمی تونی بکنی 92 | من اونجا با جاشوا هستم 93 | منم باید برگردم سر کار 94 | !نه ، نه! بزار بیام تو 95 | فکر می کنم واقعا عالیه 96 | .یه شهر مخروبه شده 97 | .من فکر می کنم که نه 98 | فقط میخام بفهمم که چرا 99 | راس داره ازدواج می کنه 100 | می دونی چیه؟ یادم اومد 101 | ولی قطعا تصمیم با توست 102 | !اوه ، خدای من! مونیکا 103 | برادر احمق مونیکا هستم 104 | .گوش کن ، فکر می کنی 105 | !داری خیلی سختش می کنی 106 | آره میتونی ، خیلی زیاد 107 | به نظر میاد دوستش داری 108 | بگو دربارش فکر می کنی- 109 | لوکس فروشی قدم می زدیم 110 | با جولی قطع رابطه کرد 111 | تو بودی که تمومش کردی 112 | یه فکر فوق العاده دارم 113 | نمیخام ساقدوش این باشم 114 | من اصلا ساقدوشت نمیشم؟ 115 | !مجبورم نکن بیام اونجا 116 | خیلی واسه " هات " خوبم 117 | .باید برم بن رو بردارم 118 | .یه مهمونی باکلاس باشه 119 | فکر کردید که واقعا این حال من رو بهتر می کنه؟ 120 | فقط میخام که همه بدونن 121 | .بچه ها ، بیایید بیرون 122 | با رقاص لختی خوابیدی؟- 123 | آره ، رقاص لختی دزدیدش 124 | گفتن بهش رسیدگی می کنن 125 | نه ، شکمم به هم جمع شد 126 | یه مقدار پارچه میارم 127 | چندلر ، تو برو پشت میز 128 | درباره چی حرف می زنید؟ 129 | .تمام شب تو اتاقم بوده 130 | .می تونه مشکل پیش بیاد 131 | کارت رو خوب انجام میدی 132 | نمیخای که از دست بدیش 133 | ریچل هم اینجا می مونه 134 | عروسی عالی داشته باشی 135 | همش قبل از ساعت ده بود 136 | فکر کنم مجبوریم بخوریم 137 | خیلی به خودت سخت نگیر. 138 | ما فکر کردیم می دونی- 139 | شلوارت رو طرف من نگیر 140 | .حس بلند شدن رو نداشتم 141 | چرا من رو آوردی اینجا؟ 142 | نه ، تموم نیست تا وقتی 143 | .می خواستم خواهش کنم 144 | .یا اینکه بیام اونجا 145 | .اینجا همه چی فرق داره 146 | بهش بگو هیچکس نمی تونه 147 | پس چرا اون حرف رو زد؟- 148 | !من مونیکا رو نمی بینم 149 | چرا چشمام برق نمی زنه؟ 150 | یه تکه از من رو میخای؟ 151 | دارم تو راهرو راه میرم 152 | کاری که دیشب کردیم 153 | براشون همیشگی باشه. 154 | میشه واسه منم بخری ؟ 155 | ریچل "اما" پیش تو نیست 156 | یکی از خونه ها پر شد 157 | من واقعا میخوام بگیرمش 158 | من واقعا نمیتونم بگم 159 | ریچل رو مامانی صدا کنم 160 | خوبه ببین من چی میگم 161 | و حواست به نایلون نبود 162 | و دوست تو از دست بدی ؟ 163 | اون دختره خوشکله میزدم 164 | اون میخواد دانشمند بشه 165 | میتونی ماله منو برداری 166 | بله ، بله ، ادامه بدید 167 | اون بیماری مبتلا هستید 168 | دیگه این کارو نمی کنیم 169 | به نکته خوبی اشاره کرد 170 | به احتمال زیاد می گفتی 171 | من میدونم که حق با منه 172 | یه شب استثنایی می مونه 173 | اون موضوع صحبت می کنیم 174 | بنظر من خیلی برات خوبه 175 | ما داریم حرکت می کنیم؟ 176 | توی حباب خیلی ناز میشی 177 | خب پس تو باهاش حرف زدی 178 | ریچل ، من واقعا متاسفم 179 | اونجوری تسلط داشه باشم 180 | چرا اینقدر طولش دادی ؟ 181 | این دیگه چه کاری بود ؟ 182 | نه رآس ، تو جایی نمیری 183 | ریچل ، می تونم یه لحظه بیرون باهات صحبت کنم 184 | کی میاد از خاطره رفتنش به پارک شهر حرف بزنه ؟ 185 | خوبم جشن و پایکوبی کنم 186 | پس نباید بهش حرفی بزنی 187 | و اون به تو چیزی نگه ؟ 188 | بهش میگه که دوستش داره 189 | ببین من زیاد وقت ندارم 190 | شنبه هستم ، واقعا میگم 191 | عزیزم نگران نباش 192 | به فشار دادن ادامه بده 193 | پرستاره بری دوست بشی ؟ 194 | شما بچه های خوبی میشید 195 | می خوای بری کجا جویی ؟ 196 | جدیدت رابطه برقرار کنی 197 | نیکوکار ، خودخواه هستن 198 | اگه اون یارو من بودم 199 | تو باید بیای تا بتونیم 200 | حالا من اون احمقه هستم 201 | دوستان و آشنایانم را به خدایان سرنوشت می سپارم 202 | اما این تصمیمت اشتباهه 203 | ما با هم خیلی مچ هستیم 204 | و همشو مدیون سکس هستیم 205 | خب اگه مدیون اون هستیم 206 | کارو بدون تو انجام بدم 207 | که من کنفرانس نمی رم ؟ 208 | وجود نداره که پیدا کنی 209 | و بعد اونارو بتکونیم ؟ 210 | ولی بزرگ شدی یادت میره 211 | از دماغت داره خون میاد 212 | اون قضیه تقصیر من نبود 213 | من گفتم خونسرد باش 214 | درباره من و اون شنیدید 215 | آهان ، اون احمق بیچاره 216 | من میدونستم که بالاخره 217 | اقامت داشتید تماس گرفت 218 | من دیگه مطمئن نیستم که 219 | مگه خلاف مقررات نیست ؟ 220 | من با مانیکا صحبت کردم 221 | هم اتاقی دانشگاهی شونو 222 | توی گردهمآیی ها میبینن 223 | ما با هم رابطه داریم ؟ 224 | من باید برم به یکی بگم 225 | اگه طبق قانون پیش بریم 226 | باشه ، معذرت می خواهیم 227 | ماجرای هیولای برفی زشت 228 | این از پوست راسو است ؟ 229 | غورباغه سبز تبدیلش کرد 230 | نمیده که ریچل رو ببینه 231 | برای خودمون نیگه داریم 232 | اصلا مشکلی نیست باشه ؟ 233 | اون که اصلا اینجا نیست 234 | ما به دنی مگس کش نزدیم 235 | هیولایی چیزی هستید 236 | بن اولین قدم هاشو درست برداشت 237 | خیلی خوش هیکل بود نه ؟ 238 | من واقعا معذرت می خوام 239 | من که یه کت نپوشیدم 240 | در واقع ، ریچل اینجاست 241 | شو و بیا نییورک باشه ؟ 242 | از هم باز شد به ما بگی 243 | نوشتی یک بار دیگه بخون 244 | اونوقت منم میشم همکارت 245 | تا من ازش خواهش کنم 246 | هنوز کسی به دست نگرفته 247 | اما اشک هام واقعی هستن 248 | خب ، حالا یادم اومد 249 | نه ، ولی ازش خوشم میاد 250 | باشه ، روابط بین الملل 251 | خب ، این یکی یکم گرونه 252 | هی آشپرخونه رو نیگا کن 253 | هی ، بریم شام بخوریم ؟ 254 | یکم رو اعصاب راه میرم 255 | خب پس کمک کن درش بیارم 256 | معلومه که بوی بدی میده 257 | نه نمی خواست بامزه بشه 258 | بتونم از هم باز می کنم 259 | خب اینم از افتضاح ترین 260 | همچین اتفاقی افتاده؟ 261 | حداقل برای من اینجوریه 262 | واقعا حالم بهم می خوره 263 | من واقعا معذرت می خوام 264 | بله بله ، مانیکا لاغره 265 | بهت گفته بود چاق گرفتی 266 | حالم خیلی بهتره و دیگه 267 | من فکر نمی کنم حالش به اندازه کافی گرفته باشم 268 | فرض کن همه چیز سکسیه 269 | باهاش خودمو رو خنک کنم 270 | بزارمشون لای انگشت هام 271 | کفش های اون حصیری بودن 272 | من بر می گردم میارمشون 273 | من می تونم سریع بیارمش 274 | ابا کلید پورشتُ بده 275 | و بعدش دیگه هیچی نگفتم 276 | لطفا منو نخورید باشه ؟ 277 | خب اون اول چاقو کشید 278 | تو که اصلا اونو نخوندی 279 | آیا من یه احمق هستم؟ 280 | تو ساندویچ منو خوردی ؟ 281 | تو خودت سوال رو پرسیدی 282 | خدای من ؛ اون مانیکاست 283 | این تنها راهیه که میشه 284 | منظورم اینه تا اونجایی 285 | تو مرخصی استعلاجی هستم 286 | هی کاری به عقاید مذهبی من نداشته باش ، باشه ؟ 287 | سلام ، چندلر بینگ هستم 288 | انگلیسی ها دارن میان ؟ 289 | ولی اون کافی نبود 290 | این چه غلتی بود کردی ؟ 291 | من با دنی قرار دارم 292 | منظورم اینه که می تونی 293 | تو نمی خوای بازی کنی ؟ 294 | خیلی خوشحالم که مانیکا برگشت 295 | خیلی می خوام دعوتت کنم 296 | هی ، خوبه . تو بیداری 297 | اولا دنبال یه آدم کردن 298 | اُه ، این خیلی خوشمزست 299 | آره ، ریچل برات متاسفم 300 | تو هم بزاری اونجا باشه 301 | فیبی ، یه عده اومدن در موردت به ما گزارش دادن 302 | جینجر قراره بیاد اینجا 303 | حواست به اون عوضی باشه 304 | من واقعا ازت خوشم میاد 305 | من معذرت می خوام چندلر 306 | ماله عطر جدیدیه که زدم 307 | بهتر نیست بیای کنار من 308 | جویی؟جویی,ما آماده ایم 309 | باشه,اومدم.برام دعا کن 310 | معذرت میخوام.موفق باشی 311 | درک,اینجا چیکار میکنی؟ 312 | شیرین بیان درست میکنیم 313 | و کارگردانی هم خوب بود 314 | خوب,چه چاره ای داشتم؟- 315 | یه چیزایی رو یادم رفته 316 | میدونم دارم چی میگم. 317 | "افسانه مرد ختنه نشده" 318 | سیر ها خودشونو نمیخورن 319 | اون فقط میخاد نگاش کنه 320 | چرا اول به خودم نگفت ؟ 321 | راحت کارت رو بکنی 322 | یا یه چیزایی می شنوم 323 | کار جدید انجام می دادم 324 | من به کمکت احتیاج دارم 325 | آهان ، این وضعیت حادیه 326 | قول بدی به هیچکس نمیگی 327 | من اصلا نمی خوام بدونم 328 | باشه ، دارم میام بیرون 329 | یه مشکلی برام پیش اومد 330 | هنوز روز دوم شروع نشده 331 | جویی ، یادته می خواستم 332 | گرفته بود برام بیاری ؟ 333 | من می خوام بیشتر بدونم 334 | یه نفر که من می شناسمش 335 | حله حوله انگلیسی مزخرف 336 | می دونی باید چیکار کنی 337 | اون چه کاری بود کردی ؟ 338 | دیشب از تو خوششون اومد 339 | ببینم راکت تنیس داری ؟ 340 | مطمئنی نمی خوای بیای ؟ 341 | امروز روز منه مگه نه ؟ 342 | خواهش می کنم بزار ببرن 343 | احسسات خودتو کنترل کنی 344 | من رفتم به یه کافی شاپ 345 | ما هردومون طلاق گرفتیم 346 | خیله خب ، یعنی تو میگی 347 | واقعا باورنکردنیه 348 | اردک شکلات رو پیدا کرد 349 | من قهوه نمی خورم ممنون 350 | برای من یکم شکر بریزید 351 | بعد یه مدت عادت می کنی 352 | یادته قبلا بهت گفتم 353 | اون خیلی زود باوره 354 | مرخصی استعلاجی گرفتم ؟ 355 | بعضی وقت ها فکر می کنم 356 | چرا باید عصبانی باشم ؟ 357 | من خیلی خوب ماساژ میدم 358 | اون خیلی بد ماساژ میده 359 | مادربزرگ فیبی فوت کرده 360 | و اون خم شد تا یه بسته برداره 361 | باید لباس زیر بپوشی ؟ 362 | مادربزرگ امروز فوت کرد 363 | تست بازیگریت که فرداست 364 | نقشت چیه ؟ عمه خانم ؟ 365 | پدر پانگ بهتون میگه کی 366 | سلام فیبی . تسلیت میگم 367 | همیشه بهش ماساژ میدادم 368 | ولی من چیزی اجرا نکردم 369 | بله ، مطمئن باشید هستم 370 | رژ لب رو به ارث گذاشته 371 | همه از قضیه باخبر میشن 372 | آره ، ولی اهمیتی نداره 373 | . من دیگه نمی تونم 374 | از آپارتمان خبری نشد ؟ 375 | قبل از من 100 نفر دیگه 376 | تا توجهش به من جلب بشه 377 | عزیزم بهتره راه بیفتیم 378 | من شما رو تحسین می کنم 379 | خیلی دلم می خواد بدونم 380 | هی ریچل ، برو عطر بیار 381 | و یه بطری شراب بیاری ؟ 382 | چون تو توی تیم من هستی 383 | من می خوام الان ببوسمت 384 | ! ولی رآس هنوز نمیدونه 385 | آره و ممنون میشیم 386 | خیلی خوش گذشت مگه نه ؟ 387 | می تونی بزاریش تو جیبت 388 | که بنظر میرسه درد داره 389 | هاورد باهاتون صحبت کنم 390 | من اونحوری فکر نمی کنم 391 | موضوعی با هم حرف بزنیم 392 | مگه اینکه یه حرفی بزنی 393 | جویی بهت گفته بگی آی ؟ 394 | من می خوام یه چیزی بگم 395 | با من ازدواج می کنی ؟ 396 | اون سویت شرت من نیست ؟ 397 | ولی نمی تونه جادو بکنه 398 | -تو باید اونو برگردونی 399 | و تو هم همینو می خوایی 400 | من براش کلی سختی کشیدم 401 | شما راه ورودی رو بستید 402 | چطور تو رو نمی سناسم ؟ 403 | -می دونی هویت من مخفیه 404 | خیلی خوب بیا برگردیم 405 | نزدیک دیگه چه مزخرفیه 406 | ما سر شام صحبت می کنیم 407 | -------------------------------------------------------------------------------- /sentences05.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | برای شماست 2 | حس مسمومی داشت 3 | دلیل اول استرس است 4 | بی‌ادبی یک اشکال است 5 | می‌توانیم بهتر کار کنیم 6 | اما ما خیلی بدجنس بودیم 7 | بنابراین واقعا بستگی دارد 8 | نزاکت کارکنان را بالا می‌برد 9 | ممکن است بگویید "خب" منطقی است 10 | آنها فشار زیادی احساس می‌کنند 11 | کارکنان از آنها حمایت نمی‌کنند 12 | بنابراین بله، نزاکت تاثیر دارد 13 | و این مثال دیگری برای رهبران است 14 | و این تنها محدود به محیط کار نیست 15 | چون به هر حال نزاکت تاثیرگذار است 16 | در طول پنج سال دوگ همه چیز را عوض کرد 17 | در آنجا من با کریستین پیرسون آشنا شدم 18 | اجازه بدهید مثالی بزنم که منظورم چیست 19 | برج‌های‌ مراقبتی در پارکینگ وجود داشت 20 | وقتی کسی با شما صحبت می‌کند پیام بدهید 21 | و، اگر نظرت رو خواستم خودم ازت می‌پرسم 22 | بنابراین من کاری که طبیعی بود انجام دادم 23 | و کسی که انتخاب می‌کنید باشید یعنی همه چیز 24 | در نهایت طبیعی است که عملکردشان آسیب ببیند 25 | یک اشتباه ساده، درسته؟ خب، آن بیمار فوت کرد 26 | بی‌ادبی کارکنان و عملکردشان را کم اثر می‌کند 27 | بی‌نزاکتی چیست؟ همان بی‌احترامی یا گستاخی است 28 | چیزهای کوچک می‌توانند تغییرات بزرگی ایجاد کنند 29 | او گفت برایش همه چیز در مورد این نقاط تماس بود 30 | در هر تعاملی، فکر کنید: می‌خواهید چه کسی باشید؟ 31 | برای بیش از یک دهه، او از یک رئیس بی‌ادب رنج برد 32 | بیشتر آنها هر کدام بیش از دو دقیقه طول نمی‌کشند 33 | مسری است، و با بودن اطراف آن ما نیز مبتلا می‌شویم 34 | او گفت آنجا به نظر مانند یک زندان امنیتی کوچک بود 35 | بلکه حتی وقی لغات گستاخانه را می‌بینیم یا می‌شنویم 36 | اما مشخص می‌شود که در طولانی مدت آنها اینطور نیستند 37 | فروش رو به کاهش بود، کارکنان زیادی اخراج شده بودند 38 | نکته کلیدی این است در این لحظات سریع و متفکر باشیم 39 | من در مورد تاثیر بی‌نزاکتی روی کارکنان مطالعه می‌کنم 40 | ما نمی‌دانستیم روی شاهدان هم تاثیر گذاشته است یا خیر 41 | تحقیر نکردن یک فرد همانند احترام گذاشتن به آنها نیست 42 | ادب و احترام می‌توانند باعث تقویت عملکرد سازمان بشوند 43 | آنها معتقدند با اینکار کمتر مثل رهبران به نظر می‌رسند 44 | چیزی که او را آنجا قرار داده بود استرس ناشی از کار بود 45 | عملکرد بهتری خواهید داشت، و گرم و شایسته دیده می‌شوید 46 | و به جوایزی مانند، بهترین مکان برای کار دست پیدا کردند 47 | و بعد از آنکه این نتایج را منتشر کردیم، دو چیز اتفاق افتاد 48 | و نزاکت داشتن تنها به این معنا نیست که شما یک عوضی نیستید 49 | و من، اعتقاد داشتم که او در آن زمان خارج از بدنش قرار دارد 50 | محقق گفت، "تو مشکلت چیه؟ تو دیر می‌رسی، تو بی‌مسئولیت هستی 51 | و من این را تنها در پزشکی نمی‌بینم در تمام صنایع وجود دارد 52 | او در حال صحبت راه رفت، و از مدیرانش نیز همین توقع را داشت 53 | به عبارت دیگر مودب بودن تنها برای انگیزه دادن به دیگران نیست 54 | همیشه مواردی وجود خواهد داشت که علیرغم بی‌ادبی نتیجه می‌گیرند 55 | اما در مورد انسانهای خوب چطور؟ آیا نزاکت تاثیری دارد؟ بله دارد 56 | رهبران بیش از ۴۰۰ مورد از این نقاط اتصال را در طول روز دارند 57 | بنابراین ما تحقیقی را آغاز کردیم و آنچه پیدا کردیم حیرت آور بود 58 | اگرچه دیر یا زود، بیشتر کارکنان بی‌ادب موفقیتشان را خراب می‌کنند 59 | اگر مودب باشید، احتمال بیشتری دارد که به عنوان یک رهبر دیده شوید 60 | و در طول نه سال آنها به رکورد بهترین عملکرد در تمام دوران رسیدند 61 | حتی روی توجه ما تاثیر می‌گذارد و مقداری از قدرت مغز ما را می‌گیرد 62 | ما معتقد بودیم که پرخاشگری روی عملکرد و نتیجه نهایی تاثیر می‌گذارد 63 | بیایید به اشتباه بی‌ادبی پایان دهیم و گسترش دادن نزاکت را آغاز کنیم 64 | من استعفا دادم، و به دانشگاه برگشتم تا اثرات این موضوع را مطالعه کنم 65 | برای آزمایش این کار، ما ترکیبی از لغات را به مردم دادیم تا جمله بسازند 66 | درست بعد از این فعل و انفعال، تیم میزان اشتباهی از دارو را به بیمار داد 67 | و این اتفاق نه فقط وقتی بی‌ادبی را تجربه می‌کنیم یا شاهد آن هستیم رخ می‌دهد 68 | نصف شرکت کنندگان لیستی از لغات دریافت کردند که هیچکدام از این لغات را نداشت 69 | او گفت همگی توجه و هوشیاری لازم را برای در نظر گرفتن این موضوع از دست دادند 70 | کارکنان را از پتانسیل‌های آنها بیرون می‌راند، حتی اگر کارشان را انجام بدهند 71 | ما می‌توانیم این ویروس را هرجایی ببریم -- در خانه، اینترنت، مدرسه و در جامعه 72 | کاملا مربوط به نگاه طرف مقابل و اینکه او احساس بی احترامی کرده باشد بستگی دارد 73 | این می‌تواند خیلی مهم باشد، بویژه وقتی مساله موقعیت‌های مرگ و زندگی پیش می‌آید 74 | آنها متوجه شدندکه اولین دلیل برای شکست مدیریت رفتار غیرحساس، خشن یا قلدرانه بود 75 | اما چیزی که ممکن است برای یک نفر بی‌نزاکتی باشد برای دیگری کاملا عادی به نظر برسد 76 | برای دوگ تمام اینها با سختگیری بر روی استانداردها و مهربانی با کارکنان به دست آمد 77 | یا این تعاملات روزانه‌ای که او با کارکنانش داشت، در راهرو، در غذاخوری یا در جلسات 78 | یک مدیر گالوپ گفت که این شرکت کم اشتیاق‌ترین سازمانی بود که آنها بررسی کرده بودند 79 | بعضی از ما ممکن است آن را گستاخانه بدانیم، بقیه ممکن است آن را کاملا مودبانه بدانند 80 | اما استیو در مورد این اثر متقابل خاص به من گفت که این دکتر بر سر تیم پزشکی فریاد زد 81 | بیش از ۲۲ سال قبل، من به وضوح به خاطر دارم که درون اتاق‌های شلوغ بیمارستان قدم می‌زدم 82 | استیو گفت اطلاعات در جدول درست روبه‌رویشان بود، اما به نحوی هیچکس در تیم متوجه آن نشد 83 | پاتریک کوینلن، مدیرعامل سابق اوچنر هِلس [سیستم]، درمورد تاثیرات روش 10-5 خودشان به من گفت 84 | ما تحقیقی برای فارغ التحصیلان مدارس کسب و کار فرستادیم که در سازمانهای متفاوت کار می‌کردند 85 | بی ادبی روی احساسات ما، انگیزهٔ ما، عملکرد ما تاثیر می‌گذارد و همینطور رفتار ما با دیگران 86 | باعث می‌شود کارکنان بیشتر مشارکت کنند و بهترین عملکردشان را داشته باشند اگر ما مودب باشیم 87 | او توضیح داد که ادب گسترش می‌یابد، امتیاز رضایت بیمار افزایش می‌یابد، همینطور ارجاعات بیمار 88 | و اگر هر کدام از این نقاط تماس را به خوبی مدیریت می‌کرد، باعث می‌شد کارکنان احساس ارزش کنند 89 | ما ممکن است قصد نداشته باشیم این احساس را به کسی بدهیم، اما وقتی این کار را کردیم، عواقبی دارد 90 | و چیزی که متوجه شدیم این بود که افرادی که بی ادبی را تجربه می‌کنند خیلی بدتر انجام وظیفه می‌کنند 91 | اما در مورد آنها که تجربه‌اش نمی‌کنند چطور؟ اگر شما فقط آن را ببینید یا بشنوید چطور؟ شما یک شاهدید 92 | اما تنها چند سال بعد، من بی‌ادبی زیادی را شاهد بودم 93 | تجربه کردم که در اولین شغلم خارج از دانشکده بود 94 | بعضی افراد آن را "رک‌گویی رادیکال" می‌نامند، 95 | جاییکه شخصا اهمیت می‌دهید، اما مستقیم به چالش هم می‌کشید 96 | یک سال را هر روز سر کار رفتم 97 | چیزهایی را از همکارانم می‌شنیدم مانند، "مگر احمقی؟ این شکلی انجام نمی‌شه 98 | دلیل دیگری که کارکنان مودب‌تر نیستند این است 99 | آنها شکاک و حتی نگرانند از مودب بودن یا خوب به نظر رسیدن 100 | با احترام مورد رفتار قرار گرفتن 101 | مهمتر از شناخت و قدردانی، بازخورد موثر دادن، و حتی فرصت برای یادگیری بود 102 | آنهایی که احساس احترام می‌کردند 103 | سالمتر، متمرکزتر، محتمل‌تر برای ماندگاری در سازمان و بسیار مشتاق‌تر بودند 104 | شما می‌خواهید چه کسی باشید؟ 105 | سوال ساده‌ای است، و چه بدانید چه ندانید 106 | جواب آن را هر روز با رفتارتان می‌دهید 107 | و او فرضیه‌ای داشت که رفتارهای بی‌ادبانهٔ کوچک می‌توانند به مشکلات بزرگتری ختم شوند 108 | مانند پرخاشگری و خشونت 109 | زمانیکه دوست من دوگ کونانت در سال ۲۰۰۱ مدیرعامل شرکت سوپ کمپل شد 110 | ارزش سهام شرکت به تازگی به نصف رسیده بود 111 | با امیر اِرز من آنهایی که بی‌ادبی را تجربه کرده بودند 112 | با آنهایی که بی‌ادبی را تجربه نکرده بودند مقایسه کردم 113 | شما می‌توانید نظرات قدرتمندی داشته باشید 114 | مخالفت کنید، جر و بحث کنید یا مودبانه بازخورد منفی بدهید 115 | یک تحقیق واقعا قوی در این مورد از مورگان مک کال و مایکل لومبرادو وجود دارد 116 | وقتی آنها در مرکز رهبران خلاق بودند 117 | نصف شرکت‌کنندگان لیستی دریافت کردند که ۱۵ لغت برای شروع بی‌ادبی داشت 118 | بی‌ادبانه، تو حرف پریدن، چندش‌آور، رنجاندن 119 | و وقتی دوگ در اولین روز در حال رانندگی به کار بود 120 | او متوجه شد که واحدهای مدیریتی با حصار سیم خاردار محصور شده بود 121 | چیزی که دست پیدا کردیم واقعا جالب بود 122 | چون عملکرد شاهدان هم کاهش پیدا کرد، و نه فقط به میزان جزئی، بلکه کاملا چشمگیر 123 | چیزی که من از تحقیقم می‌دانم این است که 124 | ما محیط مودبانه‌تری داریم 125 | موثرتر، خلاق‌، کمک دهنده، شاد و سالم هستیم 126 | استیو، یک پزشک، در مورد دکتری که با او کار کرده بود 127 | به من گفت و هیچوقت احترام نمی‌گذاشت، به ویژه به پرستاران و پرسنل جوانتر 128 | برای مثال، در مورد مدیران بی‌ادب، وقتی در موضع ضعف قرار گرفتند 129 | بر‌می‌گردد و به آنها آسیب می‌زند یا وقتی به چیزی نیاز دارند 130 | تشکر از مردم، به اشتراک‌ گذاری اعتبار، با دقت گوش دادن 131 | متواضعانه سوال پرسیدن، تایید دیگران و لبخند تاثیر دارد 132 | اما داستان بزرگتری هم در مورد اینکه نزاکت چگونه تاثیر می‌گذارد وجود دارد 133 | و به یکی از مهمترین سوالات در مورد رهبری وابسته است 134 | مودب بودن واقعی یعنی کارهای کوچکی انجام دهیم 135 | مانند لبخند زدن و سلام دادن در راهرو، کاملا گوش دادن وقتی کسی با شما حرف می‌زند 136 | پدرم این مرد قوی، ورزشکار و پرانرژی 137 | با الکترودهایی که روی قفسه سینه‌اش چسبانده شده روی تخت دراز کشیده است 138 | جایی که اگر شما در فاصله ده فوتی کسی قرار دارید ارتباط چشمی برقرار کنید 139 | لبخند بزنید، واگر در فاصله پنج فوتی هستید، سلام بدهید 140 | پس مطالعاتی را تنظیم کردیم 141 | پنج شرکت کننده شاهد عمل گستاخانه‌ی یک آزمایشگر نسبت به کسی که برای تحقیق دیر رسیده بود می‌شدند 142 | این سوال موفقیت حرفه‌ای شما را تضمین می‌کند 143 | بیشتر از هر چیزی، چون شکلی که خودتان را نشان می‌دهید 144 | پس اگر بی‌ادبی اینقدر هزینه‌های گزاف دارد، چرا همچنان اینقدر زیاد شاهد آن هستیم؟ 145 | من کنجکاو بودم، بنابراین در این مورد هم از کارکنان تحقیق کردم 146 | دلیل اصلی این بود که تیم‌هایی که در معرض گستاخی هستند اطلاعات را به راحتی به اشتراک نمی‌گذاشتند 147 | و از کمک خواستن از هم‌تیمی‌هایشان دست می‌کشند 148 | یک نفر در مورد جملات توهین‌آمیز رئیس به ما گفت 149 | این کار یک بچه مهدکودکی است 150 | دیگری کار یک نفر را در مقابل تمام اعضای تیم پاره کرده بود 151 | بنابراین شما از کجا شروع می‌کنید؟ 152 | چطور می‌توانید مردم را بالا ببرید و به آنها احساس احترام بدهید؟ 153 | قسمت خوبش اینجاست که نیاز به تغییر بزرگی ندارید 154 | محققان در اسرائیل ثابت کرده‌اند که تیم‌های پزشکی که در معرض گستاخی هستند بدتر عمل می‌کنند 155 | نه تنها در تشخیصشان، بلکه در تمام کارهایی که انجام می‌دهند 156 | راه دیگری که دوگ به کارکنان احساس ارزش داد و به آنها نشان داد که توجه می‌کند این بود 157 | او با دست بیش از سی هزار یادداشت تشکر برای کارکنان نوشته بود 158 | چرا نزاکت تاثیر دارد؟ 159 | چون مردم شما را به عنوان یک شخص مهم ترکیب منحصربه فردی از دو ویژگی کلیدی می‌بینند 160 | گرم و شایسته، دوستانه و باهوش 161 | او چطور این کار را کرد؟ 162 | در روز اول دوگ به کارمندان گفت که قصد دارد استانداردهای سطح بالایی برای عملکرد داشته باشد 163 | اما قصد دارند آن را با ادب انجام دهند 164 | به خودت نگاه کن! 165 | چطور توقع داری در دنیای واقعی یک شغل داشته باشی؟ 166 | و در تحقیق دیگری در یک گروه کوچک، ما تاثیر توهین محض به یکی از اعضای گروه را بررسی کردیم 167 | کارکنان بیشتر از هر چیز از رهبرانشان چه چیزی می‌خواهند؟ 168 | ما این اطلاعات را از بیش از بیست هزار کارمند در سرتاسر دنیا گرفتیم 169 | و جوابی که یافتیم ساده بود: احترام 170 | که شامل بسیاری از رفتارهای متفاوت می‌شود 171 | از ادای کسی را درآوردن یا تحقیر کسی گرفته تا مسخره کردن‌های طعنه آمیز 172 | تا گفتن جوک‌های زننده تا پیام دادن در هنگام جلسه 173 | از آنها خواستیم جملاتی بنویسند 174 | درباره تجاربی که با آنها گستاخانه با بی احترامی یا غیرقابل تحمل برخورد شده بود 175 | و به سوالاتی پاسخ دهند که چگونه عکس‌العمل نشان داده‌اند 176 | در یک شرکت بیوتکنولوژی من و همکاران یافتیم که 177 | آنهایی که مودب شناخته می‌شدند دو برابر بیشتر احتمال داشت 178 | به عنوان رهبر دیده شوند 179 | و آنها بطور چشمگیری بهتر عمل می‌کردند 180 | هر کدام از ما می‌تواند توجه بیشتری داشته باشد 181 | می‌توانیم اقداماتی انجام دهیم که افراد دور و برمان را بالا ببریم 182 | درکار، در خانه، در اینترنت، در مدارس و در جوامع خودمان 183 | خواه آنها را با احترام گذاشتن بالا ببرید 184 | به آنها احساس ارزش، قدردانی و مورد توجه بودن بدهید 185 | یا با انتقال احساس حقارت آنها را پایین بیاورید 186 | توهین کنید، بی‌توجهی کنید یا نادیده بگیرید 187 | و چیزی که ما فهمیدیم واقعا غافلگیرکننده بود 188 | افرادی که لغات بی‌ادبی را دریافت کردند 189 | پنج برابر بیشتر احتمال اشتباه کردن در اطلاعاتی که درست روبه‌روی آنها روی صفحه کامپیوتر بود داشتند 190 | آنها مطمئن نیستند: آیا آدم‌های خوب نفر آخر می‌شوند؟ 191 | یا به عبارت دیگر: آیا عوضی‌ها موفق‌تر هستند؟ 192 | آسان است که اینطور فکر کنیم 193 | مخصوصا وقتی چند نمونه‌ی برجسته ببینیم که در مکالمه غالب هستند 194 | و همینطور که به تحقیق ادامه دادیم 195 | چیزی که یافتیم این بود که آنهایی که کلمات گستاخانه خواندند 196 | زمان بیشتری برای تصمیم‌گیری صرف کردند 197 | برای ثبت تصمیماتشان، و بطور چشمگیری اشتباهات بیشتری انجام دادند 198 | اول، ما تماسهایی از سازمانها دریافت کردیم 199 | سیسکو درباره این ارقام تحقیق کرده بود 200 | تنها تعدادی از آنها را بررسی و به صورت محافظه‌کارانه تخمین زده بود 201 | بی‌ادبی ۱۲ میلیون دلار در سال برای آنها هزینه دارد 202 | دومین چیز این بود که از دیگران در رشته دانشگاهی خودمان شنیدیم که می‌گفتند 203 | خب کارکنان این را می‌گویند، اما شما چطور می‌توانید ثابت کنید؟ 204 | آیا عملکرد افراد واقعا آسیب می‌بیند؟ من در این مورد هم کنجکاو بودم 205 | و چیزی که فهمیدیم این بود که بی‌ادبی انگیزه کارکنان را کاهش می‌دهد 206 | ۶۶ درصد تلاش کاریشان را کمتر می‌کنند 207 | ۸۰ درصد با نگرانی درمورد چیزی که پیش آمده زمانشان را هدر می‌دهند 208 | و ۱۲ درصد کارشان را رها می‌کنند -------------------------------------------------------------------------------- /sentences20.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | این مبل از وسط نصف شده 2 | تو هم میتونی منو ببینی 3 | خیلی طبیعی و باحال بود 4 | از خونه راس سر درآوردم 5 | باید اشتباه شمرده باشم 6 | میدونم این دوران عالیه 7 | چی؟ ما هنوزم همونطوریم 8 | تو یه مصاحبه دیگه داری 9 | چی کار داشتین میکردین؟ 10 | نمیدونستم. مرسی مونیکا 11 | من جدا این کارو میخوام 12 | میدونی الان چی فهمیدم؟ 13 | معلومه حسابی قاطی کردی 14 | البته من عاشق این کارم 15 | رفیق این دوست دختر منه 16 | باشه الان من شوخی کردم 17 | اره مال تو هم همین طور 18 | باید بگم این راحت نیست 19 | من مسئول لیوان ها هستم 20 | پس می خوای چیکار کنی ؟ 21 | جشن ده ماهگیمون مبارک 22 | خوب منم بهت همینو گفتم 23 | اون یکی گوشواره کجاست؟ 24 | من دیشب پیش چندلر بودم 25 | به این اردک شلیک میکنم 26 | این نمایش هفته بعد بود 27 | من هنوزم بهت فکر میکنم 28 | تو چی میگی آقای پلیس؟ 29 | به سرکار راس نگاه کنید 30 | اون الان واقعا ناراحته 31 | تو پیامو پاک کردی دیگه 32 | و اینو همیشه یادت باشه 33 | تو هم از من ناراحت شدی 34 | . میدونم دیوونگی بود 35 | حالا یه بارم ما اومدیم 36 | اصلا داستان جالبی نیست 37 | امشب ولی فعلا هیچی نگو 38 | چون خیلی زود ازت خواست 39 | خیلی سریع بود سریع بود 40 | در حالی که جوابم مثبته 41 | نه نه بازیرو خراب نکن 42 | میتونم باهات صحبت کنم؟ 43 | اینا همشونو اجاره میدن 44 | داری به چی نگاه میکنی؟ 45 | چه بلایی سر بچت اومده؟ 46 | نه از گربه ها بدم میاد 47 | تا لاس وگاس باهاش بریم 48 | اتوبان شمالی یا جنوبی؟ 49 | اره چی فیلمی هستش حالا 50 | فیبی بازی رو نشونش بده 51 | من از تو سوال می کنم و 52 | دوست داری با کی بخوابی 53 | من میرم که میلیونر بشم 54 | عذر خواهی پذیرفته میشه 55 | -تو منو اینجا نمی خوای 56 | اره من همین جا می میرم 57 | چون روغن موم بو میده ؟ 58 | یه لحظه گوشی رو نگهدار 59 | وقتی با من حرف نمی زنه 60 | دو تا بلیط به لاس وگاس 61 | من فقط اینجا کار میکنم 62 | .الان لازمه که بدونی 63 | امشب بدترین شب زندگیمه 64 | اوه بهتر از این نمیشد 65 | تو خیلی زیاده روی کردی 66 | این برات پول ساز نمیشه 67 | خیلی خوب عزیزم زود باش 68 | فکر میکنی چیکار میکنم؟ 69 | براش ریش و سیبیل کشیدم 70 | شاید بتونی فراموشش کنی 71 | من باید برگردم سر کارم 72 | چون اون موقع میرم خونه 73 | حتما الکل و آبجو آوردن 74 | نزار بیشتر مشروب بخوره 75 | تو خیلی کار راه اندازی 76 | ما سرویسهای خوبی داریم 77 | مثل اینکه خرابترش کردم 78 | تو عاشق اوکلاهاما میشی 79 | من گفتم از نظر تکنیکی 80 | متاسفم نا خودآگاه بود 81 | تو باید جاخالی میدادی؟ 82 | میدونی مردم میگن 83 | ببین قضیه از این قراره 84 | این عکس دخترته مگه نه؟ 85 | بلیط برا بازی جت داریم 86 | به دکتر وینر زنگ میزنم 87 | میتونم این کار رو بکنم 88 | نقطه دیگه زندگی نمیکنم 89 | صبر کن مونیکا گفته بود 90 | اون خیلی باهوش و نازه 91 | مایک خوبه فامیلش چیه ؟ 92 | نه من این کار رو نکردم 93 | برا اینکه صبور نبودی ؟ 94 | اون یک متخصص نابغه هست 95 | واقعا من ادم خوبی هستم 96 | من یک والدین تنها هستم 97 | ما یک بچه این ور داریم 98 | قضیه رو ساده ترِش کنی ؟ 99 | رفیق تو من رو می شناسی 100 | میشه زیپ منو بدی بالا؟ 101 | متاسفم من متوجه نشدم ؟ 102 | خوب قرارت چطور پیش رفت 103 | ما یه نژاد کمیاب هستیم 104 | این نقاشی رو قبلا دیدم 105 | اینجا اشنا بنظرم میرسه 106 | تو واقعا چی بهش گفتی ؟ 107 | توی یه رابطه جدی نبودی 108 | که منو اصلا یادت نمیاد 109 | چرا نمیایی اینجا بشینی 110 | مثل سوسمار قاتل و غیره 111 | و اونو تماشا می کردی ؟ 112 | هرگز یه قرار جدی نباشه 113 | مایک هم برا شام میاد ؟ 114 | انجام بدید موردی نداره 115 | و چندلر داره میاد خونه 116 | نه ممنون من اینجا خوبم 117 | خب میدونی چیه در حقیقت 118 | دومیش اینه که من نمیام 119 | من فقط میخواستم بگم من 120 | سیگار بکشی ممنوع میکنم 121 | تو من رو ممنوع میکنی ؟ 122 | اگه این قضیه درست باشه 123 | این خیلی باعث ناراحتیه 124 | که بهتر از تو قایم کنم 125 | من باید چی سفارش بدم ؟ 126 | من هیچ وقت به کسی دروغ نگفتم 127 | حالا که همه سفارش دادن 128 | اون جورابش رو انداخت ؟ 129 | گفت شاید بره بیرون شهر 130 | اون هنوز متوجه نشده 131 | من یک مقدار خشمگین شدم 132 | خب الان دیگه خیلی دیره 133 | که دوستاش رو قال بزاره 134 | فکر خوبیه مراقب بچه ما باش 135 | چرا من رو دوست نداری ؟ 136 | من از کارم می شناسمشون 137 | میخوان به قسمت ما بیان 138 | من اون رو یک شبه نوشتم 139 | خب اون مطمئنا دیر کرده 140 | باشه خب تو میتونی بیای 141 | اوه رفقا این چارلی هست 142 | من فکر میکنم قضیه جدیه 143 | نه من این رو ازت شنیدم 144 | به خاطر این مسئله نیست 145 | تا از دست شما خلاص بشه 146 | خوشحالم از اینکه اومدی 147 | چرا من رو دوست نداری ؟ 148 | طلاق یک حرف دو قسمتی 149 | بچه ها ببینید چی گرفتم 150 | و دوباره به هم چسبیده 151 | شرمنده همه وقتشون پره 152 | ولی تو مطب دکتر سختته؟ 153 | آره اون زیاد خوب نیست 154 | البته انعام رو می گیرم 155 | من خودمو به پول فروختم 156 | و رحم تو دفع کننده است 157 | هیچ لباسی پیدا نمیکنیم 158 | اوه منم از اون میخوام 159 | رفیقمو واسه شام آوردم. 160 | خوب زاک آدم خوبیه نه؟ 161 | باهوشو سالم و ورزشکاره 162 | خودت که میدونی چی میشه 163 | و گیج و خیلی هم ترسیدم 164 | این راویولی خوشمزه است 165 | بچه بودی ارتدنسی کردی؟ 166 | خدایا چه دنیای کوچیکیه 167 | چیزی واسه توضیح نمونده 168 | فیبی جویی رو دوست داره 169 | مرسی که هوای منو داشتی 170 | من با یک نفر آشنا شدم 171 | همه شو از خودم درآوردم 172 | خیلی کامل به نظر میرسه 173 | اینم چارت جلسه ی جمعه 174 | کلی شانپاین خورده بودی 175 | خودت میدونی یه شب عالی 176 | اره اره ما اونو داشتیم 177 | فیبی عجله کن باید بریم 178 | ما شادی تو رو ندزدیدیم 179 | و دوباره به هم برگردین 180 | من قطع رابطه کرده بودم 181 | درسته من تمام شبو هستم 182 | قضیه داره جدی میشه ها؟ 183 | نمی شه جلوش مقاومت کرد 184 | !می دونم ! خیلی بدجنسم 185 | و اینکه من نامزد دارم. 186 | اون تمام شرایط رو داره 187 | راستش , می خوام ببوسمت 188 | نه , نه موضوع اون نیست 189 | گل مورد علاقش کاملیاست 190 | بهت گفت که فلوت می زنه 191 | من از خنده تقریبا مردم 192 | رژ لبت روی دهنش معلومه 193 | پس خودت میری بهش می گی 194 | !!اوه , لعنت به تو گلر 195 | من اسکواش بازی می کردم 196 | اما سوسن ها بهتر هستند 197 | من دیگه دارم عصبی میشم 198 | جویی اردک چیکار کرده ؟ 199 | احتمالا باید بهشون بگم 200 | عزیزم همه چی درست میشه 201 | داری با من شوخی می کنی 202 | کسی تو مهمونی ما نمیاد 203 | معظرت می خوام خانوم ها 204 | و اون یکی میره دانشگاه 205 | من یه دربازه بانم خوبه 206 | باشه یه راهنمایی میکنم 207 | هدیه نامزدی چی میگیری؟ 208 | چرا باید اونکارو بکنم؟ 209 | کسی اینجا منو میشناسه؟ 210 | فقط همین یکی ازش مونده 211 | خوب اینجا چیکار میکنن؟ 212 | بیخیال ریچ فهمیدم دیگه 213 | به من که خیلی خوش گذشت 214 | من قضیه رو تعریف میکنم 215 | همه چیز عالی پیش میرفت 216 | بیخیال موضوع مهمی نیست 217 | ولی اون قسمت از زنجیر؟ 218 | در هر حال اینکارو کردی 219 | دوستان مادربزرگت چطور؟ 220 | خوب جویی باید قبول کنم 221 | و تو درست میشینی اینجا 222 | من تو دفترم نشسته بودم 223 | رازی نباید بینشون باشه 224 | راس 10 تا ساندویچ گرفت 225 | تو دستیار داری درسته ؟ 226 | من بین دو نفر گیر کردم 227 | نمیدونم باید چیکار کنم 228 | اول اینو یه نگاهی بکنی 229 | نانسی تامسون اخراج شده 230 | نباید رازی بینشون باشه 231 | تو اونو بهش نمیگی رفیق 232 | اون واقعا بی عرضه هستش 233 | باشه دوشنبه می بینمتون 234 | شاید باید شمارمو بگیری 235 | من انتخاب کردم .میدونم 236 | چرا ژله رو کفشت ریخته؟ 237 | نه 10 تا تو گفتی 10 تا 238 | به نظر اون هم همینطوره 239 | ما تموم شبو صحبت کردیم 240 | تو هم خیلی تغییر پذیری 241 | کلوپ مردان طلاق گرفته 242 | من نمی تونستم گوش ندم. 243 | این قسمت بهترین ساقدوش 244 | دیگه تو چی اجاره کردی؟ 245 | اگه من ساقدوش تو باشم, 246 | من نقش رو میگیرم. 247 | باشه,خوبه. میدونی چیه؟ 248 | عزیزم داری شوخی میکنی؟ 249 | اون شانزده سال پیش بود 250 | شروع میکنه به داد زدن. 251 | من ایده های خاصی دارم. 252 | میدونی بیکار بودم دیگه 253 | و من به اسم خودم رسیدم 254 | بهش جواب منفی دادی نه؟ 255 | فکر میکنی آروم میشینه؟ 256 | واقعا به همین راحتیه؟ 257 | تو هم عاشق همکارت هستی 258 | پس دیگه ناراحت نیستی؟ 259 | در مورد جدول نظرت چیه؟ 260 | اونها فقط یه تیم دارند 261 | چندلر میشه بهم کمک کنی 262 | درسته درسته .می دونستم 263 | بهش بگو من حساسیت دارم 264 | اون نشسته روی پای ریچل 265 | و داره دستشو لیس میزنه 266 | بمونم که یک سگ اونجاست 267 | تو به جویی گوش نمی کنی 268 | یه بسته وقتی بسته باشه 269 | تو چرا بیرون واستادی ؟ 270 | دائما . از همین میترسم 271 | بهت گفتم باید بری پیشش 272 | چندلر هم اصلا نمی فهمه 273 | اون از بستنی درست نشده 274 | فکر کنم اون فرار کرد 275 | اجازه بدید یه چیزی بگم 276 | ما با هم کار می کنیم 277 | ما خودمون رد می شدیم 278 | خب ، چرا نباید باشم ؟ 279 | اون تمام شب تو رو داشت 280 | من بهتره برم سر میزم 281 | همسایه ها همش رو خوردن 282 | دوچرخه رو بهم گفتی . 283 | خب ببریمش پایین پله ها 284 | خب حالا چی گفته بودی ؟ 285 | کوچولو دوست داشته باشم 286 | میبینی که قانون قانونه 287 | تو ول نمی کنی که بره ؟ 288 | ما باید بریم دفتر زلنر 289 | منتظرم که آبنبات بکیرم 290 | در مورد کریسمس اسکلت و 291 | هیچی فقط اینکه اون 292 | مردان راس ساعت 8 داریم 293 | اما تو باید ملایم باشی 294 | پول تو دست دیگه ام بود 295 | که میخوای بالا بیاری ؟ 296 | من چی فکر می کردم 297 | دو روز قبل از کریسمس ؟ 298 | تو این جا چی کار میکنی؟ 299 | تو من رو فرستادی اینجا 300 | ممنونم اما تو باید بری 301 | یک دونه مجانی می فرسته 302 | من فکر کنم هنوز بیرونه 303 | من برات یادداشت گذاشتم 304 | این به تو حقی رو نمیده 305 | یک کیک پنیر دیگه اومده 306 | خوردیم باز هم میخوای ؟ 307 | میدونی چیه ؟ فراموش کن 308 | یک تیکه چوب تبدیل کردی 309 | ما ازاون محافظت میکنیم 310 | میخوای امشب بریم شام ؟ 311 | من با جویی برنامه دارم 312 | نه اگه من با اصل نباشم 313 | هی ما اونجا چی داریم ؟ 314 | من با فیبی برنامه دارم 315 | اینجا فکر کنم جای ماست 316 | چه قدر آروم میشه گفت ؟ 317 | برنامه داری قرار نمیدی 318 | و من میخوام برم ببینمش 319 | ما خارج از قانون هستیم 320 | از دیدن من تعجب کردی ؟ 321 | خب ما اینجا چی داریم ؟ 322 | تو تاحالا نخندیده بودی 323 | توی توالتم قایمش کردم- 324 | فقط اینقدر ترسناک نبود 325 | چی من برات کافی نیستم؟ 326 | به این نوارها نگاه کن 327 | نمیخوای ببینی توش چیه؟ 328 | پس تو باید اینو ببینی 329 | این ناراحت کننده نیست؟ 330 | خوب باشه بیچاره ریچارد 331 | شاید اون خیلی خوب نبود 332 | ما دو ساعته که بیرونیم 333 | بخاطر اینکه دوستش دارم 334 | چیه ستاره دنباله دار؟ 335 | درست مثل اولین قرارمون 336 | چطور ممکنه اونجا باشه؟ 337 | تو خیلی به من حال دادی 338 | اوه سلام افسر آتش نشان 339 | خیلی خوب محکم چسبیدی؟ 340 | واقعا مچ پام آسیب دیده 341 | به وسیله این دست خط ها 342 | تو می خوای بدونی چرا ؟ 343 | ممنون بحرحال . خداحافظ 344 | فقط لطفا با من صحبت کن 345 | حتما برات اتفاق میافته 346 | کدوم جعبه ها مال منه ؟ 347 | این تنها راهی خوبی بود 348 | پس هیچ معجزه ای نبود ؟ 349 | مادرمنم مسئول خرید بود 350 | باهات زیاد حرف میزنه 351 | همین حس و حالو داشتی ؟ 352 | و شما ، باور نمیکنم که 353 | تولد 30 سالگیت مبارک 354 | ما 31 ساله ایم ، خوب ؟ 355 | این که اسم کوچیکمه 356 | من عاشق مونیکای مستم 357 | برای خنده نوشته بودم 358 | یه کم دیگه دووم بیار 359 | ماشینو بلند میکنیم 360 | باشه ، شروع میکنیم 361 | این باید خیلی سخت باشه 362 | بله، معلومه كه می‌تونم 363 | می‌خوای اون رو هم بكشی 364 | می‌دونی، اصلا مهم نیست 365 | من چند تا نوار رو دیدم 366 | تلفن رو دزدیده باشی؟ 367 | این یه تلفن دیگه است 368 | - من دارم حرف می‌ زنم 369 | .اون مالك همه چیه. 370 | منظره سینمای مكزیك . 371 | این الان اصلا مهم نیست 372 | اومدم كه گوشی رو بگیرم 373 | چه جوری اتفاق می‌افته؟ 374 | پهلوی خاله ریچل میزارم 375 | فکر میکنی تقصیر خودشه؟ 376 | ما داریم ازدواج میکنیم 377 | که شمارو به زور بشناسه 378 | قول میدم که خرابش نکنم 379 | یک خورده چایی دم میکنم 380 | دقیقا برای همین پا شدم 381 | اعصابم اون شب خورد بود 382 | چندلر خیلی با محبت بود 383 | .و به من آرامش داد 384 | باید بیخیالش بشی باشه؟ 385 | توی بیشتر مجلس ها هستی 386 | البته حتما قبول میکردم 387 | آشپز کوچلوی من چی برام پخته؟ 388 | تازه بن هم گفت منو ببر 389 | من ، مونیکا گلر هستم 390 | منم همینکارو میکنم 391 | شکلشو به خاطر بسپرین 392 | مشخصه که فقط یکی از ما 393 | یه حد و حدودی بذاریم 394 | و دست از زندگی میکشن 395 | دو بار ازدواج کردی ؟ 396 | کنار یه میمون بخوابی ؟ 397 | فکر کنم بتونی ببینیش 398 | خیلی زشت و زننده شدی 399 | تاحالا توی عمرم دیدم 400 | چونکه اندازه ام نیست 401 | آخه یه جورایی عاشق شدم 402 | تو باید اینو برگردونی 403 | تو نمره اونو عوض کردی 404 | اون یه دوست دختر داره 405 | من هیچوقت نامزد نداشتم 406 | تو میدونی این یعنی چی؟ 407 | بس کن دیگه دیرمون میشه 408 | باشه من بهت زنگ می زنم 409 | این خیلی شیرین و حساسه 410 | و خوراک لوبیا پر ادویه 411 | ما داریم پولش رو میدیم 412 | اوه آره من هم همین طور 413 | ما باید بریم شام بیرون 414 | من فکر کنم صدایی شنیدم 415 | من هم از دیدنت خوشحالم 416 | دقیقا مثل زن عمو مارین 417 | اره البته تا موقعی که 418 | این قسمت رو بازی میکنه 419 | خب من هنوز مطمئن نیستم 420 | خب ببخشید برای این کار 421 | بتونی به من هم یاد بدی 422 | فکر میکنه که مریض هستی 423 | هر لغتی کار راه بندازه 424 | اوه خدای من ری ری گرین 425 | اوه نه نه همه چیز خوبه 426 | تو واقعا تو کار املاکی 427 | او در واقع خیلی شیرینه 428 | اوه این قضیه مهمی نیست 429 | یقینا نه این یه پایانه 430 | تو باید وارد سر من بشی 431 | ما خیلی بزرگ بودیم 432 | بتمن موبایل بتمنی داره 433 | عروسی ساعت 6 شروع میشه 434 | اونجا هیچکی عالی نیستش 435 | شاید من بیهوش بودم 436 | اونها خیلی خوشحال شدند 437 | تو عروسی می خوام بپوشم 438 | تو توش خوب بنظر می رسی 439 | اوه از اون در وارد نشو 440 | نباید به این سختی باشه 441 | خدا کنه مشکلی پیش نیاد 442 | امروز دلم پیتزا میخواد 443 | امروز خیلی خسته هستم 444 | باید کلی درس بخونم 445 | عجب اتفاقای عجیبی میوفته 446 | مگه تو تاحالا مدرسه نرفتی 447 | از کلم بروکلی متنفرم 448 | -------------------------------------------------------------------------------- /sentences17.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | همینجوری اونجا نشینین منو نگاه کنین 2 | من ایشون مثل صاحب خودم دوست دارم 3 | و طول این بالن بیشتر از طول بیست و دو متر 4 | من میرم دنبال حسن تو همین جا بمون 5 | ما باید مطمئن بشیم اونا کنار هم اند 6 | گمونم لونه ش دو تا خیابون پایین تره 7 | کاش می شد یکیشون پیش خودم نگه دارم 8 | فکر می کنی عرضه این کار داری، ها؟ 9 | چه می دونم، هر کاری می کنی، بـکـن 10 | چه کسی شهامت قدم گذاشتن در این مکان رو داره 11 | تو مادرتو با اسم کوچیکش صدا می زنی؟ 12 | تازه باهاتون آشنا شدم و دوستون دارم 13 | بلند میشه میگه وای، خوب شد نمـردم ها 14 | بعد اینکه وسایلاتون انداختین پایین 15 | باید سرزمینای دور افتاده رو کشف کنم 16 | اینم از این، همین کافیه، میره پایین 17 | اون فقط یه خونه بود زیاد مهم نیست 18 | اون داشت برا بچه هاش غذا جمع می کرد 19 | برای هنر های تدافعی حیوانات وحشی 20 | میگم، همه با هواپیما سفر می کنن 21 | میشم کاشف ارشد سرزمینای دور افتاده 22 | می تونم کمک کنم از حیاط تون رد بشین 23 | من که نخواستم این چیزا اتفاق بیفته 24 | علم بشر هنوز آنها را کشف نکرده است 25 | شما هم کمکم می کنین، اینو بگیرم؟ 26 | راستشو بخواین من تا حالا چادر نزدم 27 | بعدش شما ازم خوشتون میاد 28 | بعد جلسه می رفتیم بستنی می خوردیم 29 | باشه، بفرمایید وسایلامو نگه دارین 30 | با اجازه تون ما دیگه رفع زحمت کنیم 31 | آقای محمدی، من پیداش می کنم 32 | اما اینجا یه سری کار نیمه تموم هست 33 | صبر کنین، آقای حسینی، صبر کنین 34 | هیچکدوم از این چیزا اتفاق نمی افتاد 35 | نوچه های با وفای من 36 | حسن، منو ببخش بذار بیارمت بیرون 37 | کلی از سگامو همینطوری از دست دادم 38 | عصرا همش با هم کارت بازی می کردیم 39 | سعید میگه می خواد حسن اسیر کنه 40 | حتما یه کاسه ای زیر نیم کاسه است 41 | باید کله شو بکنیم تو قیف 42 | آقای محمدی، چقدر دیگه مونده؟ 43 | اینجا نه میخوره شهر باشه، نه جنگل 44 | اینا رو می بینین؟ اینا مدلای منن 45 | این قلاده رو هم اون برام درست کرد 46 | ای وای، صاحب جون حتما دلخور میشه 47 | او پایکس پیک را پشت سر می گذارد 48 | اما شما قول دادین ازش مراقبت کنین 49 | اگه بکشیمش، می تونیم ببریمش اونجا 50 | یکی یکی حرف بزنین ببینم چی میگین 51 | و تا وقتی موفق نشدم، بر نمی گردم 52 | صد سال دیگه هم نمی رسیم به آبشار 53 | حالم از هر چی سنجابه بهم می خوره 54 | همونطور که می بینین، یکیشون، کمه 55 | من کاشف سرزمینای دور افتاده هستم 56 | ممکنه رادیواکتیوی، چیزی باشه 57 | نشان ارشد خودشون دریافت کردن 58 | صاحبم این قلاده رو برام درست کرد 59 | سلام، صبح به خیر آقای محمدی 60 | داشتین با یه تخته سنگ حرف می زدین 61 | خونه تو برو بغل بالون من پارک کن 62 | خودمم نمی دونم دارم چیکار می کنم 63 | ایمان ماجراجو همکنون وارد می شود 64 | تو سعید تنهایی فرستادی ماموریت 65 | تا همین الانشم کلی وقت هدر دادیم 66 | بدو الیاس، یه خورده شکلات بهم بده 67 | باید قسم بخوری که به هیشکی نمیگی 68 | با چیزای که اینجاس خیلی فرق داره 69 | با این خونه ی قدیمی خداحافظی کنم 70 | اونو بدش من، بذار باهاش صحبت کنم 71 | برین کنار بابا پیری داره میاد 72 | آقای حسینی، داری جر می زنی ها 73 | استفاده می کنم تا حالتونو بگیرم 74 | همش سرش با کارای خل چلی ش گرمه 75 | من همیشه بستنی شکلاتی می خوردم، 76 | من بوی آلو خشک و زنجبیل می شنوم 77 | گمونم هنوز این بازی رو یاد نگرفتم 78 | گمونم تا بخوام برگردم خونه مون دیر شه 79 | گمون نکنم از این چیزا خوشش بیاد 80 | گمان می کنند مشکلی پیش آمده است 81 | گفتین مسخره، یاد یه جوک افتادم 82 | که جان دارد و جان شیرین خوش است 83 | کاش یکی پیدا می شد کمکم می کرد 84 | سرزمینی گم شده در آمریکای جنوبی 85 | الیاس، اگه نجنبی، ببرا می خورنت 86 | به هیچ کدوممون غذای خوشمزه نمی ده 87 | به رئیست بگو خونه مو بهش میدم 88 | آهای، آقای رئیس آره، با تو ام 89 | در هر صورت ممنون از اینکه اینجایی 90 | اگه سر و کله ی تو پیدا نشده بود 91 | هر کی ماشینای بیشتری می شمرد 92 | الیاس،به خاطر کمک به سالمندان تشویق شد 93 | عاصف رفته شاید الیاس نفهمه 94 | نمی خوایم دیگه بیشتر از این 95 | نباید اون لغت به زبون میاوردم 96 | من می خوام باشگاه مو ببرم اونجا 97 | ما الان تو آمریکای جنوبی هستیم 98 | دنبال پرنده ی من که نیستی؟ 99 | در مورد سگا باید بگم شرمنده ام 100 | حالا این سگا رو چیکارشون کنیم؟ 101 | تو با اون خونه اومدی اینجا؟ 102 | تو آپارتمانمون سگ داشتن ممنوعه 103 | برای مطالعه ی علمی میرم میارمش 104 | با چیزایی که میگم موافقین، نه؟ 105 | آره، از رو پشت بومش بیا پایین 106 | اینطوری همدیگه رو صدا بزنیم 107 | اونم بستنی مغر پسته ای می خورد 108 | اون یکی رو، اون شبیه سگ می مونه 109 | می بینی چه گرفتاری شدیم؟ 110 | اگه احیانا همدیگه رو گم کردیم 111 | بعضی وقتا، سال ها طول میکشه 112 | بعدش بغل پیاده رو می نشستیم 113 | من می خوام به حسن کمک کنم 114 | هر وقت پیداش کردی بیارش اینجا 115 | هر شب دزدکی میاد تو حیاط مون 116 | والا نمی دونم، اون خیلی ادم موذیه 117 | حسن، قصه نخور من نجاتت میدم 118 | رئیس بنده خوشحال میشه اگه شما بیاین 119 | دو تا خیابون پایین تر فهمیدم 120 | خونه رو هدایت کردم. موفق شدم 121 | خوب، حالا با سعید چیکار کنیم؟ 122 | حتی اگه به قیمت جونم تموم بشه 123 | تا دلت می خواد داد بزن، فسقلی 124 | پیدات کردم عاصف جون نترس 125 | پس خیال می کردی چه جوری باشه؟ 126 | بهشون ثابت میشه که دروغ نگفتم 127 | آبشار بهشت، سرزمین فراموش شده 128 | اینجا رو ساختمونا رو ببینین 129 | اینا دیگه مزاحم به حساب نمیان 130 | اون خونه رو سریع بیارین پایین 131 | اون پرنده رو پیدا کردی یا نه؟ 132 | اون بچه پیشش چیکار می کنه؟ 133 | اون از عهده ی هر کاری بر میاید 134 | اگه پرنده ی من الان اینجا بود 135 | میگم بهتره یه خورده بخوابی 136 | اونا بهم تهمت دروغگویی زدن 137 | یه خورده از شکلاتمو بهش دادم 138 | نفهمیدم همش همینقد می تونی؟ 139 | میشه پیش خودمون نگه ش داریم؟ 140 | من و تو الان هم باشگاهی هستیم 141 | مال خودشونه و می تونن بگیرنش 142 | گمش کردی، ها؟ تعجبی هم نداره 143 | فردا پرنده دوباره پیشمه آره 144 | صدای قبلیشو بیشتر دوست داشتم 145 | شکلات برا خودتون بیشتر مونده 146 | خیلی خوب اما باید عجله کنیم 147 | چاپگر، با قدرت زوم تا چعر برابر 148 | تو کتاب جانور شناسیمون نوشته 149 | تو آمریکای جنوبی که ببر نیست 150 | تربیتش کردم که دنبالمون بیاد 151 | آقای حسینی، می دونین چیه؟ 152 | آقای محمدی، اون چی بود؟ 153 | اینجاس اینجا بوی پرنده میده 154 | ای ول مامانم عاشق این بازیه 155 | او قله ی اورست را فتح می کند 156 | او قله ی اورست را دور می زند 157 | از این شکلات خیلی خوشش می اومد 158 | من کمکتون می کنم 159 | به هیچ کس هیچ کس 160 | اون بیشتر اوقات خونه نیست 161 | کجا، تشریف داشته باشین دیگه 162 | چه جوری شناختیش دست مریزاد 163 | یه دقیقه دیگه میام تو ماشین 164 | یالا رو قلبت نشون صلیب بکش 165 | میشه کمکش کنیم بره خونه اش؟ 166 | من صاحب هیشکی نیستم، افتاد؟ 167 | من با اون نیستما، بی تقصیرم 168 | مرده شور این سمعک ببره 169 | سلام شیلا صدات یه جوری شده 170 | سعید، داری با کی حرف می زنی؟ 171 | یه پرنده ندیدن؟ 172 | به درجه کاشف ارشد نایل میشن 173 | برا پیدا کردنش عمرمو گذاشتم 174 | با یه خونه؟ یه خونه ی معلق؟ 175 | آب پاکی رو دست رئیست ریختم 176 | از نظر من شما بزهکار نیستین 177 | از تموم چیزایی که یاد گرفتم 178 | کله اش رفت تو قیف رو سیاهی 179 | غذا کوشش؟ من غذامو می خوام 180 | ای بابا، از اینجا برو 181 | یه بار دیگه بهت هشدار میدم 182 | وایستا، وایستا این بوی چیه؟ 183 | میشه نگهش داریم؟ 184 | میازار موری که دانه کش است 185 | می بینین؟ ابر بارون زا است 186 | مهمانی از شما باعث افتخاره 187 | من تو ردیابی شکار کارم تکم 188 | گـلای آزالیا مو می خوره 189 | که حرفمو باور نمی کنن، ها؟ 190 | حسن غصه نخور داریم میایم 191 | قصری معلق در آسمان می باشد 192 | شاید کسل کننده به نظر بیاد 193 | خوشحال شدم باهات صحبت کردم 194 | خوب، آدم خوش سلیقه ای هستی 195 | خانه ی مهر بازنشستگان، عجب 196 | چرا داری میری آبشار بهشت؟ 197 | تا ثابت کند دروغ نگفته است 198 | بیشتر شبیه یه موش گنده بود 199 | الان باید سوراخ بکـنم یا بعدش؟ 200 | آقا، امروز کمک نمی خواین؟ 201 | اما ما که هنوز دسر نخوردیم 202 | از اون پیاده رو خوشم میومد 203 | آره دلم می خواد، چه جورم 204 | یالا، همین حالا بیا پایین 205 | هیچ وقت به اونجا نمی رسیم 206 | میگم، الان خیلی دور شدیم؟ 207 | می دونین چیه؟ اصلا پیشکش 208 | می خوام یه چیزی نشونت بدم 209 | مونیخ و لندن نگهداری میشه 210 | من می خوام برم آبشار بهشت 211 | من به کمکت احتیاجی ندارم 212 | مسواک می زدم بهم حمله کرد 213 | مراقبش باشین، نوچه های من 214 | گمونم سیمش دوباره شل شده 215 | صاحب من آدم خوب با هوشیه 216 | صاحب جون خیلی خوشحال میشه 217 | الیاس وایستا، انقد وول نخور 218 | خیال کردم خدا بیامرز شدین 219 | خوب، چرا از بابات نخواستی 220 | چند باری وسوسه شدم برگردم 221 | تا اینو داریم گـم نمیشیم 222 | بفرمایید غذاتون میل کنید 223 | برو موی دماغ یکی دیگه بشو 224 | باعث افتخاره تو موفق شدی 225 | آقای حسینی بچه ی خوبیه 226 | آره، اسمشو گذاشتم حسنی 227 | اینجا رو کلا بهش بفروشین 228 | این سگه الان گفت:سلام 229 | اون صخره های پر پیچ و خمه 230 | اومدین حسن رو نجات بدین؟ 231 | انقدر بهتون کمک می کنم که 232 | از من یادگاری داشته باشین 233 | موزه های بزرگ دنیا مثل 234 | وگرنه مامانم منو می کشت 235 | نمی گذارم دسر نخورده برین 236 | میگم اون شبیه حسن هست 237 | من می خوام کمک کنم 238 | عصام کو؟ الان اینجا بودا 239 | الیاس، از اونجا بیا بیرون 240 | یعنی این بو ها، بوی کیه؟ 241 | میشه یه رازی بهتون بگم؟ 242 | میشه لطف کنی اینو بگیری؟ 243 | میشه حسن همراهمون بیاد؟ 244 | می خوام برا آخرین بار 245 | من و اون عادت کرده بودیم 246 | من عاصف رو پیدا کردم 247 | گمونم ساختمونی، چیزی بود 248 | کلی طول میکشه بریم پایین 249 | کاشفایی که اعلام می کنیم 250 | صبح به خیر آقای حسینی 251 | شکلات بوی شکلات می شنوم 252 | شبیه نیس، واقعا یه سگه 253 | داری اونجا چیکار می کنی؟ 254 | داره بچه هاشو صدا می زنه 255 | خوب، از ولایتمون چه خبر؟ 256 | تو رو خدا بذارین بیام تو 257 | پنج دقیقه پیش ازت پرسیدم 258 | برای سگ ها موجود می باشد 259 | باشه می تونی بیای تو 260 | آره اون الان زندانی منه 261 | امکان نداره کجایی الان؟ 262 | عجب منظره ایه، نه؟ 263 | از رو پشت بومم بیا پایین 264 | که یه روزی بیاد اینجا 265 | تبریگ میگم آقا 266 | برید پایین، زود باشین 267 | ولش نکنی ها محکم بگیرش 268 | وای، اینا رو خیلی نرمن 269 | خیلی خوب، همه بیدار بشن 270 | اون کمکشون کرد فرار کنن 271 | بابا این سگه سخنگویه 272 | همون ایمان معروف؟ 273 | عاصف قدشون بلنده؟ 274 | نمی خوام بلایی سرت بیاد 275 | موقعی که داشتم دندونامو مسواک می زدم 276 | من یه سر دو گوش نیستما 277 | من پیر از کار افتاده ام 278 | مراقب باش قله ی دماوند 279 | ما باید ازش محافظت کنیم 280 | حسن، دلش برام تنگ میشه 281 | صاحب جون، ناراحت نباشین 282 | زیاد اذیت تون نکرده باشن 283 | دست به آب داری، گفتی نه 284 | درست می کنه، خوردن داره 285 | سعید داره چیکار می کنه؟ 286 | خونه مون می بریم اونجا 287 | خوب، سریع و بی سر و صدا 288 | حالا شاید نظرتون عوض شد 289 | تا گول بخوره ،بیاد طرفت 290 | بدون موسیقی رپ و رقص نور 291 | بچه هاش بهش احتیاج دارن 292 | بچه اینجا چیکار می کنی؟ 293 | آقای حسینی،نگاه کنین 294 | اینو بابام بهم عیدی داده 295 | اینجا یه باشگاه خصوصیه؟ 296 | اینا چیکار می کنن؟ 297 | این بوته ها کارتو بکن 298 | ای وای، مترجمت خراب شده 299 | اون فلکه آب آتش نشانیه 300 | اما من می خوام کمک کنی 301 | اما شما خودتون گفتین 302 | خواهش می کنم، بفرمایید 303 | برای کمک به سالمندان 304 | بابا کارتون ای ول داره 305 | سعیداذیت نکن 306 | یعنی میگین کمکتون کنم؟ 307 | وای، از ارتفاع می ترسم 308 | واستا ما باهات نمیایم 309 | و کنار آبشار زندگی کنه 310 | میگم، میشه دوباره بگید 311 | متاسفم آقای محمدی 312 | حسن رو کجا قایم کردی؟ 313 | کسی می دونه اونا کجان؟ 314 | سفر به خیر 315 | سفت بهم بچسب،ولم نکنیا 316 | چیه؟ موش زبونتو خورده؟ 317 | چادر زدن بهت یاد بده؟ 318 | بهش دست نزن کثیف میشه 319 | بفرمایید، تقدیم به شما 320 | برو، برو از اینجا برو 321 | آهای شما، حالتون خوبه؟ 322 | آره، همونی که تو میگیی 323 | اینجا رو، تعلیم دیده ست 324 | اون، پرنده رو گـم کرد 325 | اون آدم خوب و با هوشیه 326 | اون از شکلات خوشش میاد 327 | نشان کوهنورد ارشد 328 | باهاش کاری نداشته باش 329 | یه بار اینو گفتم، نه؟ 330 | نه، ابدا، مزاحم چیه 331 | عاصف کوچول موچولو 332 | می خواد بره دست به آب 333 | من مقیمی هستم 334 | من خونه رو هدایت کردم 335 | ماجراجویی آغاز می شود 336 | ما داریم می ریم آبشار 337 | سلام، رفیق همشو نخور 338 | رفقا، بو رو پیدا کنین 339 | راجع به چی حرف میزنی؟ 340 | دیگه نمی خوام راه برم 341 | خوشحال میشم بهتون بدم 342 | توپ؟ دلت توپ می خواد؟ 343 | تو آمریکاست، ولی جنوبش 344 | به صندوق پستم دست نزن 345 | آقا، خیلی خیلی شرمنده 346 | اون یکی شبیه لاک پشته 347 | اون رفیق پیرت کجاست ؟ 348 | اون دیگه رفیق من نیست 349 | دهنتون رو ببندید 350 | اول اینه یا این یکیه؟ 351 | اما بابام بهم قول داد 352 | چقدم جـر زنی می کرد 353 | بذار چششون بهت بیفته 354 | یه هورا و یه کف مرتب 355 | هیشکی صداتو نمی شنوه 356 | هنوز نرفتی رو ایوون؟ 357 | وای، بد جور زخمی شده 358 | وای چادر زدن سخته 359 | عاصف گوگول مگولی 360 | نمیشه رفت تو، دنبالش 361 | میدان دید نامحدوده 362 | می گیرمش، بعدش میارم 363 | من زیاد اذیتش می کنم 364 | من اون ابر می شناسم 365 | ممنون، کمک نمی خوام 366 | ما الان خیلی بالاییم 367 | قول میدین ولش نکنین؟ 368 | عینک اینا رو باش 369 | صبر کن، صبر کن، بمون 370 | سلام آقای محمدی 371 | درختان بلوط سایه دار 372 | داستانش مفصل و جالبه 373 | دارین چیکار می کنین؟ 374 | خوب اون موقع نداشتم 375 | چیز خوبی انتخاب کردی 376 | چون اینطوری می تونم 377 | پیش به سوی ماجراجویی 378 | باید سه بار دست بزنی 379 | با چشمای کوچیک و براق 380 | آهای سگتون پیش ماست 381 | جنگ جهانى بعدى پایانى براى زمین خواهد بود 382 | عکس چپ، اولین مصاحبه‌ش بعد خروج از ایران 383 | صبحونه روز جمعه باید اینطوری باشه ولاغیر 384 | اما حیف که الان حسش نیست،باشه جمعه بعدی 385 | صدای همه خواننده هارو در میاره عالیه 386 | پیرمرد فقیری که بهترین مرد جهان شناخته شد 387 | عکس پروفایل ۹۹ درصد از تازه عروس و دامادا 388 | عشق خالصانه پدر به فرزند به روایت تصویر 389 | نحوه خبر بد دادن ما مازندرانی ها 390 | بخدا آرزومه همه ی سیگاریا، سیگارو ترك كنن 391 | اونجا بود که فهمیدم از دانشگاه اخراجم کردن 392 | سپس همسر فلج خود را روی ویلچر قرار میدهیم 393 | میشه پروژه رو با هزینه کمتری جمعش کنیم؟ 394 | از آخرین تلاش های صداسیما برای جذب مخاطب 395 | تو فینال باختیم میگه قهوه ای شدین 396 | دیدیم اینا هم كلا جمع شدن 397 | از اساتید و سلاطین تقلید صدای سگ 398 | تو زندگی ما فقط آب و هواس که تغییر میکنه 399 | انتقام، بیشتر از همه به خودت زیان میرسونه 400 | -------------------------------------------------------------------------------- /sentences02.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | ممنون، بهترین دوست 2 | پس می‌دونی که کی هستش 3 | می‌خواییم که شاد باشی 4 | باشم ولی ،عاشقتم ،مرد 5 | قضیه برای چندماه قبله 6 | خودت هیچ نظری نداری ؟ 7 | باید باهاش حرف بزنم - 8 | چی می‌خوایی بهش بگی ؟ 9 | تو یه بخشنده ای 10 | از همه‌ی راه‌های دیگه 11 | عذر می خواهم؛ خواهشاً 12 | ! یه ماشین واقعی بگیر 13 | خوب شروع کن و نگاه کن 14 | عذر می‌خواهم،باید برم 15 | اوه! نگاه كن! -چی من؟ 16 | .به كشور ما خوش آمدید 17 | آخرشو لو دادم؟ درسته؟ 18 | چطور این اتفاق افتاد؟ 19 | وگرنه پات حساب می كنن 20 | !من باید از اینجا برم 21 | خوشحالم كه مشكلی نیست 22 | وقتی "فرانكی" را دیدی 23 | خب ، تو چیكار می كنی؟ 24 | ده سال پیش دوست داشت" 25 | .برتری منو لمس كرد 26 | تو مستحق مردی هستی 27 | اگه قبلش بدی نمیخوابه 28 | خوبه چون من گوش نمیدم 29 | ولی اون کار بدی نکرده 30 | ببین تو اشتباه نمیکنی 31 | دلم واسه زهرا تنگ شدم 32 | تو دختر شلوغ شماره دو 33 | میشه این مال من باشه؟ 34 | این چیزیه که این میگه 35 | این کاریه که من میکنم 36 | میدونی چه کار میکنیم؟ 37 | بیا واست صبحونه میخرم 38 | خدایا ببین چه چاق شده 39 | دوست داشتی باشه ایمان 40 | قبل از اینکه شروع کنی 41 | حالا باید یه مار بخرم 42 | میدونی الان چی میخوای 43 | سعی میکنیم ساکت باشیم 44 | به پیشونیش چسبوندید ؟ 45 | زیاد هم اهسته راه نرو 46 | من موقتا نیومدم اینجا 47 | بهم نگفته بودن اینقدر 48 | بزار اینجوری برات بگم 49 | تو پنج سال اینجا بودی 50 | ولی اون الان با ایمان هستش 51 | پس سعی کن بیخیالش بشی 52 | کارت عالی بود دوست من 53 | تو خیلی باهوش و بانمکی 54 | چند وقته اینو میدونی؟ 55 | بیاین یه کم حرف بزنیم 56 | خوب خلاصه بگم 57 | باشه نمیخواد جواب بدی 58 | من قبلا این کارو کردم 59 | میخوای یهو بری سراغش؟ 60 | فقط ببینم چی پیش میاد 61 | خوب حالا من عصبی هستم 62 | و بعدش چه میدونم مثلا 63 | میبینمتون من باید برم 64 | نه کل بسته رو نگه دار 65 | خوب میشه نفری 28 هزار تومن 66 | اوه ببخشید حواسم نبود 67 | نه ببین این تولد منه. 68 | ولی صبر کنین بازم هست 69 | اگه شما احساستون اینه 70 | شاید مشکل از ما نباشه 71 | خوبم من الان وکیل شدم 72 | آره مال مام مزخرف بود 73 | این پسر کوچیکه من هست 74 | روزی با بچه در اتوبوس 75 | این خیلی خنده دار هست 76 | چی توی این کلوچه هست؟ 77 | من به کیوی آلرژی دارم 78 | ما اون رو نگه میداریم 79 | یالا، ما نگهش میداریم 80 | اون یه زن خوشکل داره؟ 81 | ما وسایل کافی نیاوردیم 82 | این یه چیز احساسی هست 83 | ما یکی داریم، طر ف چپ 84 | قلب من داره میتپه 85 | من دنبال یه کتاب هستم 86 | که توی اون یه بچه هست 87 | اون تمیزشون نکرده بود 88 | برادر زاده کوچولوی من 89 | پسر کوچولوی من چطوره؟ 90 | فرار کن حمید، فرار کن 91 | من وزنم رو بالا بردم؟ 92 | نمیتونم دستهارو ببندم 93 | و ما باید تغییرش بدیم 94 | تو منظور من رو میفهمی 95 | اگر اسم کاملش رو گفتی 96 | موضوع یه چیز دیگه هست 97 | متاسفم، به من نگاه کن 98 | واقعاً؟ این خیلی خوبه 99 | فقط صورت حساب ، لطفاً 100 | . تو میدونی من دارم 101 | و ما برای ناهار رفتیم 102 | من به حرفت گوش کردم و 103 | من اون رو متعاقد کردم 104 | یه وقت خوب پیش نیومده 105 | اما حالا با ایمان هستم 106 | سلام ایمان. سلام ایمان 107 | همه بچه ها اینجا هستن 108 | این داستان واقعی نیست 109 | ظاهر محصول ما چطوریه؟ 110 | من نکته مثبتی نمیدونم 111 | مسئله یه چیز دیگه هست 112 | همیشه با تو هستم، آرش 113 | من کت تو رو بر میدارم 114 | این غیر قابل باور هست 115 | اون داره پرینت میگیره 116 | "در یه تابستان بود. " 117 | . . منظورم این بود که 118 | تو با اینها ضدیت داری 119 | !قوزک پای من خپل نیست 120 | من یه هدیه کوچیک دارم 121 | همه میدونن که اون هست 122 | فقط یه جست و خیز بزرگ 123 | نه، اون ناپدری من هست 124 | هی، اومدی توی صف رفیق 125 | من حرف اشتباهی میزنم؟ 126 | تو میتونی 127 | این ژاکت احمدی‌نژاد هست 128 | نه من تو رو تکون میدم 129 | من آروم آروم باید برم 130 | نه شغلی، نه دوست پسری 131 | من فقط دو لیوان خوردم 132 | ما امشب یه کاری داریم 133 | این موکل محبوب من هست 134 | . نگه داری میکنه. 135 | تو چیکار میخوای بکنی؟ 136 | هی، تو متخصص لثه هستی 137 | نه، بزار من تمومش کنم 138 | ارتباطمون رو بهم زدیم 139 | چطور شد نرفته برگشتی؟ 140 | و اسمش خانم نصیری بود 141 | پس تو اینجا کار میکنی 142 | این واقعاً حقیقت داره 143 | چطور این اتفاق افتاد؟ 144 | البته که تو درست میگی 145 | هی، مامان ، شاد هستی؟ 146 | من میخوام با تو برقصم 147 | با آبجوی میمون درخشان 148 | یادتون رفته، در بازه. 149 | من دارم بهش فکر میکنم 150 | ولی، بلیطهای باغ وحش؟ 151 | من این رو احساس میکنم 152 | من تو رو تو فیلم دیدم 153 | تو اونجا چیکار میکنی؟ 154 | یکی یه مقدار آب بریزه 155 | تو جراتش رو نداری، نه 156 | روحانی اون گفت، آره 157 | تلنگور زدن رو تموم کن 158 | تو اول منو تلنگور زدی 159 | این خیلی وحشیانه هست. 160 | . حمید به من گفت که 161 | تو اینجا چیکار میکنی؟ 162 | از دیدنتون خوشحال شدم 163 | فکر کنم دو حرف وسطش هم 164 | یه موش تو کابینت دیدم 165 | بار دیگه بابت نگهداری تشکر میکنم 166 | امین ، خواهش میکنم به 167 | اینجا یه محیط کاریه و 168 | اَه ، چرا اینُ گفتی ؟ 169 | می خوای بابک رو بکشی ؟ 170 | تو بهش اعتماد نداری ؟ 171 | میشه منم باهات بیام ؟ 172 | سلام . ریچل گرین هستم 173 | خب مجبور شدم بیارمشون 174 | من گفتم مراقبشون باشی 175 | سلام ، مالی اینجاست ؟ 176 | تو مواد رو اماده کن 177 | ببین ، خودت که میدونی 178 | من نمیفهمم تو چی میگی 179 | "برای بهترین دوستم. " 180 | نه، اون چیز قشنگی هست 181 | اوه، من اونها رو شستم 182 | چون مهسا خرچنگ تو هست 183 | . از اونجا من داشتم 184 | . با نگه داشتن و. 185 | چیزی رو مستثنی میکنی؟ 186 | این بخاطر تو و من هست 187 | من نمیتونم به جشن برم 188 | این اولین قرار ما هست 189 | من اینطوری فکر نمیکنم 190 | من دیگه اصلاً نمیخندم 191 | وای، اونجا رو نگاه کن 192 | خوبه، این احساس خوبیه 193 | دیدن تو خیلی عالی بود 194 | اون حالا یک از ما هست 195 | ما میخواستیم بریم شام 196 | . این، این میشله هست؟ 197 | نه،نه، هنری دومیش هست 198 | این زنگ اجاق گاز هست؟ 199 | چوب چوگان من ور دیدی؟ 200 | پس این مرد مرموز کیه؟ 201 | من نگهش میدارم ، بابا 202 | کی من این حرف رو زدم؟ 203 | من متاسفم در مورد 204 | چی، تو خالکوبی کردی؟ 205 | تو به تمرین نیاز داری 206 | هی، چه تابلو آب قشنگی 207 | باید به اون زنگ بزنم؟ 208 | تم هم مجبوری قبول کنی 209 | یه گربه واقعاً بد بود 210 | از جلوی من برو اونطرف 211 | ادی، جوئی اون رو دیده 212 | اون بهترین برنامه هست 213 | نیازی به این کار نیست 214 | اون یه چیز بزرگی نبود 215 | بیا، حالا نوبت تو هست 216 | شماره سحرآمیز تو چیه؟ 217 | خوب، حالا نوبت تو هست 218 | من با سعید خوب بودم 219 | که من همیشه داشتم 220 | اوه، درسته، بسیار خوب 221 | اون واقعاً دردناک بود 222 | چرا این حرف رو میزنی؟ 223 | اون غیر قابل باور بود 224 | سگهای سنگیش گفته بودم 225 | معذرت میخوام، باد تو؟ 226 | این کوچکترین رقمش هست 227 | اون یه نقش بی رنگ هست 228 | این یه مسئله شغلی هست 229 | اون میوه هات رو بردار 230 | فرودگاه میرید، درسته؟ 231 | این خیلی غم انگیز هست 232 | . . چقدر لازمه برای 233 | اون یه تیکه طالبی هست 234 | چرا، چه اتفاقی میفته؟ 235 | کدوم رو انتخاب میکری؟ 236 | هی، تو داری بهتر میشی 237 | - ما تو رو دوست داریم 238 | اوقات خوشی داشته باشی 239 | اینجا، اینطوری بغل کن 240 | اینجا، این رو نگاه کن 241 | اون رو از مغازه پس بگیرم. 242 | اونها همدیگه رو دارن. 243 | بسیار خوب، این عالیه. 244 | سعید من یه سوال دارم. 245 | کتاب جامع اسم کودکان. 246 | - من باید تو رو ببوسم 247 | باعث شد حالم بدتر بشه 248 | فوتبالدستی وجود داشته 249 | این خیلی هیجان انگیزه 250 | اون به من گفت خداحافظ 251 | و یه مقداری حروف هستن 252 | ولی خیلی هیجان انگیزه 253 | من اینطوری فکر نمیکنم 254 | از قهوه تون لذت ببرید 255 | بسه دیگه دیگه حرف نزن 256 | بیا هاپو ساندویچ بخور 257 | دارین شوخی میکنین نه؟ 258 | ببخشید ما متوجه نشدیم 259 | باشه مرسی بازم متاسفم 260 | این اصلا شعار من نیست 261 | من با دامپزشک حرف زدم 262 | مردم اونورا خیلی خوبن 263 | من میدونم سگتون کجاست 264 | میخوام برگردم به بازی 265 | ولی میدونی چی باحاله؟ 266 | اسمم تو دفتر تلفن هست 267 | خوب ساعتم تیز و فلزیه 268 | شما پدرشونو در آوردین 269 | چطوره فقط مادرشو بگیم 270 | نمیتونی اونو دعوت کنی 271 | نه نه حتما پدر میتونه 272 | وای شام عالی بود مرسی 273 | مرسی که به دنیا اومدی 274 | غذا و نوشیدنی رو میزه 275 | انقدرام ساده نیست وحید 276 | داشتم فکر میکردم شاید 277 | وحید اون عینک مال کیه؟ 278 | شما میتونین فرار کنین 279 | آرش همش زیر آب بوده 280 | باید روزشو معلوم کنیم 281 | اگه قاطی بشن چی میشه؟ 282 | چرا همچین فکری میکنه؟ 283 | من فردا با کشتیم میرم 284 | مرد همچین کاری بکنه ؟ 285 | بودم ، چرا من ندیدم ؟ 286 | خب چی شد که بوسیدیش ؟ 287 | من با این یارو همکارم 288 | برای چی ازم می پرسی ؟ 289 | من پیغامش رو پاک کردم 290 | زنده تو آتیش بسوزید ؟ 291 | خب ، چرا بهت دروغ بگم 292 | خودم رو مقصر میدونستم 293 | ولی اون پدر بچه منه 294 | نیازی نیست متاسف باشی 295 | بازم می کوبمت به زمین 296 | زوم کن تا تو عکس خراب نشم 297 | شنیدی اون یارو داد زد 298 | نوکش رو نیگا کنید 299 | من همه جا دنبالت گشتم 300 | یکم نگران این بودم که 301 | من هیجان زده هستم 302 | رآس ، اینجا چه خبره ؟ 303 | من نمی اومدم اینجا 304 | آره به نظر منطقی میاد 305 | چون به آذر قول دادم 306 | منم تو آینده ات هستم؟ 307 | تو جدی کالسکه میخوای؟ 308 | از من دور شو گفتم نه 309 | خوب حداقل مطمئنیم زنه 310 | باورم نمیشه شوهر داره 311 | عزیزم درست میشه باشه؟ 312 | من حرف مفت زیاد میزنم 313 | ببین امشب چه کاره ای؟ 314 | منم میگفتم باشه قبوله 315 | برداشت و مثل یه زن شد 316 | چرا سر ِ کارت نیستی ؟ 317 | بده ببینم , بده ببینم 318 | ممنون که سعیت رو کردی 319 | چطور تونستی بهش بگی ؟ 320 | حتی با بهترین دوستت ؟ 321 | عضلات ِ بدنت رو شل کن 322 | خب , اوضاش خیلی خرابه 323 | که همین کار رو هم کرد 324 | چرا لباس نپوشیدین ؟ - 325 | چطور اینجا جای تویه ؟ 326 | بچه ها می دونین چیه ؟ 327 | خیلی هم چیز مهمی نیست 328 | فیبی ! چقدر خوشگل شدی 329 | سلام ریچل , خونه ای ؟ 330 | پوره ی لوبیا خورد بهم 331 | یا نده ! هر جور راحتی 332 | اون با کسی رابطه داره 333 | چیکار دارین می کنین ؟ 334 | چون الان شرت پام نیست 335 | منم گفتم خیلی خب باشه 336 | قضیه چی بود به نظرت ؟ 337 | باشه ! خیلی خب , باشه 338 | می خواستم برم حاضر شم 339 | می خوام که اونجا باشی 340 | همین فکر کنم خوب باشه 341 | الان گفت صادر شونده ؟ 342 | می خوام دست به کار شم 343 | مخالف مرد چیه ؟ مربّا 344 | جویی نخور ! خیلی داغه 345 | چرا همش دنبال ِ منی ؟ 346 | من قبلا اینطوری نبودم 347 | میدونی منظورم چیه ؟ 348 | اون از من خوشگل تره ؟ 349 | نازی دوست داره شبا بخوابه 350 | می خوام بچه دار بشم 351 | اسم اون یارو چی بود ؟ 352 | می خوای چیکار کنی ؟ 353 | تو کی رفتی بانک اسپرم 354 | به خاطر من بیخیالش شد 355 | می خواد استفاده کنه ؟ 356 | نه نه ! تقصیر تو نیست 357 | می شه خاموشش کنین ؟ - 358 | نوشتم , ببین ؟ همش رو 359 | من عاشق اون فیلم بودم 360 | اینطور فکر می کنی ؟ - 361 | اوه این اصلا خوب نیست 362 | حدس بزنین کی اینجاس ؟ 363 | نه من نیستم خداحافظ - 364 | دقیقا همینجوری گفتن ؟ 365 | چی داری می خری اینجا؟ 366 | اینجا منتظر من بودی ؟ 367 | نه یه وسیله سرگرمی که 368 | : اساس هر رابطه سالمی 369 | و سکس با آدمهای مشهور 370 | مال تو چه کسانی هستن؟ 371 | تمام زیرش پر چسب هستش 372 | خوب الان به کی رسیدی؟ 373 | .نه ، میخام ذوبش کنم- 374 | .اوه ، خوب پس الان نه 375 | . نزدیک و صمیمی و 376 | لنگه کفش پرتاب کردن و 377 | باید قبلش نوبت بگیرم؟ 378 | .من انتخابهام رو کردم 379 | درباره زبون صحبت کردن 380 | شاید خط‌کشم مشکل داره 381 | الان تا حدودی می دونه 382 | وقتی تو تلفن بهش گفتم 383 | خیلی باهاش ریلکس هستم 384 | میخان قهوه خونه بکننش 385 | سلام ، چی فکر می کنی؟ 386 | نمی دونم. کارای زنونه 387 | شما که فلوت نمی زنید- 388 | ویدئو می ترسه. تشنته؟ 389 | .البته خوب لیموناد نه 390 | منم اینطور فکر می کنم 391 | .آره. از حراجی خریدمش 392 | اگه از شوهر قبلی آذر 393 | من آقای فلاحی هستم 394 | من واسه اون نقش عالیم 395 | !یه بسته از سلطان تشک 396 | شما خانوم محمدی هستین؟- 397 | تو رو خدا خواهش میکنم 398 | جاش کنار پنجره آمادست 399 | تو آشپزخونه میز نبود؟ 400 | براش عطسه سرو می کردم 401 | به دردتون که نمیخوره- 402 | توی یه اتاق بند نمیشن 403 | .میخام برم سوشی بخورم 404 | .این تختخواب مونیکاست 405 | چون اون نقش خیلی خوبه 406 | دیگه نمیتونم تحمل کنم 407 | چرا نمیتونی بری پیشش؟ 408 | بعدش جان بود ، پستچیم 409 | انگار الان هیچی نداری 410 | سلام ، چندلر اینجاست؟ 411 | .اگه بگم خودشو می کشه 412 | .دارم میرم دندونپزشکی 413 | فکر کنم حوصلش سر رفته 414 | حالمون خوبه ، مگه نه؟ 415 | باید حواسش روپرت کنیم 416 | .اونا آخر درست حسابین 417 | ای کاش اشتباه می کردم 418 | .نه ، تو دفتر کار اون 419 | هنوزم اونو دوست داری؟ 420 | پسر کوچولوی من چطوره؟ 421 | !و همه زنده هستن. 422 | باید به یکی زنگ بزنیم 423 | .سر راهشون قرار بگیره 424 | .نمیتونیم با هم باشیم 425 | مردم دارن نگاه میکنن- 426 | .خداحافظ ، دوست من 427 | خوب ، خانمها و آقایان 428 | تو رو در آغوش می گیرم 429 | منم میتونم بازی کنم؟- 430 | !تقریبا خورد تو صورتم 431 | میخای همون جلو بمونی؟ 432 | بعد از گرفتن توپ بود- 433 | قبل از گرفتن توپ بود- 434 | این اولین امتیازم بود 435 | .از این جور مضخرفات 436 | !یه دختر جلوش رو گرفت 437 | .تهران میان دیگه 438 | .جغرافیای حماقت کافیه 439 | !و آشپزی تماشا می کنی 440 | خوب منم میخام بکشمشون 441 | .و ما دو امتیاز عقبیم 442 | !زود باشین! عجله کنید 443 | !بزار برم ، بزار برم 444 | !محاله ، بزار من برم 445 | !بده به من! بزار برم 446 | روز پنجم مشکل گشا بود 447 | منم خوشحالم که برگشتی 448 | مسلما اونکارو می کنیم 449 | رستوران و میره سر کار 450 | نقشه بابانوئل که نیست 451 | اما ، اما منو نیگا کن 452 | مسلما وقتی همدیگه رو داریم 453 | من حتی بامزه هم نیستم 454 | من الان روی تی شرت ها 455 | البته من امیدوار بودم 456 | بسته بندی کنید تا برم 457 | و اما رو با خودش برده 458 | احتمالا تو فکر می کنی 459 | میشه قرار حسابش کرد ؟ 460 | تو رو دیده و بعد رفته 461 | گرفتن جلوی صورتت و مثل 462 | .من داشتم جیغ می زدم 463 | حدود ساعت ده کجا بودی؟ 464 | امیدوارم بابا موفق بشه 465 | .پنج دلار برای هر جعبه 466 | .آره سارا ، هر چی باشه 467 | .تا من بتونم تماشا کنم 468 | .دارم میرم ، دارم میرم 469 | .اون یکی از قدیمی هاست 470 | .میخاستی تو کار مد بری 471 | دقیقا ، چطوری دنبالشی؟ 472 | میدونی دیگه چی بامزست؟ 473 | !اوه ، خدای من! عاشقشم 474 | !اون به دردتون نمیخوره 475 | دویست و هفتاد و هشت تا 476 | .کلوچه بادامی داره 477 | !خدایا هممون رو حفظ کن 478 | .کیسه قهوه استفاده کنی 479 | نباید این کارو می کردی 480 | ولی طرف خیلی زرنگه 481 | .می دونم عزیزم. متاسفم 482 | و زنگولم هم صدا می کنه 483 | پس اون فقط یه مرد خوبه 484 | تازه این قسمت بدش نیست 485 | -------------------------------------------------------------------------------- /sentences03.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | .اون دینا هستش نه جینا 2 | هی ، ببین ، گوش کن 3 | .نمیخای که عصبانیش کنی 4 | اون شیشمین نفریه که به 5 | گزارش پیشگامان کمک کنه 6 | بیشتر از دسر مادربزرگش 7 | !اون با من به گور میره 8 | مطمئن نبودم که کدومشون 9 | معمولا این کارو می کنم 10 | .اگه میخای بزنیم ، بزن 11 | نه ، این کارو نمی کنی- 12 | ولی ببینم ، گنده هستش؟ 13 | گیاه شناسا خیلی منزوین 14 | اون کراوات دایناسوریه؟ 15 | گروه موزیک مشهوره؟ 16 | میتونی باهاش تنها باشی 17 | .ولی ازش خوشم اومد 18 | تو برنامه زوم که نبودم 19 | چون موزیکی در کار نیست 20 | و خواستم این کارو بکنی 21 | وقتی تموم شد برش گردون 22 | بدون هیچ چیزی درون آن؟ 23 | الان هم که لمست می کنم 24 | خالی تر به نظر می رسی؟ 25 | !از طرف سعیده. حشره عشق 26 | مثل اونی که تو شعر بود 27 | !تو اصلا منو نمی شناسی 28 | درباره بچم "پرسیوسا"ست 29 | الان احساس بهتری داری؟ 30 | اول لباس تنشه ، درسته؟ 31 | عزیزم ، منم دوستت دارم 32 | فکر می کنی کسی نیست که 33 | فکر کنم الان خیلی زوده 34 | من ناهار ساعت 11 خوردم 35 | من همه جوره هواتو دارم 36 | .یه شام مختصر درست کنه 37 | یعنی اگه تو فریزر باشه 38 | و میگی این واست عجیبه؟ 39 | بسکتبال چطور پیش میره؟ 40 | .پرتاب 23 امتیازی بکنم 41 | از عرفان خوشتون نمیاد؟ 42 | .دوباره بهت زنگ می زنم 43 | .اول ، این یه هدیه هست 44 | باشه ، یه کاریش می کنم 45 | با "تابناک" چه می کنی؟ 46 | باشه ، رمزی حرف می زنم 47 | .اوه ، بچه ها اونجایید 48 | واسه بدنسازی آماده ای؟ 49 | چطور میتونم راحت باشم؟ 50 | هنوزم دوستایی هستیم که 51 | دو استایل متفاوت دارین 52 | بگو که همیشه در کنارمی 53 | خوب ، اسم آهنگ بعدیم 54 | چطور فهمیدی من اینجام؟ 55 | واسه همینم اخراجم کردن 56 | خوب ، آبشارت بلند بود؟ 57 | آره ، باید برم دستشویی 58 | اینطوری بیشتر حال میده 59 | از خدامه که باهات بیام 60 | خوشحالم که با من میائی 61 | میتونم اینو قرض بگیرم؟ 62 | تا حالا اینقدرشو ساختم 63 | بهم دوای میوه کال دادش 64 | !مثل ریچل تو دبیرستانه 65 | انگلیسی حرف نمیزنه 66 | دارم میرم فتوکپی بگیرم 67 | اسمش میثم پشت بتونه ایه 68 | شماره فروشگاه اشتباهیه 69 | اصلا وقت ایستادن ندارم 70 | می فهمم و واست خوشحالم 71 | این تنها کاریه که بلده 72 | .میشه به محسن بگی. 73 | .بعدش با هم دعوامون شد 74 | امیدوارم که اتفاقی 75 | .بعدش با هم دعوامون شد 76 | " ماجرای " صبح روز بعد 77 | آره میتونی ، خیلی زیاد 78 | زندگی میکنه ، حس میکنم 79 | متاسفم. این کارو کردم- 80 | از خودم متنفر بودم 81 | .فکر کردم رابطمون مرده 82 | .سفارش یه پیتزا شبیه 83 | .این کارو بهتر نمی کنه 84 | به داد کشیدن سر همدیگه 85 | اونا تو جدایی بودن 86 | پنجشنبه شب ، 5 تا بلیط 87 | .بریم کلبش ، اسکی کنیم 88 | طبق قانون رفتار می کنم 89 | .چیه؟ مال من رنگ نداره 90 | یه جای استراحت اونجاست 91 | خیلی خیلی به درد بخوره 92 | .باید به سعید زنگ بزنیم 93 | سوزان خیلی خوشحال میشه 94 | بریم واسه ذخیره بگیریم 95 | کجایین؟ پیداتون می کنم 96 | یه نفری میخای حرف بزنی 97 | !به کمکت احتیاج داریم- 98 | شماها باورنکردنی هستین 99 | میشه یه کم متمدن باشن؟ 100 | ببین ، شماها باید برین 101 | باید ماشین رو برگردونم 102 | سلام ، ببخشید دیر کردم 103 | .می دونستم خوشحال میشی 104 | همیشه غیر قانونیه ، جو 105 | .اوه ، با آلیس. ببخشید 106 | واجد شرایطی رو می بینم 107 | قبلا دربارش حرف نزدیم؟ 108 | چی ، مسئله سن رو میگی؟ 109 | من با اون بیرون نمی رم 110 | یا یه اهانت باورنکردنی 111 | آره ، مبلغش خیلی زیاده 112 | تو بهترین رفیق داریوشی؟ 113 | میتونیم کوچیکترش کنیم؟ 114 | این کارا چه معنی میده؟ 115 | مالیات رو دو برابرش کن 116 | فکر میکنم تو عالی هستی 117 | بچه ها ، خواهش می کنم 118 | به عنوان معشوقه من. 119 | من یه جورایی عاشقت شدم 120 | که توی فیلم واقعی باشی 121 | !واسه دربازکن جعبه شیر 122 | .شاید به این خاطر که 123 | و حالا همشون ازم میخان 124 | بقیه وسایلم کجاست؟ 125 | اوه ، تو یه مرد کوچیکی 126 | عصر دلنشینی داشته باشی 127 | بچه ها بعدا می بینمتون 128 | .و پیت هم دیوونه منه 129 | این تو نمایشنامه نیست- 130 | نمیتونم این کارو بکنم- 131 | ، میخای پیش سعید برگردی 132 | واسه هردومون راحت باشه 133 | اگه میشه نشنیده بگیرید 134 | مدیر برنامه هات زنگ زد 135 | جدی تو یه انترن هستی ؟ 136 | میشه باهات صحبت کنیم ؟ 137 | و همچنین ، شما چطوری ؟ 138 | با تهیه کننده صحبت کنم ؟ 139 | دوران خیابان خوابی منه 140 | رآس ، از دیدنت خوشبختم 141 | تو یه عالمه تجربه داری 142 | تا بتونی راحت سر بخوری 143 | فردا بیا تا ازت یه تست بگیرم 144 | یکم ریتمش رو بیشتر کنی 145 | دیدید ؟ هنوز هم تو حسه 146 | آره ، ببین این چطوره ؟ 147 | بودی ازت زورگیری کرد ؟ 148 | احتمالا خیلی خوشت میاد 149 | آت و اشغال های خیابان 150 | چی باعث شد این همه سال 151 | که ازت زورگیری کرده ؟ 152 | خیلی عالیه که می بینمت 153 | " ماجرای " خونه عروسکی 154 | عیبی نداره. مشکلی نیست 155 | تو واسه من کار نمی کنی 156 | بینگ؟ فامیلی عالی هستش 157 | .بوقلمونت آمادست" هست" 158 | !پرخاش گری نمی کنن 159 | غروب زنده نیویورک نیست 160 | .توئی ، یه لحظه صبر کن 161 | ازم میخای که ازت بخام؟ 162 | دلیلی واسه موندن ندارم 163 | میخای بریم لیوان رنگی؟ 164 | ریچل ، چرا تماس نگرفت؟ 165 | .و تقصیر ریچل هم نیستش 166 | با تعهد و صمیمیت و 167 | سعید ، لازمه یه خورده 168 | خدای من! شماها سالمین؟ 169 | " ماجرای " جوجه و اردک 170 | !دارم میرم تو تلویزیون 171 | به خاطر مراقبت نامناسب 172 | معمولی یا بدون کافئین؟ 173 | .قبول می کنم؟ نمی تونم 174 | خوب ، دربارش فکر کردی؟ 175 | نمی تونم این کارو بکنم 176 | باشه ولی این دفعه آخره 177 | همه روز رو کار می کردم 178 | .این چیزی نیست که گفتم 179 | سه دلارمون بر می گرده؟ 180 | .نمیخام خیلی زیاد باشه 181 | حالا 100 تا از تو هستن 182 | باید برگردونیش فروشگاه 183 | .بعدش بردمش به پناهگاه 184 | !کاری که کردی ، فکر کن 185 | باید سعیمون رو بکنیم؟- 186 | حالا منم دوست پسر دارم 187 | !با " کیت " آشنا میشین 188 | امیدوارم ازش خوشش بیاد 189 | !چیه؟ مونیکا ، می ترسم 190 | .تماس شما برای ما مهمه 191 | با چهره اون و سینه اون 192 | .نه ، خودمو مشغول کردم 193 | حالا دوباره منو میخای؟ 194 | .تماس شما برای ما مهمه 195 | .ولی هیچ اتفاقی نیفتاد 196 | .خیلی خیلی متاسفم جویی 197 | !دو برادر که یکیش مرده 198 | میخایم بریم شام بخوریم 199 | .نیستم ، من حسود نیستم 200 | به نظرتون واسه تابستون 201 | .همه شب رو منتظرت بودم 202 | کی داره از اینجا میره؟ 203 | قبلا نتونستم پیدات کنم 204 | .خوب واسه موزه ها بمون 205 | شبیه عطسه بود یا بهتر؟ 206 | .خوب ، اینم قهوه خونست 207 | اوه ، اون با نمکه فیبز 208 | "باید با هم صحبت کنیم" 209 | من رو با اون یکی بگیره 210 | پس یکیشون رو انتخاب کن 211 | ولی جانسون واقعا حساسه 212 | !این خونه خارق العادست 213 | جویی ، اونو بزارش زمین 214 | فکر می کنم بدونم چطوری 215 | .قایم موشک بازها هستین 216 | یه چک 50000 دلاری برای 217 | میتونی یه کم پول بچینی 218 | یه کم خشکه ولی همه ازش 219 | اون مثل بقیه مردم نیست 220 | نه اینکه خوش طعمش بکنم 221 | فکرهای خیلی زیادی کردم 222 | .چون در غیر این صورت 223 | دکتره دستش بهش می رسه 224 | مثل یه جور کشتی گرفتنه 225 | .منم نمیخام آسیب ببینم 226 | بهم قول بده که مواظبی 227 | .اون موقع به سختی زدمت 228 | !بهت بگن آشغالی ، خوبه 229 | من قهرمان نبرد نهائیم؟ 230 | میشونم چی میگی. میتونی 231 | نشون میدی ، راحت نیستم 232 | نه مسئله بی حرمتی نیست 233 | باید از هم جداشون کنیم 234 | باشه ، اولاً ، نفس بکش 235 | .نمی خواست بچه دار بشه 236 | .با هم شراب سیب خوردیم 237 | درباره والدینم می دونه 238 | .واسه همین دنبالش گشتم 239 | اونا رو من آزمایش کردن 240 | !من دختر بهترین دوستتم 241 | البته که لیلی رو یادمه 242 | .بزار یه بار قبلش بکنم 243 | .خوب بابا ، آروم باشین 244 | .ناخنهاش رو لاک می زنی 245 | دور اتاق دنبالش می کنی 246 | شلوارت رو که درنیاوردی 247 | باید چیزی تو خونش باشه 248 | که بهم بگه بابام کجاست 249 | !آهان ، درسته. تو بودی 250 | خوب ، بزار به سعید بگم 251 | دوباره همون صدای عجیبه 252 | چرا دارم به تو می گم؟ 253 | .همه صبحها هم نبودش 254 | فکر می کنم بتونم بفهمم 255 | .احمق و خودخواه بودم 256 | من یه کم واست می گیرم- 257 | از چاله من استفاده کنی 258 | واقعا و حقیقتا اینطوره 259 | یه کاری بکنی؟ اینطوره؟ 260 | .متن خودکشی وجود داشته 261 | آره ، سعید حالت خوبه؟ 262 | اونها اصلا درک نمی کنن 263 | ولی فشار زیادی روم بود 264 | ، بعضی وقتها ، نیمه شب 265 | تو دنبال خانوادت اومدی 266 | چند بار باید بهت گفتم؟ 267 | .اون واسه دبیرستان بود 268 | ژاکت جایزه اونو پوشیدی 269 | هیچ وقت نمیزارم بخوردش 270 | باید برم یه تماس بگیرم 271 | یه زن تو اون گربه هست؟ 272 | .ما اونو دور نمیندازیم 273 | ساخت محکم ، خیلی جادار 274 | !هنوزم اون رو داری 275 | یه خورده روابط کم میشه 276 | نه ، هنوزم شرت می پوشن 277 | روت رو اون طرف می کنی؟ 278 | اوه ، خدای من. چی شده؟ 279 | وقتی یکیشون بر می گرده 280 | .بیا اینجا ، بیا اینجا 281 | بعضی وقتها خودم اونجام 282 | می فهمی که منظورم چیه؟ 283 | .نه ، ولی آگهی نگاه کن 284 | دکتر وینبرگ قول دادیدن 285 | که هیچ وقت این رو نگین 286 | .که رفته و منم سردمه 287 | !واکمن من رو هم پس بده 288 | پاپ کجا زندگی می کنه؟- 289 | چرا باید چیز بدی باشه؟ 290 | کوفته ی تو رو دوست دارن 291 | نمی دونه ما عوضش کردیم 292 | مامان ، ناخنت رو نخور 293 | فکر می کنم اینطور باشه 294 | با یه تاریخ خیلی غمناک 295 | تو یه شاهزاده کوچولویی 296 | از حساب بانکیم کم بشه؟ 297 | شاید تا حالا نشنیدی که 298 | خوب مجانی انجامشون بده 299 | با دوستم رفتار نمی کنه 300 | پاهای خیلی خوشگلی داری 301 | .هر کاری بخای ، می کنم 302 | میشه شریک رقص من باشی؟ 303 | حالا دو دلیل وجود داره 304 | من یه سب زمینی گنده خوردم 305 | .مطمئنم که رقاصم نیستم 306 | بیا دوباره امتحان کنیم 307 | میشه لطفا بیایی اینجا؟ 308 | واسه پرداخت پول باشگاه 309 | همدیگه رو درک می کردیم 310 | اگه بخای رقص فوکس تروت یا تانگو تمرین کنی 311 | .آمادم با دخترها برقصم 312 | مارج یه دوست دختر داره 313 | از یخچال جویی بر داریم 314 | من می خوام اینجا بمونی 315 | یعنی جدی قبول می کنی ؟ 316 | خودت می خوای نصب کنی ؟ 317 | ما همچین کاری نمی کنیم 318 | ببین ، خیلی ازت ممنونم 319 | حالا تا ببینیم چی میشه 320 | میدونی ، ازدواج اول من 321 | با کی قراره ازدواج کنم 322 | منظورم اینه که من دوست ندارم تغییر کنه 323 | من قراره بزرگ تر بشم ؟ 324 | آره ، ازدواج چیزی بدیه 325 | هی ، می تونم کمک کنم ؟ 326 | برو واسه قرار دعوتش کن 327 | آره ، تنهایی خیلی سخته 328 | همیشه خود نمایی می کنه 329 | ممنون واسه نور ، عزیزم 330 | .خوبه که جامعه پزشکی 331 | جاش ، اینا دوستام هستن 332 | باید برم آماده بشم 333 | .من آدم خیلی خیلی بدیم 334 | واسه همین برای یه هفته 335 | خوب ، آماندا منو رسوند 336 | میتونم رو مبلت بخوابم؟ 337 | چطور به نظر میرسه وقتی 338 | .چیز عالی براش می گیره 339 | .واسه 60 نفر رو رد کنم 340 | خوب ، چرا باید رد کنی؟ 341 | همه از غذا خوششون اومد 342 | بر اساس یافته های اخیر 343 | بریم شوی موسیقی ببینیم 344 | نمی تونم دیگه برم خرید 345 | وقتی داری کادو می گیری 346 | از دست من خیلی ناراحته 347 | خونه من بوی عجیبی میده 348 | !عزیزم ، خیلی عاشقانست 349 | پول رو نگرفتی ، درسته؟ 350 | .و جایی نداریم که بریم 351 | .کنترلم رو از دست دادم 352 | هیچکی هم نیست بغلش کنم 353 | یه دقیقه صبر کن ، فیبی 354 | به هر حال وقتی گمش کنی 355 | تو چرا اینقدر ناراحتی؟ 356 | چطوری این رو بلد بودی؟ 357 | تو مدرسه یه کم می زدم 358 | کیبوردم دم دست نیست 359 | احساسات خیلی شخصیه. 360 | ممنونم بچه ها ، این جا گذاشتم. 361 | .می دونم چی فکر می کنی 362 | خوب امروز چه کار کردی؟ 363 | صبر کن ، بوس یا وضعیت؟ 364 | .رفیق ، یه لحظه وایستا 365 | این درست نیست ، درسته؟ 366 | من باید باهات حرف بزنم 367 | چون وقتی باهاش حرف زدم 368 | از پشت به من خنجر زدی؟ 369 | آره ، انگار خرابش کردم 370 | .نه ، فقط آهنگ آخری رو 371 | .اسم هم اتاقیتون چیه 372 | !درست نیست ، درست نیست 373 | . با اون فرار می کرد 374 | " که روش نوشته " ر . گ 375 | ریچارد بروک امروز هست؟ 376 | انگشتش رو بهم نشون داد 377 | دوستت ، چه کار می کنم؟ 378 | گانتر ، چندلر رو دیدی؟ 379 | .فکر می کردم تو چندلری 380 | دکتر ریچارد بروک نیستن 381 | .می دونم رسم دوستی چیه 382 | .نگو که من عاطفه ندارم 383 | دارن دنبال این می گردن 384 | یادت انداخت ، مگه نه؟- 385 | الان نمی تونه حرف بزنه 386 | فقط یه بار در هفته هست 387 | فکر کنم نشنیدی چی گفتم 388 | بامزه ترین آدم تو دنیا 389 | چرا بهش می گین گندالف؟ 390 | .به خصوص با طراحان هست 391 | اولین مقاله من چاپ شده 392 | با آیفون باهام حرف بزن 393 | .بهم یه فرصت بده تا- 394 | .من عذرخواهی لازم دارم 395 | !در حالیکه نمی کنیم. 396 | خوب ، اینو معذرت میخام 397 | باید بعد از اینکه رفتی 398 | چیزهای دیگه ای هم بودن 399 | از مهمونداری کنار بکشم 400 | فیبی ، یه دقیقه صبر کن 401 | پس بدون کافئین می خورم 402 | باید اینقدر بلند باشه؟ 403 | .نمیتونم بشنوم چی میگی 404 | اون زن رو خاک می کردی؟ 405 | فکر نمی کردم که دخترها 406 | .تو کار حقوقی هم نباشه 407 | درباره یه مدیری به اسم 408 | !نمی دونم چیه ولی بریم 409 | شادباد هانوکا ، مونیکا 410 | .هر کجا! من 20 تا دارم 411 | دیگه نمی تونم تحمل کنم 412 | میخام امشب اخراجت کنم- 413 | خوب می دونی ، شاید آره 414 | به یه چیز خاص گوش بدن؟ 415 | .و داشتم فکر می کردم 416 | .ولی شکایتی نمی کنه. 417 | ماجرای یکی با گربه هست 418 | نباید به یه مرد بگی که 419 | تا حالا با یه زن بودی؟ 420 | یه دقیقه پیش صحبت کردی 421 | لطفا بزارید بیام بیرون 422 | !مطمئناً اخراجت می کنم 423 | تو که نیشت بازه چطور ؟ 424 | فکر می کنی با مزه هست؟ 425 | داشتیم ناهار می خوردیم 426 | !حالا یه خواهر هم دارم 427 | باید عاشق حرف زدن باشی 428 | من داشتم تشبیه می کردم 429 | وقت داشتم تا لعاب کاری 430 | .تو روپوش سفید می پوشی 431 | دوست نیستیم ، خوب باشه 432 | بله ، بله ، سکس داشتیم 433 | خیلی از مردها نمی دونن 434 | !من جویی هستم! بازیگرم 435 | ما یه تشخیص دیگه داریم 436 | نه یه دستگاه قمار بازی 437 | این بار یکی انتخاب کنه 438 | بسیار خوب ، برابر شدید 439 | دوباره سؤال طرح می کنی 440 | سینه یه زن رو لمس کرد؟ 441 | یه کیف هم دست می گیره- 442 | یه چیزهایی انتقال میده 443 | !اون جعبه رو بزار زمین 444 | !این آپارتمان دخترهاست 445 | تشکهام رو از دست دادم- 446 | فیبز ، بشقابت رو بردار 447 | .یه جالباسی جدید میخام 448 | خوب ، حداقل لباس خوبیه 449 | هیچ احساسی بینتون نبود 450 | .و صدای بوس می دادن. 451 | من همیشه خانه دار هستم 452 | .می تونم این کارو بکنم 453 | امروز کیف پولتون رو. 454 | تو فروشگاه جا گذاشتید؟ 455 | .به بازی نیکز دعوتش کن 456 | ممنون بابت همه کمکهات- 457 | دو روز مداوم کار کردی؟ 458 | من همیشه خانه دار هستم 459 | اون با نیک نمی خوابید 460 | چطور؟ چطور تقصیر توئه؟ 461 | با زندگیت چه می کنی؟ 462 | خانمهای لخت اونجا هستن 463 | .واسه تو و امیلی. امشب 464 | میخام ولی بعد از ظهرها 465 | .ده تا چهار راه رو بدو 466 | نه ، اون موقع داخل بود 467 | شاید دائما بهش نمی زنه 468 | چی اینقدر بوی بد میده؟ 469 | .پیغامهامون رو چک کردم 470 | میخام به جنیس زنگ بزنم 471 | !و از دوشم استفاده کنی 472 | .پیش خدمتی که لخت شد 473 | .ما مردهای عالی نبودیم 474 | بزار اون خندت رو ببینم 475 | !با غریزتون رفتار کنید 476 | من عرضه این کارو ندارم 477 | بیکار هستم و بچه ندارم 478 | بقیه دارن چیکار می کنن 479 | الان میرم کتم رو میارم 480 | از هم جداشدن خیلی سخته 481 | کار درست رو انجام دادم 482 | فیبی ، عزیزم میدونم که 483 | دمش رو می بافتم 484 | آره ، فکر کنم الان دلم 485 | من غذا چینی سفارش دادم 486 | -------------------------------------------------------------------------------- /friends/freind-1ae.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | تو یکی حتما خواهی داشت 2 | این کار ها فایده نداره 3 | من شرط می بندم که داره 4 | خب خب خب من انجام میدم 5 | درواقع به نظر خوب میاد 6 | فیبی در مورد ما میدونه 7 | جویی تو نباید چیزی بگی 8 | از خواهر من فاصله بگیر 9 | همه چیز کم کم عوض میشه 10 | خب شما چی فکر میکنید ؟ 11 | چه طوری این رو نوشتی ؟ 12 | وقتی تو کافی شاپ بودیم 13 | چرا، هستم واقعا نگرانم 14 | و من یه بازیگر حرفه ام 15 | هم بشقاب ها سالم بمونن 16 | من قابل اعتماد نیستم ؟ 17 | - نه بی خیال راکون بشو 18 | من برای عمل اولت اومدم 19 | تو همیشه همه چیز داشتی 20 | بچه تو اصلا خوشکل نیست 21 | میشه کلیداشو بهم بدی ؟ 22 | . چندین ساله که ندیدمش 23 | ! به دوستات میده بخورن 24 | . باشه ، هرچی تو بگی - 25 | تازه ، اونم از دیدن من 26 | ! حالا دیگه نامرئی شدی 27 | آقای یا خانم پیشخدمت ؟ 28 | ! تحت فشار قرار نگرفتن 29 | مونیکا ، اهل کجایی ؟ - 30 | . . این چیز براق خوشگل 31 | . . میدونین جناب سروان 32 | خب البته که میتونم برم 33 | و ممنون به خاطر اخطارت 34 | توری عروس نباید گم بشه 35 | هی جویی ما اماده هستیم 36 | اون صورتش رو لمس میکنه 37 | صادقانه من هم همین طور 38 | من میتونستم بد تر باشم 39 | من قرار تیست خرابش کنم 40 | کمک کردی که به هتل بره 41 | من میدونم تو عالی هستی 42 | گفتن این جوری علامت یک 43 | خب من پس فردا می بیمنت 44 | بابا من نمیتونم ببخشید 45 | اون تو عروسی خواهد بود 46 | فیبی تو نمیتونی این رو 47 | برام آرزوم موفقیت کنید 48 | بعد هم بریم سراغ موهام 49 | من باید با تو صحبت کنم 50 | من دو تا کمربند پوشیدم 51 | من نمیتونم یک بینگ بشم 52 | من نمیتونم ناهار بخورم 53 | من هنوز تو برنامه هستم 54 | من بهت گفتم یک ذره ذره 55 | اون عالی داره پیش میره 56 | چندلر دو باره غیبش زده 57 | قایم موشک بازی میکنی ؟ 58 | خب من برات ماشین گرفتم 59 | که یک بسته سیگار بگیرم 60 | میدونستم پیداش میکنی | 61 | من این خواب رو دیدم. ‏ 62 | و دور گردنم گره زده. ‏ 63 | وقتی خودشم خبر نداشت،‏ 64 | این جمله رو بلند گفتم؟ 65 | من فقط، من فقط می خوام 66 | می فهمی؟ یا یک کلاه؟"‏ 67 | …من میگم که خودم کلاهم 68 | خب ممنونم، ولی فکر کنم 69 | چقدر می تونن تمیز بشن؟ 70 | چطوری از پسش بر اومدی؟ 71 | من ساعت رو انتخاب کردم 72 | بیشتر گشنه شدم یا حشری 73 | از کی باید می خواستم؟‏ 74 | تو سکس داشتی، مگه نه ؟ 75 | ‏ نه، مال تو، واقعاً - 76 | خیلی خاطر خواهت بودم … 77 | تو عصر یخبندان میبینمت 78 | مرسی، تو هم خوشتیپ شدی 79 | چرا من دیدم خیلی قشنگه 80 | همشون ازش خوششون میومد 81 | منظورت چیه از این حرف؟ 82 | دقیقا چه اتفاقی افتاده 83 | حامله ست و بچه مال منه 84 | …من یه دوست خیالی دارم 85 | من فقط دارم تمیز میکنم 86 | سر کار گیر افتاده بودم 87 | میدونی؟ تو راست میگفتی 88 | من میخوام برم به سلولم 89 | خیلی خب! کسی کمکم نکنه 90 | مگه باهات چی کار کردن؟ 91 | خب پس میتونیم ببینیمش؟ 92 | چندلر" تو هم قول میدی" 93 | و یه تلفن فوتبالی دارم 94 | نه ببخشید، من نمی تونم 95 | !هی! نه این کار رو نکن 96 | خیلی بهتر هم می شد اگه 97 | میگه اگه یه آرزو داشتم 98 | احتمالا خودم رو میکشتم 99 | یه شب پسرونه! بیا دیگه 100 | به این پنجره نگاه کنید 101 | …که ما برای اولین بار… 102 | بچه ها! نمیخوام برگردم 103 | یه سری مجله جفنگ داریم 104 | میخوان ببینن حالت خوبه 105 | میخوان بدونن حالم خوبه 106 | ولی حالا که اشاره کردی 107 | میدونم که دوستش نداشتم 108 | …خب میدونی؟ فقط چون تو 109 | …دستمون اومده باشه فقط 110 | باسن خیلی نازی هم داره 111 | الان تو خونشون خوابیده 112 | من فکر کنم خجالتی باشه 113 | …ولی وقتی خجالتش بریزه 114 | تو قبلا هم اینارو گفتی 115 | …تا جایی که من می دونم 116 | بچه ها چیزی نمی خواید؟ 117 | زیاد مشتاق به نظر برسم 118 | چه تصادف فوق العاده ای 119 | بذار ببینم! بذار ببینم 120 | جوراب های "بول وینکل"؟ 121 | شرمنده! این سبد شماست؟ 122 | خیلی خب، نمایش تموم شد 123 | خب، تو با "آنجلا" آره؟ 124 | …که باهوش و باحال باشه 125 | مهمونی "آپالاچیا" شده… 126 | چجوری این کار رو کردی؟ 127 | گمان کنم حق با تو هستش 128 | اسم نمایش "فروید" نیست 129 | ولی این یکی فقط یه خطه 130 | بروکلین" با مترو رفتم" 131 | …دوست پسرای اون بیشتره 132 | سر جای قبلی چطوری میشه 133 | شلخته نبود رو تو داشتی 134 | نوشیدنی توی لیوان سرده 135 | …بهت یاد آوری میکرد که 136 | خب اینطور که من فهمیدم 137 | پس "ایتن"؟ تو تمام روز 138 | ولی یه نفر دیگه هم هست 139 | کتابخونه مرکزی نیویورک 140 | و با احتساب همسر سابقم 141 | نیویورک الان برق نداره 142 | به راس نگی که بهت گفتم 143 | توی این تاریکی له میشه 144 | چون هیچکس هم بهم نمیگه 145 | خیلی خب حرکت بعدی چیه؟ 146 | که با بری رفتیم برمودا 147 | هیچ نقطه مشترکی نداریم 148 | ممنون برای نجات زندگیم 149 | خوبه فقط می خواستم بگم 150 | باشه ما در مورد یه چیز 151 | تو میدونی منظورم چیه ؟ 152 | که نمی تونم برم مسابقه 153 | نه خیلی خوب من میرم تو 154 | خیلی وقته . راستش هیچی 155 | اما راستش قبل از اینکه 156 | برخورد چشمی داشته باشی 157 | شنیدی زن من میرم بیرون 158 | خوب کمی پیچیده هستش من 159 | میدونی چیه من باید برم 160 | خوب تو مجبوری بری پیشش 161 | اره اومده خونه که جلوی 162 | هیچکی تو این خونه نیست 163 | من نمیدونم باید چی بگم 164 | من احساس خیلی بدی دارم 165 | میدونم به منم همین طور 166 | شمارتونو حتما بهش میدم 167 | خب که چی از رم زنگ زده 168 | در حال حاضر اون برگشته 169 | از زمانی که مادرم مرده 170 | میخوام تو دریا دفن بشم 171 | نه حتما باید قرمز باشه 172 | نا سلامتی مجلس ترحیمشه 173 | میدونی چقر سخته که آدم 174 | پس تو فکر نمیکنی من یه 175 | واسه خودم دست و پا کنم 176 | شما همیشه میاید اینجا… 177 | میرم به مامان زنگ بزنم 178 | مرد خط تیره زن" باشی"… 179 | ناسلامتی روز شکرگزاریه 180 | "خب من میرم پیش "کارول 181 | نه، تو جلسه دانشکده ست 182 | نه! بیا نامه هاتو بگیر 183 | !مرسی! بذارشون روی میز 184 | دهنم پر از کیک کدو بود 185 | خب حالاشد مثل اونوقتها 186 | سگ تو سری خور" در رفت" 187 | میتونی براش آواز بخونی 188 | میمونه یه "راس" چسبیده 189 | موفق نشدم كار رو بگیرم 190 | میدونی؟ این خیلی گرونه 191 | اینجا چی كار می كنی؟ - 192 | خب بنابراین تبریك میگم 193 | ولی من خودم ازت میخوام 194 | بذار یه سوال ازت بپرسم 195 | "مرسی، بیا بریم "مارسل 196 | میدونی؟ هفته پیش كه تو 197 | .دو ساعت پیش مُرد. 198 | این لعنتی رو بده به من 199 | "اما حداقل رفتم "مینسك 200 | "نه من نمیرم به "مینسك 201 | هیچ وقت فراموشت نمیكنم 202 | بیخیال من عاشق مامانتم 203 | آخه دیشب خوابش رو دیدم 204 | - نه چرا باید بهش بگم؟ 205 | ولی هیچ اتفاقی نیوفتاد 206 | فکر کردم یه تلاشی بکنم 207 | - امشب بیمارستان میری؟ 208 | ریچل میتونیم شروع کنیم 209 | هنوز داریم بازی میکنیم 210 | - پس میخواستین چی بگم؟ 211 | میدونی ما مایه میزاریم 212 | خیلی خب مراقب خودت باش 213 | نه دارن میان به طرف ما 214 | خیلی خب مواظب خودت باش 215 | مربوط به بچه رو خوندی؟ 216 | زنگ بزنم اداره مهاجرت؟ 217 | من همه کتابها رو آوردم 218 | این هم دوستمون تانیاست 219 | "اوناهاش یه چیزی داره" 220 | اثری که روی کره گذاشتی 221 | ساعت 5:30 رو کنسل کرده 222 | -خب مغازه فردا هم بازه 223 | اوه ما که هنوز بیرونیم 224 | گمون کنم هیچوقت نمی گی 225 | ووو پائولو خیلی باحاله 226 | نه خیر من معذرت میخوام 227 | اون یه خوک حال بهم زنه 228 | شاید نباید بهت میگفتم؟ 229 | پائولو الان اونجاست خب 230 | الان وقتشه که بپری وسط 231 | همین؟ خب دستكش هم خوبه 232 | این مثل اینه که یه روز 233 | که اون لزبینه چرا باید 234 | .و مامان رو می گرفتی 235 | اکثر آدم ها وقتی حیوون 236 | !این فقط برای امشبه ها 237 | .با "رانی" بهم بزن - 238 | کمربند هاتون رو ببندید 239 | ما از این یارو متنفریم 240 | .بی احترامی بکنم ولی 241 | که اونا همچین حسی دارن 242 | اگه من مثل والدینم بشم 243 | نه! "فیبز"! یادت نمیاد 244 | !من که این کارو می کنم 245 | تو خوشگله رو برمی داری 246 | !ببین چی آوردی با خودت 247 | "اوه! لذت بردی یا نه؟" 248 | فیبز" این زن با تصمیم" 249 | بهمون دادن رو بسوزونیم 250 | میشه سه تا شکلات به ما 251 | !پول شام با من! شرمنده 252 | میشه از گرون قیمت ترین 253 | جویی" ببین کی اینجاست" 254 | اوه پسر! تو زندگی بعدی 255 | خیلی عجیب نیست اگه بگم 256 | !رئیسمون هم پشمالو تره 257 | ترین شب های کاریه ماست 258 | !من یه چیزی برات آوردم 259 | میشه من هیچ کاری نکردم 260 | خب می خوای چی کار کنی؟ 261 | .بنابراین دنبال کسیه 262 | رستوران قراره کجا باشه 263 | دیگه نمی تونم تحمل کنم 264 | با حال تری داشته باشم؟ 265 | .در حال انجام یه کار 266 | !از پشت این پیرهنه دید 267 | ساعتی 10 دلار برای چی؟ 268 | جون من بگو شوخی می کنی 269 | .یه جوری بلرزی که. 270 | ولی ببین قضیه پول نیست 271 | من پیشنهادتو رد می کنم 272 | تو راه اومدن توی تاکسی 273 | چرا نمیای اینجا بشینی؟ 274 | !پاستیل خرسی رو بده من 275 | دوستاتون دارن غرق میشن 276 | !همدیگه رو بغل کردید - 277 | باید برات مهم باشه چون 278 | میشه از اول شروع کنیم؟ 279 | یه چیزایی با هم میگیم؟ 280 | خیلی خب بفرستش بیاد تو 281 | ."کنترل رو بده "راسی 282 | .اونا رو بیاره پایین 283 | .و بچسبونتش روی یخچا 284 | یه گل داره باز میشه. 285 | ما میدونیم چی می خوایم 286 | دوباره می خوای ببینیش؟ 287 | نمیدونم! من دوستش دارم 288 | !!!فهمیدیم! دوستش داری 289 | فقط این اون تو بمونه - 290 | و نگاه هاشون ناجوره. 291 | قیچی هام رو ازم میگیرن 292 | میشه اینو خاموشش کنید؟ 293 | . متشکرم ، دوست دارم - 294 | یعنی باید وایمیستاد که 295 | در نیتجه ، اصلا آمادگی 296 | مرد ، دیگه چه اتفاقاتی 297 | . به صحنه جنایت برگردی 298 | چه غلطی دارین میکنین ؟ 299 | ! سلام همگی ! سلام بتی 300 | چطوره اون کارو بکنیم ؟ 301 | . داری شبیه مادرت میشی 302 | . خونه فوق العاده ائیه 303 | . که اینجا زندگی میکنم 304 | . آره ، دارم کار میکنم 305 | از کجا میدونستی میام ؟ 306 | خوب ، مشخص شد که به یه 307 | . یه گلوله مو قوت داده 308 | ! من یه دونه کِی داشتم 309 | . همین الان خوابش برده 310 | مثل یک بوته خار میدوید 311 | تا قبل از سال تموم بشه 312 | بهش اشاره نکرده بودم ؟ 313 | که براتون در نظر گرفتن 314 | تو میتونی خونه من بیای 315 | تعطیلات ما خیلی زیباست 316 | من تعطیلات گورکنی هستم 317 | ممنونم اما تو باید بری 318 | کریسمس خوبی داشته باشی 319 | کریسمس خوبی داشته باشی 320 | خب وضعیت خیلی ناجوزه ؟ 321 | تو خیلی رئیس خوبی هستی 322 | کریسمس خوبی داشته باشی 323 | کریسمس خوبی داشته باشی 324 | اما تو با دست خوکیت به 325 | تنها کراوات من دست زدی 326 | خب فکر کردم چرا با اون 327 | اما من این کار رو کردم 328 | تو در موردش فکر کردی ؟ 329 | که به سمت زنگ در میدوه 330 | من تمام اون چیزهایی رو 331 | ویندی اسم یک دختر چاقه 332 | مشکل ما هنوز حل نشده ؟ 333 | وقتی که من سر کار هستم 334 | .من با چهار بازی میکنم 335 | باید یه چزایی مثل چیپس 336 | پس تو تیر و تخته ات رو 337 | من بازی می کنم که ببرم 338 | بشقاب از دستم لیز خورد 339 | تونی راندال" مُرده؟" - 340 | چه گوشواره های قشنگی - 341 | و کار هم خیلی عالی بود 342 | اتفاقای بدی براش میفته 343 | "جوکر همون پوکره با "ج 344 | منظورت چیه کشیدی کنار؟ 345 | چند تا کارت می خوای؟ - 346 | مامانم اینو فرستاده که 347 | !همون قضیه تحریم شمبول 348 | آره، واقعا معتقدم میشه 349 | وایسا ببینم، قرار نیست 350 | ببین، نگاه اون "ریون"ه 351 | !اوه "مارسل"، میمون بد 352 | !یه کیک به من بدهکارید 353 | مارسل" رو که میشناسی؟" 354 | به خاطر روز های گذشته؟ 355 | خیلی میتونه کمکمون کنه 356 | اوه "مارسل"، بیا اینجا 357 | !!اوه، یارو خیلی مریضه 358 | ماشین گوشی رو برداشت - 359 | دوباره دیدمش، میدونید؟ 360 | و قضیه رو تمومش می كنم 361 | ما هر دو تا مون احمقیم 362 | اوه نه من واقعا متاسفم 363 | سلام، "سیدنی" اونجاست؟ 364 | بیرون خیس عرق شده بود؟ 365 | .تو عروسی قال گذاشتم 366 | این فقط یه دوره زمانیه 367 | فکر میکنم من میشناسمش؟ 368 | باید تو کلاس رقص برقصی 369 | فکر کنم منظورش اینه که 370 | نباید اینکار تکرار بشه 371 | چیه ؟تو فقط صدادر بیار 372 | از هلندیهای پنسیلوانیا 373 | ما دختره رو پیدا کردیم 374 | - مونانا خیلی هم شجاعه 375 | ما به اسکرانتون نمیریم 376 | خب اگه دقیقا بخوام بگم 377 | میدونی من وقتی با اونم 378 | خودت همه کارها رو کردی 379 | تو بیشتر دوست داشتی که 380 | میتونم، میتونم کار کنم 381 | میدونی "فیبز" فکر نکنم 382 | یه باستان شناس واسه چی 383 | هم میتونه اسم بچه باشه 384 | به ایشون بگم از طرف چه 385 | خیلی خب، شیشه ها تمیزن 386 | زیر ماهی رو روشن کردم؟ 387 | !اونا تو رو دوست ندارن 388 | خب همیشه توی اخبار بود 389 | مناسب تو بودی، مگه نه؟ 390 | !نگو اشتباه انجام دادم 391 | چه طور تونستی بهم نگی؟ 392 | میشه ازش بپرسی که کدوم 393 | !داریم میریم بیمارستان 394 | ولی هنوزم اینجا نرسیده 395 | "چیه! چطور وقتی "چندلر 396 | "سلام دکتر "فرانزبلو - 397 | هر 4 دقیقه یه درد میاد 398 | همسر سابق "کارول" هستم 399 | اونا کوچولو و توپولی و 400 | !اینو دادم که بس کنی - 401 | من هم یه دونه هم ندارم 402 | !تو کلاهم پر جونور شده 403 | منظورت چیه "جویی" کیه؟ 404 | دلم میخواست اونجا باشم 405 | !فقط به "جوردی" فکر کن 406 | !بسه دیگه، برید این تو 407 | من قراره بچه دار بشم - 408 | یالا "لیدیا" تو میتونی 409 | در رو جارو کنی باز شه؟ 410 | !نه، در حال حاضر که نه 411 | سعی می کنم که کارم روی 412 | .از سر کار میای خونه 413 | .اونقدر ها هم بد نیستن 414 | و میدونی جالبیش کجاست؟ 415 | کسی یه نوک سینه ندیده؟ 416 | خب "سوازن" به نظر میاد 417 | سوزان" چقدر شبیه توئه" 418 | من خودم هم یک از اینام 419 | تحقیقاتی همکاری می‌کنم 420 | ! هفتصد دلار گیرم میاد 421 | اوکی، سالاد کلم که هست 422 | اونا فقط بهش میگن "غذا 423 | ممانعتت چطورپیش میره ؟ 424 | . . .جورچین برای سفره 425 | باید با دوستم صحبت کنم 426 | اینطوری عالی میشه 427 | بعضی وقت‌ها جواب نمیده 428 | تو تخت خواب عالی باشی؟ 429 | ! مرد، دو هفته‌ی جهنمی 430 | یه شانسی به خودمون بده 431 | : پس تنها سوال اینه که 432 | ازت خون میاد؟ - جدی!!؟ 433 | !بچه ها! موهاتون جدیده 434 | !تو آدم دست و پا چلفتی 435 | - بعدش یكمی هم بخوابیم 436 | .وقتی دوستش داشتی و. 437 | خیلی خوب ، در سال هزار و نهصد و نود 438 | و گرنه باید مقاومت كنی 439 | باید اوضاع رو تحمل كرد 440 | تو اینجا چیكار می كنی؟ 441 | ! من كار راشل را ساختم 442 | می دونم كه چیكار میكنم 443 | موهای خیلی زیبایی داره 444 | جوی ، وقتی دیدمش كه با 445 | درباره چی صحبت می كنی؟ 446 | صبر كن ، تو داری میری؟ 447 | .اگر هم بخوام دوباره 448 | استحقاقش رو داشته باشه 449 | " اوه من با راشل هستم" 450 | حالا اون دوماً چی بود؟ 451 | می خوای الان انجام بدم 452 | اون "رابی مك دویل" بود 453 | داری با جولی میری خرید 454 | اینم یه دلقک مسخره است 455 | مامان های من دوسم دارن 456 | دوستم ادی ماسکوویز بود 457 | گذاشتیش تو مایکرو ویو؟ 458 | میدونی احتمالا چی شده؟ 459 | آره عالیه من دوست دارم 460 | آقای هاکلز برو سمت نور 461 | میخوان با شما حرف بزنن 462 | تو دختر شلوغه شماره یک 463 | بدون اینکه خودت بدونی؟ 464 | منظورم اینه که میتونی. 465 | با سر و صدا غذا میخوره 466 | خدایا کله اش جدا بزرگه 467 | خب ، ماله من که خوابید 468 | دیگه باهم حرف نمی زنیم 469 | برای چی لباس پوشیدید ؟ 470 | بدرد بخور رو علامت زدم 471 | کسی که جای تو رو گرفته 472 | هی جویی منو نیگا کن 473 | نباید اینقدر پررو باشه 474 | باید همون جا بایستی تا 475 | خیله خب وقت بچه است 476 | وقتش نیست بچه دار بشیم 477 | آره ، خیلی ترسناک میشه 478 | مامان میشه آروم باشی؟ 479 | من میرم دانکن رو ببینم 480 | تو و جولی سکس نداشتین؟ 481 | اگه من بودم صبر میکردم 482 | فقط میرن سر اصل مطلب؟t 483 | صبر کن این دیالوگه منه 484 | خوب پس پای یه زن وسطه؟ 485 | ما هیچ وقت حرف نمیزنیم 486 | ولی ما هنوز نمیشناسیمت 487 | خوب این خیلی طول میکشه 488 | فقط یه سئوال دیگه دارم 489 | نه نمیخوام بیخیالش بشم 490 | فردا بعد از ظهر چطوره؟ 491 | میدونی تو یه جای باحال 492 | ما که مشکلی نداریم بگو 493 | تو دوست داری بری کنسرت 494 | چندلر تو اون پاکت چیه؟ 495 | شش ساعت دیگه شروع میشه 496 | -------------------------------------------------------------------------------- /friends/freind-1af.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | شاید باید بهش عادت کنی 2 | ممکن نیست تو وکیل باشی 3 | پسر توپول موپولی کیه؟ 4 | کف صابون، شستشو، تکرار 5 | میفهمی، گروه های خیریه 6 | صبر کن، صبر کن، صبر کن 7 | بسیار خوب، خال پاک شده 8 | هی، کریستسن، من گرفتمش 9 | بیا، از 5 تا بیشتر برو 10 | مونیکا برام ردیفش کرده 11 | هر دوی شما، با همدیگه؟ 12 | گربه ها چقدر عمر دارن؟ 13 | تو کِی زیرِ من بودی ؟؟ 14 | آره اون فقط دردناک بود 15 | یه آهنگی برای ما میزنی 16 | غذای آماده تعطیلات شما 17 | چرا اون رو قورت نمیدی؟ 18 | ما یه لیست درست میکنیم 19 | منظورم اینه که 20 | خیلی خوب، برو طرف جولی 21 | این یه تیکه از کیک هست 22 | بریم قدم بزنیم؟ 23 | فقط ما دوتا ، اونها نه 24 | "فقط یه پیش خدمت هست؟" 25 | به نمودار جولی نگاه کن 26 | هی، راس رو کنار بزارید 27 | اون بیرون چیکار میکنی؟ 28 | شما نیازی نیست که برید 29 | بهر حال، این چک تو هست 30 | خوب، من یه مقدار خوردم 31 | ممنونم که دوباره اومدی 32 | تو جائی برای این داری؟ 33 | تو میدونی که چی میخوای 34 | دانشگاه نظامی رای میده 35 | یه دقیقه صبر کن، عزیزم 36 | فقط میدونی، باید ببینم 37 | این واقعاً پدر من هست؟ 38 | بسیار خوب، تو بچه هستی 39 | مغازه ها ساعت 7 میبندن 40 | "ترمز، چپ، گاز، راست"؟ 41 | کمربند ایمنی من کجاست؟ 42 | تو رادیاتور رو شکوندی؟ 43 | و واقعاً اینجا گرم شده 44 | مونیکا، پول اون رو بده 45 | و اون من رو بغل کرد. 46 | بسیار خوب، فکرش رو نکن 47 | این یه عقیده مسخره هست 48 | من این ژاکت رو میشناسم 49 | بسیار خوب، پس این چیه؟ 50 | من نمیدونم، اون رو بچش 51 | من توی تلاش و ترک هستم 52 | خوب، چیکارمیخوای بکنی؟ 53 | با راس قرار ندارم. . 54 | . طرف قرار ملاقات. 55 | تو یه باستان شناس هستی 56 | راشل چی از اون فهمیده؟ 57 | این دردناک هست، درسته؟ 58 | در مجموع خوش قیافه هست 59 | بعدش هم با اون میخوابم 60 | آره، من یه چیزی میخوام 61 | فقط یه مقدار آب، لطفاً 62 | راس، راس هست، راس، راس 63 | روز اول بدون هیچ دانشی 64 | روز دوم، بیا این مدرکت 65 | میتونم با تو صحبت کنم؟ 66 | اون یه بازی پرتاب کردن 67 | . من فقط فکر کردم که 68 | . . ممنون، نمیتونستم 69 | عالیه، درست طبق برنامه 70 | درسته، مشکلی پیش اومده 71 | من میتونم اون رو ببینم 72 | اون تو آپارتمان ما هست 73 | اوه خدای من،طرفدار منه 74 | اون که منو نمیشناسه. 75 | . اون یه لباس پوشیده 76 | بسیار خوب، فقط یه دفعه 77 | بچه ها تو رو دوست دارن 78 | بسیار خوب، سلام دوباره 79 | . و من این رو میدونم 80 | اونجا یه مکان بسته هست 81 | هولناک کشنده فرار کنیم 82 | تو دستشوئی منتظرت هستم 83 | من تو رو از پشت میبینم 84 | اون مال کلاس چهارم بود 85 | حالا که ریچل رفته چی ؟ 86 | خب ، شاید اون باب نبود 87 | آره ، دارم تصور می کنم 88 | اینجا دفتره ریچل گرینه 89 | اما اول مانیکا می خوام 90 | معرفی کنم ؛ گوین میتچل 91 | کی دارم ادا در میارم ؟ 92 | الان داری تظاهر می کنی 93 | اون میبینن ، می بینی ؟ 94 | یه نوشته هم روش گذاشتی 95 | اگه ممکنه بزار من 96 | نه ، ولی ازش خوشم میاد 97 | اگه دیدم ، خبرت می کنم 98 | تمام شب اونجا نگه داشت 99 | من از اینجا اخراج هستم 100 | یا"at the bat" اون مثل 101 | میخوای دوباره پرش کنی؟ 102 | یه ثانیه به من وقت بده 103 | این شبیه به مخ زدن هست 104 | پس اون میره سراغ ذخیرش 105 | هی، تو حالا دو تا داری 106 | ما رفقای دستبندی هستیم 107 | بسیار خوب، حالا تو برو 108 | یه عکس از مونیکا بگیر. 109 | این چراغ خاموش شدن هست 110 | این چیزها میفتن پائین. 111 | هر کردوم که بخوای ،مرد 112 | هر کدوم رو که تو بخوای 113 | هی، بچه ها منم همینطور 114 | پس امشب میتونم ببینمت؟ 115 | میخوام یه موزیکی بزارم 116 | تو هم یه چشم پزشک هستی 117 | اون دوست والدین من هست 118 | من فکر میکنم عصبی هستم 119 | میدونم، میدونم، میدونم 120 | من میزارم روی دستای تو 121 | من در مورد دیشب متاسفم 122 | خوب، شاید اون عصبی بود 123 | ما اینجا چیکار میکنیم؟ 124 | اون داره صبحانه میخوره 125 | همه کارها رو ردیف کردی 126 | ریچارد هم به جشن میره؟ 127 | بزار من به جای تو باشم 128 | واقعاً؟ تو نگفته بودی؟ 129 | نه، ما که مشکلی نداریم 130 | من نصف پول اون رو دادم 131 | از اون گوشه بکشش بیرون 132 | کی میتونم تو رو ببینم؟ 133 | مبلمان منزل آقای جوئی. 134 | این میز قهوه خوری هست؟ 135 | ولی تو میدونی اون چیه؟ 136 | تو اونجا یه تلفن داری؟ 137 | جوی، یه قولی به من بده 138 | کیک من توی کلاه تو بود 139 | آپارتمان وضعیتش چطوره؟ 140 | هم اتاقی کسی نیستی 141 | گربه بد بو، گربه بد بو 142 | تو شماره اون رو گرفتی؟ 143 | خوب، من کلاهم رو گرفتم 144 | گربه بد بو، گربه بد بو 145 | گربه بد بو، گربه بد بو 146 | گربه بد بو، گربه بد بو 147 | گربه بد بو، گربه بد بو 148 | آقای جانی تخم مرغ جدید 149 | این برای تو جالب نبود؟ 150 | گربه بد بو، گربه بد بو 151 | گربه بد بو، گربه بد بو 152 | یه موضوع خنده دار دارم 153 | خفه شو، ما خوشحال هستم 154 | میتونم یه پیغام یا 155 | نوشته هات رو بیشتر کن. 156 | بسیار خوب، من باید برم 157 | بیلی درسکین، پیت کارنی 158 | دکتر هورتون؟ دکتر وال؟ 159 | من میخوام تو بری بیرون 160 | بسیار خوب، میدونی چیه؟ 161 | ولی یه باد این وسط هست 162 | این که خوب به نظر میاد 163 | فرض کن که دوست من هستی 164 | . مثل داشتن یه تصادف 165 | نه برای تجدید خاطره من 166 | تو دیروز رو یادت میاد؟ 167 | به خونه خوش اومدی، مرد 168 | اون فریاد زننده تو هست 169 | تو آبجوی بیشتر میخوای؟ 170 | .بعلاوه اون مسن تر 171 | چطوره ما قبول کنیم 172 | !اون خودش رو بالا کشید 173 | بسیار خوب، میدونی چیه؟ 174 | ، اسمش رو اونجا نوشته. 175 | اونجا چه اتفاقی افتاد؟ 176 | - من این رو نمیدونستم. 177 | - آره، اولین دفعه هست! 178 | پسر تو باورنکردنی هستی 179 | از دست اون عصبانی نباش 180 | ما رو تو دردسر انداختی 181 | و توی سطل پوشاک میزاری 182 | یه چیزهایی درمورد سلام 183 | تاکسی بیرون منتظر ماست 184 | تاکسی پایین منتظر ماست 185 | که بتونه اونو پیدا کنه 186 | اسم سرخپوستی پدرت بود؟ 187 | الان مثلا باید بخندیم؟ 188 | من الان کلاهتو برداشتم 189 | بعد رفت این کلاهو خرید 190 | شماها کلاه منو دزدیدید 191 | الان خیلی بیشتر داشتم؟ 192 | نون همبرگر بدون مایونز 193 | باشه ما یه مشکلی داریم 194 | کی این مدلی حرف میزنه؟ 195 | زود باش وقت طلاست رفیق 196 | چه بلایی سر سگم اومده؟ 197 | بابامو از کجا میشناسی؟ 198 | آره اون خیلی دوست داشت 199 | زمان تخمک گذاری داناست 200 | بزار ببینم درست فهمیدم 201 | بعدش دیگه بهش زنگ نزده 202 | سلام عشقم اوضاع چطوره؟ 203 | اوه خدای من بابای ریچل 204 | نه همچین پارتی هم نیست 205 | خوب قراره چه کار کنین؟ 206 | آره آخه تو خیلی جوونی- 207 | مسلما مراسم اونجا نیست 208 | حالا خیلی بیشتر عاشقتم 209 | جفتشون اینجان؟ جفتشون؟ 210 | اینم از مزایای شغل منه 211 | داشتم ماهی تمیز میکردم 212 | چرا اینجا میچرخین آقا؟ 213 | تو اینجا چه کار میکنی؟ 214 | !!!حتی فرماندار هم شدم 215 | میدونید فقط برو بیروون 216 | از ساده هاش شروع کردم- 217 | تو دیگه دوسم نداری نه؟ 218 | چرا نرفتی خونه بخوابی؟ 219 | روز اول کارت چطور بود- 220 | بیا فقط بازیمونو بکنیم 221 | من به یه چیزی فکر کردم 222 | شاید اگه چراغ نصب کنیم 223 | ! نوشیدنی هم گیرت میاد 224 | من دیشب گوین رو بوسیدم 225 | وای ، صورتم . صورتم 226 | شده و هیچی به من نگفته 227 | خب ، باهاش رفت بیرون ؟ 228 | هنوز هم مثل قدیم هستیم 229 | همه به من جواب رد میدن 230 | یعنی اینقدر من بد هستم 231 | " من با خودم ور میرم " 232 | که تو وسایلم رو میگردی 233 | و همچنین مادر اما هستم 234 | تو هم اونو حس می کنی ؟ 235 | فقط یه بوسه بود . همین 236 | پس تو هر چیزی که ببینی 237 | چرا چون خیلی جذاب بود؟ 238 | مگر اینکه من مرده باشم 239 | به بزرگترا بگن خفه شید 240 | این وبسایت یه موزه است 241 | شوهرم با منشیش میخوابه 242 | تو که به من گفتی ندیدی 243 | اوه ریچل هنوز اینجایی؟ 244 | تو شوهر داری مشکل اینه 245 | من باید بچه داشته باشم 246 | و میگم که یادتون بمونه 247 | و دوباره اون داره میره 248 | باشه من این کارو میکنم 249 | NOjAN ترجمه و تنظیم از 250 | نخیر ! ایندفعه دیگه نه 251 | بیخیال ! دست ننداز منو 252 | یه تیکه از موی ریچارده 253 | حتی یه دونه پلک هم نزد 254 | جفتش کار جویی بوده ؟ - 255 | جای مورد علاقت کجاست ؟ 256 | .آتش فشان های آروم و 257 | مامانت می پره توی ذهنت 258 | .در نتیجه انگار داری 259 | .می دونی چی می گم. 260 | پس بعدا می بینمت عزیزم 261 | NOjAN ترجمه و تنظیم از 262 | چون اینجا نشسته بودم - 263 | خب تا اسپانیا که نرفتم 264 | "! اسمش هست : "بلند شو 265 | می دونی چیه ؟ بلند نشو 266 | زنگ زده که چی رو بگه ؟ 267 | نمی تونی بگی عادی هستی 268 | دقیقا مخالف عادی بودنه 269 | خیلی خب من مشکلی نداره 270 | اشتباهی شمارت رو گرفتم 271 | سه تا پیغام جدید دارین 272 | پس یه مقدار دیرمون شده 273 | NOjAN ترجمه و تنظیم از 274 | دارم مربّا درست می کنم 275 | از ساعت چهار مشغول شدم 276 | نامه هام رو پس فرستادی 277 | صبر کن , می دونی چیه ؟ 278 | یه داستان ِ کوچیک دارم 279 | و یه مشاور داشتیم که 280 | گفتش : تو جادوگر نیستی 281 | .صبر کن بینم , نگاه کن 282 | که بدونه تو دوستش داری 283 | شما هم می یاین پایین ؟ 284 | جویی یه دفعه تمومش نکن 285 | چیزی رو فراموش نکردی ؟ 286 | البته عجیب هم می شه ها 287 | .حالا دارم می چرخونم 288 | می گی باید چیکار کنم ؟ 289 | اوه خدای من ! چی شده ؟ 290 | دوتا دختر و یه پسر ؟ - 291 | چطوری کار ِ تو بود ؟ - 292 | دنیا که به آخرش نرسیده 293 | یه مداد می خوام ! مداد 294 | همه جا با خودش می برتش 295 | باربی رو بده به بابایی 296 | سیب زمینی ها رو برداشت 297 | چون تو دوست دختر منی - 298 | منم باید به چیز بخرم 299 | .مخ من رو می بری سفر 300 | حالا غمگین و چندش آوری 301 | مون ، این یه بازیه فقط 302 | !بچه ها این فرانک هستش 303 | راستش ما اصلا نمی رسیم 304 | بیا اینجا اینو نگه دار 305 | خیلی دور، عین باد هوا- 306 | فقط باید سریع ولش کنی- 307 | کاشیها رو بزار سیندرلا 308 | عیبی نداره ، خودم میام 309 | !درست عین روز اولش شده 310 | اینها نتیجه نهایی هستن 311 | نمیدونم. اینجا یه شهره 312 | بزار ببینم درست فهمیدم 313 | !جدی میگی؟ اوه خدای من 314 | تو منو نمیشناسی ولی من 315 | " ماجرای " تجدید خاطره 316 | !مگه تا حالا نمیشنیدم- 317 | .آره ، همونیه که میخام 318 | نمیدونم.فکر می کنم 319 | با اولین مردی که ببینم 320 | و حالا دوباره برداشتمش 321 | .نه عزیزم.خیلی هم خوبه 322 | فکر کردم ازم خوشت میاد 323 | پس باید خیلی مسخره 324 | منم همینطور فکر می کنم 325 | بالاخره کی منقرض میشن؟ 326 | .فکر نمیکنم مشکلی باشه 327 | اون به من میگه کله خیس 328 | .دوست داری برات می کنم 329 | .نمیدونم چی بگم مونیکا 330 | خوب ، مونیکا فلولا 331 | اون رو خیلی شیک میکنه؟ 332 | هیچکس سلطان رو نمیبینه 333 | من یکی خوبشو سراغ دارم 334 | و همه اینا واقعا مردن؟ 335 | میشه یه دستمال هم بدی؟ 336 | یخای یه کار قشنگ بکنی؟ 337 | اجازه بده بزارمش پایین 338 | .تولد جنیس داره می رسه 339 | .ببین ، قضیه اینه که 340 | اونا تو دفتر کارش بودن 341 | بینگ کوچولوی من چطوره؟ 342 | بن معنی رشوه رو بفهمه؟ 343 | نفرین داره قوی تر میشه 344 | .بهش سیخونکی بزنیم 345 | مونیکا این کار رو کرد؟ 346 | حرکت دادنش یه کم مشکله 347 | داریم به پنجره می رسیم 348 | تو دنیا رو بهم فهموندی 349 | میتونم یه لحظه ببینمت؟ 350 | !ایول ، عین حرفه ای ها 351 | .ما فقط باید پرتش کنیم 352 | اجازه میدم مال تو باشه 353 | !یا هر چیزی که منظورته 354 | .امتیاز فیبی حساب میشه 355 | .مطمئنم که بازی می کنی 356 | عین جوجه سرت رو بریدیم 357 | .بهتره تو یه تیم باشیم 358 | من با این بازی نمی کنم 359 | چون اون منو انتخاب کرد 360 | نباید به دخترها ببازیم 361 | اگه کسی ریچل رو نگرفته 362 | بازی هنوز ادامه نداره؟ 363 | ولی ازش طلاق که نگرفتم 364 | نمی خوام . بیدار بشه 365 | زن بودن خودت رو حفظ کن 366 | قد متوسط ، با موی تیره 367 | نمی تونیم تنهاش بزاریم 368 | فکر کنم جوجه سفارش بدم 369 | خب ، ولی صبر کنم ببینم 370 | باید باشه که دوست داری 371 | وقتی دارید از یه ب چ ه 372 | بی خیال بشی و بری خونه 373 | ریچل یه بچه تحویل بدیم 374 | من خیلی رقت انگیز هستم 375 | " منظورت چیه " اینجایی 376 | . باهات صحبت کنم ولی 377 | مانیکا بهم گفت که رفتی 378 | ''بازرس بدنی زن ها ؟'' 379 | که اصلا طرف حاضر نمیشه 380 | " ماجرای " استعفای ریچل 381 | خوب ، می بینمتون بچه ها 382 | .که نیویورک رو ببینن. 383 | .تا الان ، 75 تا فروختم 384 | میشه برام یه کاری بکنی؟ 385 | .رو به کمپ فضایی بفرستم 386 | .چون همشون رو خوردی 387 | هیچی نمیتونه وادارت کنه 388 | . دنبال یه کار جدید بری 389 | .گانتر ، من استعفا میدم 390 | فقط یه چند تا جعبه دیگه 391 | همه کلوچه هام فروش میره 392 | !بیشتر از این دیگه نگرد 393 | اون اتفاقی بود. فهمیدی؟ 394 | .می تونم به تو نگاه کنم 395 | بزارین لیستتون رو ببینم 396 | کار میکنن توهین بشه 397 | این قسمت یه کم قلق داره 398 | !خدایا ، از شغلم متنفرم 399 | میخام با دوستم صحبت کنم 400 | جویی؟ اون شنگولکا کجان؟ 401 | فکر کردی خودم نمی دونم؟ 402 | :سر کار خانم ماری آنجلا 403 | خوب اگه مارک رو میشناسم 404 | !نه ، من ماری تریز هستم 405 | !زودی فرار کن و قایم شو 406 | .هممون میریم. زود باشین 407 | می دونی اون گیاه شناسه؟ 408 | خوب میتونی جمعه بیائی؟- 409 | واسه این ازدواج کرده که 410 | هر چی که من رو حرکت بده 411 | این یکی یه شعر خوب باشه 412 | فکر می کنی منظورش اینه؟ 413 | روز اول کارت مبارک باشه 414 | راس ، کاملاروشنه که 415 | به جای مزاحمت برای ریچل 416 | بلدی که ، دست ، دست 417 | .عقب گرد ، قدم قدم. 418 | چی رو بسته بندی می کنی؟ 419 | !دوستان! دوستان! دوستان 420 | .همگی جویی رو نگاه کنین 421 | نشونشون بده رقص یعنی چی 422 | و بعدش بهش یه دست میزنی 423 | ای داد، هشت و دو دقیقست 424 | منم خوشحالم که می بینمت 425 | نمیدونم که فکر خوبی هست 426 | شش ماه ازش دور بوده 427 | خوب ، من اهل کالیفرنیام 428 | راس ، چرا با من نمیائی؟ 429 | یه خورده رو لباست ریختی 430 | خوب ، لازانیا چطور بود؟ 431 | .خدایا ، دوباره شروع شد 432 | میخاد اتاق خوابتو ببینه 433 | دیگران رو نمی بینن؟ 434 | .آره ، یه اواز با قافیه 435 | بی خیال فیبز. شما دو تا 436 | یه جورایی ازش بدم میومد 437 | صبر کن تا آخرین لحظه که 438 | بهش میگه که چه کار کردم 439 | وسطهای شب بود که پا شدم 440 | .یا اینکه فکر کردم چوبه 441 | !پپر رو تو آتیش انداختی 442 | با مارک دارم بیرون میرم 443 | فقط باید بیرون بیارمشون 444 | .معلومه منو خوب میشناسی 445 | با لباسای قدیمی و مندرس 446 | کفشای تنگ ، کفشهای تنگ 447 | کفشای تنگ ، کفشهای تنگ 448 | واقعا خوشحالم که اومدیم 449 | اونا چه حسی به تو دارن؟ 450 | اگه دنبال پول بودم الان 451 | .حق با توئه. حق با توئه 452 | .بابا ، 45 دقیقه بودش 453 | این یه استخون کوچیکه که 454 | .من میکنم یه فیلم ببینن 455 | هیچی ، می دونی ، من 456 | .بیا اینجا ، بیا اینجا- 457 | فکر میکنم ، پنج سال پیش 458 | امیدوارانه تر رشد میکنی 459 | دو پستونها ، توقف ممنوع 460 | !یه نقشه جهان لازم دارم 461 | !یه نقشه جهان لازم دارم 462 | .و نمی دونم کشورش کجاست 463 | .خوب ، حسابمون رو میرسه 464 | شاید. مگه می ترسوندتون؟ 465 | نه عزیزم ،خیلی کار دارم 466 | آره ، اینطور فکر می کنم 467 | عاشق مارکم. می شناسیش؟- 468 | !ده دقیقه هم وقت ندارم- 469 | !پسر ، عجب آدم خری هستم 470 | داری خیلی پیچیدش می کنی 471 | بیا یه کم آلاسکا بخوریم 472 | .میخواستم یه پیام بزارم 473 | .همش سر این دعوا داشتیم 474 | .خوشحالم که اومدی اینجا 475 | احمقانست ولی فکر نمیکنی 476 | من از مقامم استعفا دادم 477 | بیا یه کم آلاسکا بخوریم 478 | سلام! مواد آلی تازگی تو 479 | جنگلهای بارانی کشف شدن؟ 480 | .بستر مرگ هم واسه همینه 481 | ما تو دوره جدایی بودیم- 482 | اگه من فکر نمی کردم 483 | تو می تونستی منو ببخشی؟ 484 | می تونن تو یه اتاق باشن 485 | مگه سخته بگی "یه چیزی"؟ 486 | اون با یکی دیگه خوابیده 487 | یه قهوه خونه خوب مشناسم 488 | و شما ها هم با من میاین 489 | واسش خیلی هیجان زده بود 490 | آخرین دفعه که اسکی رفتم 491 | مادربزرگت ببریمون اونجا 492 | می تونیم حلوا درست کنیم 493 | .می دونین , عیبی نداره 494 | علامت سیگار کشدن ممنوعه 495 | !اوه ، حالا من باید برم 496 | اونجا کارشون حساب نداره 497 | به اون بند احتیاج داریم 498 | نه ، مال من خیلی کوچیکه 499 | فراموشش کنید ، مهم نیست 500 | -------------------------------------------------------------------------------- /Unchecked sentences (6)ac.txt: -------------------------------------------------------------------------------- 1 | ورزش صبحگاهی تویی بقیه اداتو در میارن.^_^ 2 | بعضی مدارس جمعه‌ها هم کلاس تقویتی میذاشتن 3 | شما هم اولش فکر کردید ساختمونه که میچرخه؟ 4 | مواظب فرزندانتان باشید 5 | در بلک فرایدی کشورهای مختلف چه گذشت 6 | به حرفش گوش نكردم و رفتم فوق لیسانس گرفتم 7 | معلم زبانای قبل تو سو تفاهم بود 8 | ‏مادر و دختر، عکسهای آلیا چاگلر از دخترش. 9 | ‏نمیدونم چرا اینهمه از سحرخیزی گله میکنین 10 | ‏تصویری كه بابام از پول خرج كردن من داره 11 | ما بی پولا نمیتونیم رویاهامونو دنبال کنیم 12 | خندم واینمیسه چی کنم 13 | ‏حالا کار نداریم و میدونم منو میخورید ولی 14 | ‏میگن گربه ی تیلور سوییفت ٩٧ میلیون دلاره 15 | ‏-موسسه مهاجرتی معصومه ابتکار، تاسیس 1358 16 | ‏دلم مسافرت رفتن خانواده بدون من رو میخاد 17 | ‏خدایا این وضع نیمکت ماست، دیگه خود دانی. 18 | ‏سیامک نعمتی محروم و امیدعالیشاه مصدوم شد 19 | به خاطر این كه پولدار دیده بشی ورشکست نشو 20 | ‏متاسفانه یوسف پیامبر رو از دست دادیم 21 | ‏الان جلوی ویترین کفش فروشی و لباس فروشیا 22 | ‏محل تمرین تیم روزهای زوج تپه‌های داودیه 23 | براتون محبوب ترین غذا چینی رو اوردم 24 | ‏راننده تاکسی بی مقدمه گفت کار خودشونه ! 25 | یه سر به کی کوجا بزن! 26 | ‏راننده تاکسی بی مقدمه گفت کار خودشونه ! 27 | استتار در حد یگان ویژه ارتش آمریکا 28 | ‏در درونِ شهرِ کوران دردها دارم ز بینایی 29 | جوووون چه عشقی میکنه با چپ کردنش 30 | نمیخواستم رو کنم، ولی خب منم سلطان سکه‌م 31 | خیلییییی خووووووبههه 32 | حداقل روز تعطیل خاموشش کن اون لعنتی رو 33 | سگ بیچاره رو چرا اذیت میکنید آخه 34 | ‏خیلیا خوشگل نیستن فقط دوست عكاس دارن 35 | ‏وقتی تازه سیگار کشیدی و می‌رسی خونه ... 36 | ‏کاش یکی پدر آرات رو می‌برد روان‌درمانی! 37 | ‏آرش فرزین داماد علی پروین سرپرست تیم 38 | 39 | همتون هم دوروبرتون از این آدما میشناسین 40 | اسکار تقلید صدا هم تعلق میگیره به ایشون 41 | دم پزشکی که با دل بیمار راه میاد گرم... 42 | اصلا نخواستیم این یه ذره بارون هم بباره 43 | این رو رضا عطاران تو اینستاگرم گذاشته . 44 | اومدنی نون تازه بگیری بیای صبحونه بزنی 45 | ‏گلشیفته فراهانی رو سالهاست دنبال میکنم 46 | ‏اما چیزی که شما احساس می‌کنید دلتنگیه. 47 | ‏زیبایی جمال تو به ۹ ماه حاملگی نمیخورد 48 | ‏یه تکنیک راحت که خیلیا استفاده نمیکنن 49 | دیدین تا حالا پارچه رو چطوری رنگ میکنن 50 | خرید کردن های قبل تو سوتفاهمی بیش نبود 51 | دختر بیت کوینی کیست؟ 52 | خرید کردن های قبل تو سوتفاهمی بیش نبود 53 | خرید کردن های قبل تو سوتفاهمی بیش نبود 54 | شعرخوانی نماینده صومعه سرا در صحن مجلس 55 | میری تو مترو و اتوبوس شلوغتر از همیشه! 56 | ‏ بلند شو بلند شو صبح شده دیرمون میشه 57 | وقتی جمعه یهو بلند میشدیم بریم مدرسه 58 | اول صبح باس بلند بشی بری پارک ورزش کنی 59 | پتو را دور پاهایش پیچیده و غلت میزند 60 | ‏خورشت کرفس غذا نیست، کفاره گناهانمونه 61 | روباه از همه ی حرفاش اسکرین شات بگیر. 62 | صدای ناظمه اومد که بدش به من تخمه سگ … 63 | ‏تماشای زوال یک انسان با مغز آسیب دیده 64 | ‏ماه بعد پولاتو بیا بذار تو این بانک. 65 | ‏برادر! مطلا کردن ، مشکلی رو حل نمیکنه 66 | با صدای بلند گوش كنید و لذت ببرید ... 67 | ‏اقا مثکه بین دانشمندا اختلاف افتاده 68 | اما لبخند من اون دو تا عاشقو آروم کرد 69 | ‏عجیب ترین مجسمه ی جهان توی کشور مصره 70 | سالن غذاخوری مدرسه ای در استکهلم سوئد 71 | ‏از اندرزهای سرکلاس های هفتونیم صبح 72 | من نمیدونم چرا اینو پخش کردن اصلا 73 | شمام اولش فکر کردین داره میوه میشوره؟ 74 | ‏شروط تکمیلی برای مذاکره با آمریکا !! 75 | ‏جوری که یک شکمو نقشه ایران رو میبینه 76 | ‏از این زیباتر نمیشد جواب داد 77 | ‏از این زیباتر نمیشد جواب داد 78 | ‏استقلالی ها بالاخره از غار خارج شدند 79 | من نمیدونم چرا اینو پخش کردن اصلا 80 | ‏به نظر مادرت تو را ۲سال حامله بوده.. 81 | كیف ١٠ دلاری بخر كه توش ٢٩٠ دلار باشه 82 | ‏یه دفه توی پارک داشتم سکس چت میکردم، 83 | ‏جنگل های شمال تو پائیز واقعا زیباست. 84 | ‏تیزر فیلم بازسازی «شیرشاه» منتشر شد. 85 | ‏ترکیب احتمالی علی پروین رییس باشگاه 86 | ‏همه ی رفیقام آیدی خودمو زیرش تگ کردن 87 | اینترنت و موزیک برای امروز کافیه 88 | میزان مقاومت بعضیا در برابر نفهمیدن 89 | که سعی هر دوتاشون باعث تصادف شد 90 | دوم طبیعت است،به‌خصوص گل‌ها و گیاهان 91 | ‏خودم براتون گوگل مپ ایرانی رو ساختم 92 | هوادارای پرسپولیس هنگام تماشای بازی 93 | آیا از دزدیدن گوشی خود خسته شده اید 94 | ‏خودم براتون گوگل مپ ایرانی رو ساختم 95 | ‏نوشته ۱۰ کامیون کتاب قاچاق کشف کردن 96 | ‏تا وقتشو داشتیم باید سرطان میگرفتیم 97 | ‏برنامه‌ی من واسه این سه روز تعطیلی. 98 | ولی مث اینکه بعد 2000 سال تجزیه میشه 99 | ‏الهه ی "پدر و دختر" در یونان باستان 100 | قانون اصلاح صدور چک امروز ابلاغ شد. 101 | ‏ بعدش زنگ خونشون بزنید و فرار 102 | من هنوز هم هرروز صبح سخت بیدار میشم 103 | واقعا پیشرفت خوبیه 104 | تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد 105 | زندگی درد قشنگیست که جریان دارد... 106 | فرزین چطورى یه معشوقه ای میخواسته؛ 107 | ‏گفت 35 سالته نمیخوای کار پیدا کنی؟ 108 | ‏بازیکن اتلتیکو منم دوست دارم عزیزم 109 | ‏اگه راستشو بخواین باس اول صب بیاین 110 | ‏ژلافان بخورید سارداردتان خوب شه 111 | ‏كیف۳۰۰ دلاری نخر كه توش هیچی نباشه 112 | ‏شاید همون لحظه داشته صیغه میخونده! 113 | ‏گروه استقلال در لیگ قهرمانان آسیا 114 | ۱۵مهر زادروز سهراب سپهری گرامی باد 115 | وقتی دانشجویی و چیزی تو یخچال نیست 116 | وقتی به داداشم میگم صبح بیدارم کن 117 | وقتی دانشجویی و چیزی تو یخچال نیست 118 | تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد 119 | تاییدیه بگیرید تا بهتون سیگار بدم. 120 | عکس هوایی ناسا از این روزهای ایران 121 | مقایسه متروهای چهار شهر معروف دنیا 122 | ‏چیه این صبح بارونی پاییزی اصلاً؟! 123 | این تبلیغ نیست یه پیشنهاد عالیه 124 | تیزکن تیغ اصلاح در دهه 1940 میلادی 125 | اونم با چاق شدی چاق شدی برینین توش 126 | ‏بچه ها این رئال مادرید ایران ماست 127 | اصلی ترین سوال دخترا بعد از رل زدن 128 | ‏تئوریسین"۴درصدی‌ها"و زیارت از VIP 129 | ‏دمای واقعی هوا ۱۲ درجه سانتیگراد. 130 | ‏شما از بروز سکته مغزی نجات یافتید 131 | ‏قشنگ معلومه تمام الگوشون سایپاست! 132 | مردی برای تمام فصول ... 133 | ‏توی روز مرد باید مینوشتم یادم رفت 134 | ‏ماه بعد زیر کولر اکبر لذت میبری. 135 | ‏دیگه دونفری نمیشه زندگی رو چرخوند 136 | داشتن رابطه جنسی لذت بخش و شرعی 137 | بالاخره پشه‌ها به یه دردی خوردن 138 | ‏نشود فاش کسی آنچه میان منو توست. 139 | کاری که دولت با نرخ دلار میکنه!! 140 | سمفونی پنجم بتهوون به روایت تصویر 141 | اسم این محصول رو گذاشتم کی؟ کوجا؟ 142 | وقتی برای دوست دخترت ترومپت میزنی 143 | بهترین روش تربیتی 144 | دو توپ فدای یک توپ 145 | ‏آخه دومیلیون و سیصدو پنجاه هزار! 146 | مرد باید تو سکس جذابیت داشته باشه 147 | هرگز به این جزیره کسی پا نمیگذاشت 148 | تاریخ فراموش نخواهد كرد 149 | ‏در کل هیچی به هیچ جاش نبود 150 | واقعا زندگی کردن با خانواده سخته 151 | ‏کاپیتان دومش رباط‌صلیبی پاره کرد 152 | در كمال خونسردى 153 | ‏یه معلم دینی داشتیم تو دبیرستان 154 | وقتی یه زوج عاشق تو خیابون میبینم 155 | 156 | را درکانال هنر زناشویی بیاموزید 157 | ۵۰% گرونی تقصیر همچین آدمایی هست 158 | ‏وقتی ۵ دقیقه دیر میری سرکلاس 159 | هرگز احتمال 1% را دست کم نگیرید؛ 160 | *منتقد الدوله سوسیالیسم الممالک* 161 | ‏واقعا ایتالیایی ها جنتلمن هستند 162 | ‏واقعا ایتالیایی ها جنتلمن هستند 163 | *منتقد الدوله سوسیالیسم الممالک* 164 | ‏واقعا ایتالیایی ها جنتلمن هستند 165 | هرگز احتمال 1% را دست کم نگیرید؛ 166 | *منتقد الدوله سوسیالیسم الممالک* 167 | زندگی درد قشنگیست که جریان دارد. 168 | -بگیر بخواب بابا جمعه است امروز! 169 | نقش استاد راهنما در تحصیل دانشجو 170 | دعواهای قبل تو سوتفاهم بود.. ^-^ 171 | با اینا مگه قبلا فرش نمیشستن؟ 172 | 97 9 7 رُندترین روز سالتون مبارک 173 | ‏۹ آذر جشن آذرگان شاد باد 174 | ‏وقتی صبح زود میخوای با مترو بری 175 | ‏ نه بابا این چه حرفیه، خوبم 176 | ‏منشا شبیه ایشی زاکی شده 177 | جوابیه محمود احمدی نژاد به ترامپ 178 | ‏کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود 179 | ‏قهرمان من برانکو ایوانکویچ هستش 180 | ‏الان که بیشتر تراژدی محسوب میشه 181 | ‏قید اموالشو زده تا آبروش نره 182 | ‏سمت راستی دانیال اسدی و ایرانیه 183 | ‏گم کرده مسیر و مانده‌ای در راهم 184 | ‏برداشتتون از این عکس چیه ؟ 185 | کی کوجا 186 | به فراموش کردنم مشغول هستی ..!! 187 | ‏واکنش پسرا وقتی یه داف رد میشه 188 | ‏از شیخ هادی نجم آبادی پرسیدند 189 | گفت نمیدونم ولی اونا که میدونن 190 | گفت نمیدونم ولی اونا که میدونن 191 | ‏از شیخ هادی نجم آبادی پرسیدند 192 | ‏از شیخ هادی نجم آبادی پرسیدند 193 | ۳نوامبر، روز زنان خانه‌دار است. 194 | معلوم نیست مجلسه یا مهد كودك | 195 | وقتی به زور خانواده میری باشگاه 196 | مگه میشه صبح این همه قشنگ باشه؟ 197 | بیچاره از ترس یه سکته ی ناقص زد 198 | ‏بازیافت ‎انیمیشن در والت‌دیسنی 199 | ‏ هر روز یک نفر را خوشحال کنید. 200 | انتحاری ناموفق با اسکوتر 201 | مسئول شبکه لرزه‌نگاری کرمانشاه 202 | اون پسره مسئولین و آقازاده هان، 203 | حمل و نقل ریلی در اوزاکا، ژاپن. 204 | سلطان تقلید صدا هستن ایشون 205 | ‏بحث منطقی ⁧ #شیعه ⁩ و ⁧ #سنی ⁩ 206 | ‏-خوبى عزیزم؟ ناراحت كه نشودى؟ 207 | ‏وقتی پارچه داری ولی خیاط نداری 208 | ‏كنار همدیگه ایم تا ابد ؛ ٦ ماه 209 | ریدم تو كونت بره به روایت تصویر 210 | ‏ترامپ گفت تحریم ها در راه است. 211 | ‏یک تند رو مذهبی به روایت تصویر 212 | ‏ولی این شرایط رو تجربه نمیکردم 213 | ‏دابسمش همون موقع هم بانمک نبود 214 | ‏باغ میوه، ۵۰ میلیون، نمیخواین؟ 215 | ‏روم به دیوار طلا فروش دوست منه 216 | ‏زد بغل با قفل فرمون دنبالم کرد 217 | ‏ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺍﺳﯿﺮ كیر خر اسب آبى ﺷﺪﯾﻢ 218 | ‏قشنگ آینه جامعه ماست اون فیلم. 219 | ‏امشب خواهرم خیلی به شوخی گفت 220 | حمل و نقل ریلی در اوزاکا، ژاپن. 221 | ‏باید چند نفری باهم ازدواج کنیم 222 | ‏وقتی پات بیرون از پتو می‌مونه 223 | ملاقات ظریف با میتى كمان 224 | من ك پشمام ریخته شمارو نمیدونم 225 | فکرش را بکن هر سه مجانی هستند! 226 | پر مےڪشد دلم بہ هواےِ حرم حسین 227 | دارم بہ اشتیاقِ شما مےپرم حسین 228 | خورشید از حوالےِ گنبد طلوع ڪرد 229 | کالسکه ی دهه نودیا v فرغون ما 230 | یه نوستالژی برای همه دهه شصتیا 231 | عاشق چشمای فیل شدم 232 | اصلش اینطوریه که اونطوری میشه 233 | هیچ وقت امیدتو از دست نده 234 | - آلارم گوشیت اذیتت نمی‌کنه ؟ 235 | [ دیالوگ دو دانشجوی خوابگاهی ] 236 | اون لحظه هزار بار تقدیم تو باد 237 | شاید اگر تو نیز به دریا نمیزدی 238 | #شعری_که_خواندنیست 239 | ‏پر پر شدم از خنده 240 | ‏یعنی تقریبا هزار میلیارد تومن 241 | ‏فیلما خیلی رو من تاثیر میذارن 242 | ‏عکس از ⁧ #عباس_عطار ⁩ ⁧ #زن ⁩ 243 | ‏شهادت حضرت معصومه،زینب،خدیجه 244 | ‏غمگین و ملول و غوطه‌ور در آهم 245 | ‏اون اولین عرزشی زندگیم بود... 246 | ترفندهای عکاسی تبلیغاتی خوراکی 247 | ‏این فیلم خارجیا همه شون الکیه 248 | ‏تو اینستا یه پست گذاشتم نوشتم 249 | ‏به آمریکا حتی نمیتونی فکر کنی 250 | هنر زناشویی 251 | ‏جای مردان سیاست بنشانید درخت 252 | یه بار دیگه اینو ببینیم 253 | چه آدم بدشانسی 254 | آدرس دادن اونا و ما 255 | هر صبح جمعه کله پاچه بخورید. 256 | هر صبح جمعه کله پاچه بخورید. 257 | اقای مراااادی 258 | ولی اگه گرفتی بذار تقلب كنیم! 259 | ‏قابل استفاده در جنگ افزار ها 260 | ‏راستش یه چیزی ازش یاد گرفتم 261 | ‏وز رفتن من جلال و جاهش نفزود 262 | ‏وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود 263 | هنوز خورشید دور زمین می چرخید 264 | ‏النساء - ۷۸ با اندکی تغییر 265 | ‏چرا یه حالى از ما نمیپرسى ؟؟ 266 | ‏گفتی که غمت بگو از آن میکاهم 267 | ‏احتمال نایب قهرمانی تیم ۴۰٪ 268 | ‏مشکلات و بی پولی همیشه ثابتن 269 | 270 | این آسیاب به نوبت است . . . 271 | دقیقا برعکس چیزیکه بایدباشه! 272 | "سکوت گاهی بهترین تحقیر است" 273 | ابی رفته فینال لیگ قهرمانان؟ 274 | سومین مورد نیز،خندیدن است.. 275 | پدیده ای جدید در صنعت دابسمش 276 | زمستون بچه های دهه شصت 277 | چین نیسان كنترلی زده 278 | علایم سکته مغزی و جدی بگیریم 279 | ‏ اس ام اس مایلی کهن به پرز 280 | ‏همون امیدوارم از مچ قطع بشه 281 | ‏گویم ای بهشت این دم به گوشت 282 | ‏که بی‌او بسته‌ای و بی‌کلیدی 283 | ‏وقتی مدیر مدرسه‌ت استقلالیه 284 | ‏رمان ۱۹۸۴ نوشته جورج اورول 285 | ‏بگذار بگویمت که کس می‌خواهم 286 | ‏چقدر حساس شدن جناب فراستی؛ 287 | ‏وقتی تو آسانسور سوسک میبینی 288 | خطر ربوده شدن توسط فضایی ها 289 | پنالتی زدن فیفا در گذر زمان 290 | هر کی ام حرف زد اونم بخورید 291 | سه چیز انسان را شاد می‌کند 292 | هر کی ام حرف زد اونم بخورید 293 | من باز نام تو را مےبرم حسین 294 | 》عذرا بیا از صفر شروع کنیم《 295 | دوربین مخفی هالووینی 296 | ﮐﻼﺱ ﺳﻮﺍﺩ آﻣﻮﺯﯼ مادربزرگ‌ها؛ 297 | پیروز حناچی شهردار تهران شد 298 | فداکاری کارگر شهرداری اهواز 299 | بعد به دومی میگن فست فود... 300 | ‏الان بغلت كنم بینمون آیتمه 301 | ‏مولانا در دیوان شمس می‌گه 302 | ‏یجور میگن غروب جمعه دلگیره 303 | ‏از آمدنم نبود گردون را سود 304 | ‏ اومد دوتا ماچم کرد و گفت؛ 305 | ‏بازیکنهایی که ادعایی ندارن 306 | 307 | ‏محمد کوروش در سواحل میامی. 308 | ‏امام رضا 19 تا خواهر داشته 309 | ‏2 سوز بعد از باز ماندن در 310 | ‏هیچ دوتا رنگی تکراری نیست. 311 | ‏ فقط یک دختر بینشنون هست. 312 | بابا لنگ دراز با حفظ سمت 313 | همچین موجوداتین پسرا 314 | 315 | من هفت ساله دارم کار میکنم 316 | خیلی سعی کردن که تصادف نشه 317 | ‏وقتی میپیچی تو جاده چالوس 318 | ‏وقتی از شاخه محل آتو داری 319 | برای رهایی از خاطرات گذشته 320 | خوشحالی پس از ریدن 321 | رشدینو شعبه دیگری ندارد 322 | ‏داستان منتخب هفته 323 | خوبه تو آمریکا نذری نمیدن 324 | خیلی شیک و مجلسی هم هست .. 325 | ‏چو خاتونان مصری ای شفق تو 326 | ‏چو دیدی یوسفم را کف بریدی 327 | ‏این خیلی طرح خوبیه 328 | تمام داراییش را میخاراند 329 | یه اخه چاقال خاصی تو چشاشه 330 | ‏قاتل‌ترین شخصِ تاریخ کیه؟ 331 | 332 | ‏چشم انداز زندگی یک ایرانی 333 | ‏زیر ک..ر اکبر لذت میبری.. 334 | ‏یکی دیگه گفت یکم سوز میاد 335 | ‏هیشکی بهتر از خیام نگفته 336 | کاربردی ترین نکات درمورد 337 | ببینینش آخههههههههههههههه 338 | خیلی خوب بود 339 | زمین 8میلیارد جمعیت داره، 340 | تا عمر داره فراموش نمیکنه 341 | تا عمر داره فراموش نمیکنه 342 | زمین 8میلیارد جمعیت داره، 343 | پاسخ ها قابل توجه بود ... 344 | احترام به مادر کافی نیست 345 | تمام تن من داره می لرزه! 346 | سگ هر لحظه با شماس 347 | - ولی پدر ما رو درآورده ! 348 | ‏بذارید بعد ازدواج بمالید 349 | ‏گفت یه موزم مهمون من باش 350 | قبل از باز شدن چشم هایم 351 | و برایم مهم نباشد که تو 352 | این هزار و پونصد میفروشه 353 | فلاکس عزیزم مرسی که هستی 354 | اول دوستهای خوب و مهربون 355 | عشق پسرا قبل از عمل *__* 356 | برای رهایی از افكار منفی 357 | من، وقتی یه باد خنک میاد 358 | اینجوری سگ نگهداری کنید 359 | ×کُنا در جزیره ناشناخته× 360 | کنسرت بزرگ استاد آواز... 361 | صبح شنبه در مسیر محل کار 362 | - بیدارت هم که نمی‌کنه ! 363 | ‏گل‌زده در فینال آسیا ۱ 364 | ‏حریم شخصیتون چقدر گشاده 365 | ‏ناهارت رو با دوستت بخور 366 | ‏ ۸۷روز ماتم و غم در سال 367 | ‏کاش یوسفم را گرگ میدرید 368 | ‏مردم شریف ایران سلام ؛ 369 | ‏نه نه باباش اصن نمیذاره 370 | ‏هیچ ربطی به هم نداشتیم. 371 | ‏احتمال قهرمانی تیم ۷۰٪ 372 | |عذرا كمر به پایین برگرد 373 | ‏فقط درس و كار و بدبختیه 374 | عذرا زبونتو گاز بگیر 375 | عذرا بیا دیگه دبه نکن 376 | ‏آب معدنی ۵۰۰ تومن بود 377 | "جواب ابلهان خاموشی ست" 378 | من خیلی اهل سفر و گردشم 379 | "كیسه بوكسِ بابام gem " 380 | به جهنم آزادی خوش آمدید 381 | چرا گاوها شاخ درآوردند؟ 382 | - از گاو استفاده میکنند 383 | خلاصه ترافیک درست نکنیم 384 | 》اسبِ شاخدارِ ویراستار《 385 | بشقاب خاطرات شما کدومه؟ 386 | 》اسبِ شاخدارِ ویراستار《 387 | ‏گفتم تا حالا سکس نکردم 388 | ‏گل‌زده در فینال آسیا ۰ 389 | معرفی میکنم بزماهیخوار 390 | ‏محرم و صفر میشن ۶۰ روز 391 | ‏روزنامه مشهور اتریشی 392 | سركار استوار شِلبى• 393 | میلی پینکمن فاق بلند 394 | روش صحیح تربیت فرزند 395 | ‏ببخشید جای دوستامه. 396 | ‏ 397 | 398 | --------------------------------------------------------------------------------